گنجور

حاشیه‌ها

علی بارانی در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۲۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۷ - حکایت:

انچه زن در مورد بقال گفته صحیح بوده به همین دلیل مرد در پاسخ به همسر خود از بقال دفاع نمیکند ، در بیتی میگوید ای روشنایی بساز ... یا ببخشای که انان ... بساز یا ببخشای که گفته شده یعنی حق با تو است و ممکن است دکاندار بخاطر شرایط بد کسب و کار مقداری ارد جو به نان گندم افزوده باشد تا بیشتر سود کند ، ممکن است دیگران از او خرید نکنند ، در واقع همین که مرد به بی رونق بودن دکان او اشاره میکند یعنی بقال فروشنده منصفی نبوده .  اما او به همسرش میگوید  تو با او بساز و او را ببخش ! ببخشای به چم بخشیدن گناه هست ! زن اگر چه حقیقت را گفته اما بزرگی و منش اخلاقی  همسرش بالاتر از اینهاست که بقال را بخاطر چنین چیزی تنبیه کند و روزی از او برگیرد .

مهدی مهدی در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۳ در پاسخ به محمدعلی مهدی زاده فومنی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳:

امام صادق علیه‌السلام:

بندگان، سه گروهند: گروهی خدا را از ترس می‌پرستند که این پرستش بردگان است و گروهی، در جستجوی پاداش که این پرستش مزدوران است [که اگر به او مزد ندهند، عبادت نمی‌کند] و گروهی، خداوند را به سبب عشق و محبّت می‌پرستند که این پرستش آزادگان و برترین پرستش است.

کسانی که از بند ترس و طمع آزاد هستند، خدا را با انگیزه عشق و محبت او عبادت می‌کنند، حافظ هم می‌گوید:

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز بند هر چه رنگ تعلق بگیرد، آزاد است

مهدی مهدی در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۲۸ در پاسخ به A Zakariyanezhad دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳:

سلام

پیامبران دین را آوردند و تا لحظه مرگ به دین پایبند بودند و از دین عبور نکردند و از دین بی نیاز نشدند، جانشینان آنها هم همین طور.

اون وقت بعضی آدم های بی قیدِ به ظاهر مقدس گفتند ما آنقدر بالا رفتیم که از دین بی نیاز شدیم، مقام دروغینی که هیچ یک از پیامبران و ائمه چنین ادعایی نکردند. این آدم های بی قید اگر نمرده بودند و فرصت بالاتر رفتن داشتند حتما از خدا هم بی نیاز می شدند.

اما لطفاً این حرف ها را به امثال مولانا و حلاج نسبت ندید. عرفان مولانا و حلاج از مسیر دین و شریعت بوده و عرفای حقیقی هرگز از دین و شریعت عبور نکردند.

مهدی مهدی در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۱۴ در پاسخ به میلاد دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳:

سلام

شوخی میکنید یا واقعا از ادبیات، شعر، حافظ، مولانا، شراب و مستی عرفا هیچ چیزی نمی دانید؟

رضا هادی پور در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۰۲ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۵ - دیوانه و زنجیر:

این بیت واقعا زیباست و من تو زندگی روزمره خیلی ازش استفاده میکنم:

ما نمیپوشیم عیب خویش اما دیگران* عیبها دارند و از ما جمله را پوشیده اند

 

بیژن امرایی در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴:

بادرود مصرع دوم بیت سوم چنین است

بی دلی سهل اگرازپی نبود بی دینی صحیح است

در تصحیح استاد خانلری هم چنین درج شده،غیرازین ازحافظ بعیداست که مصرع ضعیف بی دلی سهل بود گرنبود بی دینی معنا هم ندارد.بادرود پیشوا✍️

کوروش در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۳ در پاسخ به Vahid Younesi دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۰ - تنها کردن باغبان صوفی و فقیه و علوی را از همدیگر:

یک نمونش رو نام ببرید

کوروش در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۹ - وحی کردن حق تعالی به موسی علیه السلام کی چرا به عیادت من نیامدی:

یک بدست از جمع رفتن یک زمان

مکر دیوست بشنو و نیکو بدان

مصرع اول یعنی چه ؟

 

ابراهیم حیدری در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۰۲ دربارهٔ ظهیر فاریابی » غزلیات » شمارهٔ ۱:

بیت پنجم مصرع اول غلط تایپی یا افتادگی دارد.

علی چاوشی در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۶ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:

درود. چند ملاحظه در خصوص بیت مورد اختلاف و شبه مساله جنسیت معشوق وحشی بافقی:

ای پسر! چند به کامِ دگرانت بینم؟/ سرخوش و مست ز جامِ دگرانت بینم

مایهٔ عیشِ مدامِ دگرانت بینم/ ساقیِ مجلسِ عامِ دگرانت بینم

نخست. ای‌کاش تقدیر ما ایرانیان فقه زده، این نبود که عمده حاشیه‌نگاری‌مان معطوف به نر یا ماده بودن معشوق وحشی می‌شد.

دوم. در سراسر ادبیات فارسی، هم معشوق مونث داریم و هم معشوق مذکر و این مطلب چیز عجیبی نیست و شکل عرفانی آن به فضای مراد و مریدی و نسبت پیر و مولی با سالک بر میگردد که تا خود یونان و آرای افلاطون و مساله عشق مرد به مرد قابل نسبت سنجی است. شکل جنسی و طبیعی آن نیز به فضای اجتماعی ما بر میگردد که مانند تمام دنیا، این مساله در آن بوده است. حال میماند بحث تاویل این ابیات که مثلا معشوق مذکر غلام بچه ای ترک و بی مو است یا پیر مغان و قطب و... که بخشی از این تاویل، بسته به حال و تقدیر خود خواننده است.

سوم. به نظر نگارنده، این ترجیع بند، سه پرده دارد. نخست بر نمط مکتب وقوع و فضای واسوخت، شاعر دست به تهدید و انتقاد از معشوق میزند. بعد نقل قول مصلحت‌دان دوستان را خطاب به خود وحشی بیان می‌کند: «ای پسر!...» که این مطلب را در انتهای شعر می‌فهیمم:

حاشَ لِلَّه که وفایِ تو فراموش کند/ سخنِ مصلحت‌آمیزِ کسان، گوش کند

محتوای ابیاتی که پس از «ای پسر!» می‌آیند، سازگار است با اینکه دوستان مصلحت بین وحشی، به او گفته باشند که «ای پسر انقدر خود را خرج دیگران مکن و ازین گروه بی‌وفا و عیب جو، دوری کن» که در سه بیت انتهایی مجددا وحشی، خطاب به معشوق می‌گوید «من وفای تو را فراموش نمیکنم و به سخن مصلحت‌دانان گوش نمی‌کنم»

اساسا هدف این شعر، این نیست که معشوق را کاملا طرد کند و تمام پل های پشت سر را ویران کند. بلکه نحوی تهدید عتاب آلوده و زهر چشم گرفتن از معشوقی است که امید داریم با خواندن این شعر، تواضع کند و برگردد. لذا وحشی بافقی در پرده اول شعر، گلایه‌اش از معشوق را بیان می‌کند. در پرده دوم سخن مصلحت‌دانان را می‌آورد و در پرده آخر دوباره ابراز محبتی به معشوق می‌کند و سر نخی می‌دهد تا راه باز بماند.

دلالتی مبنی بر جنسیت معشوق وجود ندارد و اصلا مهم هم نیست این مساله. ای بسا اصلا کل شعر در عشق به پرنده‌ای یا جنی باشد(تا تو چه بینی در این آینه)!!!!! این مطلب ابدا موضوعیت ندارد الا برای جنسیت زدگان!

رضا از کرمان در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۶ در پاسخ به سعمن دربارهٔ ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۱۰ - انتقاد از حجاب:

سلام این استنباط شخصی من نیست عزیزم بنده که سعادت درک زمان پیامبر (ص)وسایر امامان را نداشته ام ولی از دستور قرآن که شما به آیه آن استناد کرده اید وضعیت قبل از آن ، تا حدودی مشخص است دوم بر آن در مورد نماز وروزه وسایر احکام واجب صراحت موضوع در قران مشخص است سوم بر آن  بقول شما اگرحجاب واجب شده چه شده در تمامی کشور های مسلمان  بجز افغانستان وایران وشورشیان بوکو حرام این واجب نادیده گرفته میشود .با خودت فکر کردی بقیه جامعه مسلمان در سایر کشورها مثل ترکیه مصر لبنان عربستان و.... که این موضوع در آنجا اجباری نیست دارند با یک دستور صریح قرآنی مخالفت میکنند  آیا بنظر شما امکانش هست  این کشورها که نام بردم هرکدام در عالم اسلام ،قطبی بوده وهستند  کمی تفکر ممکنه باورهای آدمی را عوض کنه عزیزم

ضمنا اینجا بحث نقد یا تایید نظر و اشعار ایرج میرزا( بیت دوم) است نه مخالفت من یا موافقت شما با یک قانون مدنی  اگر نه به عنوان یک شهروند  شکی نیست که ما تابع قانون هستیم.هرچند قانون من درآورد باشه .

شاد باشی

رضا حسین‌زاده در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۲:

بیا و هستیِ حافظ ز پیشِ او ...

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست

تو خود حجاب خوبی حافظ از میان برخیز

فرهود در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۴۱ در پاسخ به مهران ش دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱:

کل مصرع دوم درباره زمان است. پس کی به معنی «چه وقت؟» درست است.

فرهود در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱:

رخش می‌بیند و گل می‌کند خوی

 

تلفظ خوی به معنی عرق، خی نیست و با خُوی (به معنی خصلت) هم متفاوت است.

khwei را در یک سیلاب و ضرب بگویید آنوقت درست است. (khvei  غلط است، khei هم غلط است. بلکه یک صوت ترکیبی است که امروزه از زبان فارسی حذف شده است )

اگر اشعار کهن فارسی را بیشتر بخوانید که این کلمه در آنها بکار رفته است و به وزن اشعار توجه کنید این کلمه به معنی عرق، تنها تلفظ درستش همین است. اگر تلفظش خی بود آنرا خی می‌نوشتند.

ز گرمی رویِ خسرو خوی گرفته

صبوحِ خرمی را پی گرفته

نظامی

فرهود در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:

شراب‌خورده و خوی‌کرده می‌روی به چمن

 

تلفظ خوی به معنی عرق با خُوی به معنی خصلت متفاوت است. خیلی نزدیک به وزن «می» است.

khwei را در یک سیلاب و ضرب بگویید آنوقت درست است. (khvei  غلط است، khei هم غلط است. بلکه یک صوت ترکیبی است که امروزه از زبان فارسی حذف شده است )

اگر اشعار کهن فارسی را بیشتر بخوانید که این کلمه در آنها بکار رفته است و به وزن اشعار توجه کنید این کلمه به معنی عرق، تنها تلفظ درستش همین است. اگر خی خوانده می‌شد آنرا خی می‌نوشتند.

ز گرمی رویِ خسرو خوی گرفته

صبوحِ خرمی را پی گرفته

نظامی

فرهود در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵:

از تابِ آتشِ می بر گردِ عارضش خوَی

تلفظ خوی به معنی عرق با خُوی به معنی خصلت متفاوت است. خیلی نزدیک به وزن «می» است که در همین بیت آمده است.

khwei را در یک سیلاب و ضرب بگویید آنوقت درست است. (khvei  غلط است، khei هم غلط است. بلکه یک صوت ترکیبی است که امروزه از زبان فارسی حذف شده است )

اگر اشعار کهن فارسی را بیشتر بخوانید که این کلمه در آنها بکار رفته است و به وزن اشعار توجه کنید این کلمه به معنی عرق، تنها تلفظ درستش همین است. اگر خی خوانده می‌شد آنرا خی می‌نوشتند.

ز گرمی رویِ خسرو خوی گرفته

صبوحِ خرمی را پی گرفته

نظامی

سعمن در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۴۰ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۱۰ - انتقاد از حجاب:

با سلام و تحیت

بله عذر خواهی می کنم آیه59سوره احزاب است

ضمنا نگفتید که چگونه استنباط کردید اینجا از باب پند و نصیحت است اگر اینگونه باشد این را می توان به احکام واجب دیگری هم سرایت داد معیار ما سیره و سنت پیامبر و امامان معصوم است مفسرین معروف شیعه هم گمان نمی کنم چنین چیزی گفته باشند 

مهدی نظری در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:

به نظر من این شعر کاملا عارفانه ای عاشقانه هست از ابتدا تا انتها
نه ربطی به شاه شجاع و نه هیچ انسان دیگری دارد.

 

علی رحیمی باغی در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۵۷ در پاسخ به جنید شریف دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹:

با سلام. در مصرع دوم باید بعد از آن مکث کرد و منظور حافظ از آن همان آنی است. یعنی به محض این که آنی از منبر فاصله می گیرند خلاف گفته های خویش عمل می کنند.

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۳۹ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ:

در مصرع دوم بیت 151 یعنی: نکردی با من اندر مهر، زُفتی

واژۀ "زُفت" = بخیل، ترشروی، ستیزه‌خوی و .... (فرهنگ فارسی معین)

۱
۴۱۳
۴۱۴
۴۱۵
۴۱۶
۴۱۷
۵۲۷۱