میثم رمضانی عنبران در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۴۷ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳:
نظر من اینه که
در بیت دوم باید به جای «چنین هم» از «چنینم» استفاده می شد
مجید ملک محمد در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۰۱ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۲ - در مدح خواجه ابو یعقوب یوسفبن احمد:
اگر دوستان صلاح بدانند بیت 37 اصلاح شود با توجه به شرح علامه دهخدا؛ ذیل گائیدن
گائیدن. [ دَ ] ( مص ) آرامیدن. آرمیدن. جماع کردن
هر روز عروسیت فرستد ز ثنا لیک
چونانکه بخوانیش نه چونانکه بگائی.
سنائی.
رضا از کرمان در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۴۷ در پاسخ به AJS Saddiqi دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:
سلام
در جایی دیدم زیر شعر نوشته بود بسطامی در همین حد ولی یقینا از مولوی نیست متاسفانه عدهای در اینترنت وفضای مجازی باعث انحراف اذهان عمومی میگردند. خلاصه هر گردی گردو نیست.
بهزاد اسدی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۲۲ دربارهٔ ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۷ - مرثیه:
آیت الله علوی نقل می کند:علامه طباطبایی(صاحب تفسیر المیزان) با شنیدن این بیت گفتند:ای کاش ایرج میرزا این بیت (ثواب آن) را به من میداد تا من المیزانم را به او میدادم.
تفسیر المیزان از معتبرترین تفسیرهای قرآن است.
امیرعلی داودپور در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:
در این کلام لسان الغیب بخصوص از بدگویی تحذیر داده شده است
نکته دوم که به طور کل در مورد شعر باید اضافه شود، نخست اینکه شاعر باید از گزافه گویی پرهیز کند، دوم خواننده باید اشعار را با دقت ویژه مطالعه کند.
از جمله تفال مرحوم رئیسی به دیوان حافظ در دیدار با اردوغان، تو گویی که منهج عدل برای دیگران است و برای ما نیست. لیک باید دانست که اینگونه نیست و هر کسی باید کلام و شاهکار را با پرهیزکاری مطالعه و نیز عنوان و منتشر کند
دورِ فلکی یکسَره بر مِنْهَجِ عدل است
خوش باش که ظالم نَبَرد راه به منزل
حافظ گرامی بر شستشوی دفتر خویش اقرار میورزد، و گمان میرود که ایشان بسیاری از اشعار بدخواهانه خود را برخلاف مولانای گرامی نابود کرده باشند از اینرو مفتخر به لقب حافظ گردیده است.
بشوی اوراق اگر همدرسِ مایی
که عِلمِ عشق در دفتر نباشد
سحر در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۵۰ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶:
🌹
محمد! در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۰۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۵۷:
بیت ششم:
فیلسوفی گفت: اندر جانب هندوستان
حکمتی دیدم نوشته بر در بت خانهای
علم فلسفه و حکمت دو علم مستقل از هم هستند و به جز دانشمندان مسلمان و نیز دانشمندان دو سه قرن اخیر ، همیشه بین این دو گروه افتراق و اختلاف در حد نزاع وجود داشته است.
داستان معروف گالیله را حتما شنیده اید.
گالیله حکیم بود و به دست کلیسائیان که به فلسفه پایبند بودند به اعدام محکوم شد.
به نظرم وجود سه کلمه فیلسوف، حکمت و بتخانه در این بیت به صورت معنی داری به کار نرفته اند. و این نشان می دهد که شاعر با تعریف علمهای فلسفه و حکمت آشنا نبوده است.
مثل این است که بگوییم:
شیمی دانی گفت که بر سر در یک بیمارستان دیدم که یک فرمول کیمیا برای تبدیل مس به طلا نوشته شده بود. (شیمیدانها اصلا کیمیاگران را قبول ندارند چه برسد به این که بخواهند نظراتشان را منتشر کنند!)
این موضوع احتمال اینکه به قول رضا سامی عزیز، شاعر این ابیات از سنتی گراهای معاصر باشد را تقویت میکند.
من هم نتوانستم با نسبت دادن این ابیات به ابو سعید کنار بیایم.
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۳۴ دربارهٔ یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۴۳:
تا تهی جام ■ باقیات ■ ز مدار مه و مهر،
باقیات نمی تواند باشد
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۳۳ دربارهٔ یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۴۳:
کسوتِ عمرِ تو تا این خُمِ فیروزه نگون،
محمد! در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۱۵ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲:
مصرع آخر:
باش که از ما هم فتد اندر جهان افسانه ای
فعل «باش» به معنی «منتظر اتفاقی بمان» ، «مترصد باش» , «پایش کن»
حافظ:
من اگر خوبم اگر بد تو برو خود را باش
انوری:
باش تا صبح دولتت بدمد
چنانکه در ادبیات عامه مثلاً می گویند:
«یارو رو باش» یعنی او را بپا ، کارهای او را بنگر
و فکر میکنم ریشه این فعل از «بودن» نیست بلکه «باشیدن» مصدر مستقلی به این معنی است.
تا نظر اساتید چه باشد.
سامان سامانی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:
معنای بیت ششم در پیوند و اتحاد با بیت پنجم است. یعنی گوی که اختیاری ندارد و هر جا چوگان او را براند میرود و از او نباید پرسید که حال و روزت چرا چنین است و از چوگان باید پرسید که او میراند. اما چوگان استعاره از زلف معشوق است نه خود معشوق و نکته بیت همین است. جای دیگر سعدی فرموده است:
عنبرین چوگان زلفش را گر استقصا کنی
زیر هر مویی دلی بینی که سرگردان چو گوست
سُنباد در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۴ - سخن دقیقی:
چه خوب میشد اگر به جای سخن در مورد سندیت بیت ها ، پیرامون محتوا دیدگاه مینوشتیم.
امیر نصر در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۳۸ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۴:
سلام
سرگشتهٔ کوئی شدم آشفتهٔ موئی شدم
حیران مه روی شدم هذا جنون العاشقیندر عشق گشتم بیقرار زنجیر من شد زلف یار
چشم خرد از من مدار هذا جنون العاشقینگشتم زعشق دوست مست شستم زغیر دوست دست
تا رو نماید هر چه هست هذا جنون العاشقینفقط کسی که زلف یار رو دیده میفهمه هیچ زنجیری محکمتر از آن نیست
هذا جنون العاشقین
مسعود کلانتری در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰:
ای خوشا دولت آن مست که در پای حریف
سر و دستار نداند که کدام اندازد
مرادم تفسیر این بیت و فهم منظور حافظ نیست اما به نظرم به شدت بیان کننده حال و احوال امام حسین و یارانش در واقعه کربلاست.
چیزی شبیه به آنچه موسی در طور دید، اما به مراتب بالاتر و عمیق تر اباعبدالله در کربلا دید.
به قول نیر تبریزی
عنقای قاف را هوس آشیانه بود
غوغای نینوا همه در ره بهانه بود
جائیکه خورده بود می آنجا نهاد سر
دردی کشی که مست شراب شبانه بود
حمید سیاوشی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۰۴ دربارهٔ یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۴۳:
یا سلام و احترام در بند دوم عبارت فیروزه نمون اشتباه است. عبارت درست "فیروزه نگون" است.
کسوت عمر تو تا این خم فیروزه نگون
لعلی آورد به خون
با تشکر
نگین زندی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹:
آنقدر این شعر رو خوندم... بعد سال ها که مشکلم حل شد اینو دلی خوندم...
روز خرم شد و غم ز دلم پر کشید
راحت جان پیم آمد و عطر زلفش بدمیدراه غریبم چو امد او بشنید
با زلف پریشان به در امد و قلبم بدریددل زندانی ام آرام بگرفت و بسرید
سکندر منزلم داد و در زندان ببریدسلیمان قالیچه ای از بحر امیدم بخرید
سفری رفتم و غم عالم ز دلم برهیدچو صبا تن امیخت به نوش دارو و بخورد،
آن قند و شکر کز دل سروش بجهید!جوهر زد فریاد کزین قلمِ بی پروا
دیده ام آرام گرفت و اشک ز چشمم بپرید...غزلم بال گرفت و سر ذوق آمد
غم عالم پر گرفت و عدمش شد پدید
ج اروجی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۲۶ در پاسخ به سعيد دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:
داداش برای خودت چقدر آسمون ریسمون بافتی، کلا داری اشتباه میزنی!
مفهوم شعر خیلی ساده هست:
یه خواجهای بوده که از علم و مال بهرهای داشته، فلذا چاپلوسان دورهاش کرده بودن و هی بادش میکردند. اونم امر بهش مشتبه شده بود که عقل کلی، چیزیه، و عاشقان (پیروان مذهب عشق) رو (احتمالا بواسطهی رفتارهای گاها نامرسومشون) تمسخر میکرد. تا اینکه دست تقدیر خواجهی قصهی مارو گرفتار یه عشق زمینی میکنه! و از آتش عشق و شهوت نسبت به دافی مذکور از وسط پاره و رسوای خاص و عام میشه... در ادامه هم مولانا بهش میگه: گوزو، این عشق زمینی مثل شمشیر چوبی در دست بچه تمرینیه برای تجربهی عشق الهی. خواجه هم میگه خدا منو ببخشه که چقدر خر بودم که به عاشقان نیش و کنایه میزدم.
امین غلامی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - وله روحالله روحه:
اوحدی
کوروش در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۲ - قصهٔ هدیه فرستادن بلقیس از شهر سبا سوی سلیمان علیهالسلام:
نادر اکسیری که از وی نیم تاب
بر ظلامی زد به گردش آفتاب
یعنی چه ؟
مهرداد ت در ۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۵۳ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰: