گنجور

حاشیه‌ها

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۳۰ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۰ - در بیان آنک حکما گویند آدمی عالم صغریست و حکمای اللهی گویند آدمی عالم کبریست زیرا آن علم حکما بر صورت آدمی مقصور بود و علم این حکما در حقیقت حقیقت آدمی موصول بود:

 سلام

    عزیزم به بخش بعدی توجه کن که پیامبر خود را به کشتی مانند کرده که هرکس بدان چنگ زند رهایی مییابد ( حدیثی است مشهور)  حالا اینجا هم داره میگه گرچه تو ظاهرا با خلایق در مصاحبت و در حشر ونشری پلک برهم میزنی مراد از زندگی کردن است ولی در واقع در کشتی اولیای الهی انگار در آرامش خفته‌ای وظل توجه ایشان به ساحل مقصود خواهی رسید  

نیست بر این کاروان این ره دراز /// کی مفازه زفت آید با مفاز 

 اگر خاطر مبارکتان باشد ،قبلا در توضیح بیت ۲۱۳ همین دفتر در پاسخ به سوال شما در خصوص سمیع وبصیر بودن خداوند به این بیت اشاره شد  در اینجا منظور چنین است که این بیابان دنیا گرچه برای ما آدمیان معمولی بسیار راه طولانی وسختی بنظر می آید ولی در نظر اولیا الله و واصلان کوی حقیقت  مسافت کوتاهی است زیرا هرلحضه آسمانها وزمین را در مینوردند . به بیت قبلش توجه بکن  تازه بعدش هم میگه 

این دراز وکوتهی مر جسم راست/// چه دراز وکوته آنجا که خداست 

چون خدا مرجسم را تبدیل کرد///  رفتنش بی فرسخ وبی میل کرد

 

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۵۹ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۲ - قصهٔ هدیه فرستادن بلقیس از شهر سبا سوی سلیمان علیه‌السلام:

سلام 

  عین تفسیر آقای کریم زمانی بر این بیت چنین است :

حضرت حق واقعا اکسیری عجیب وبی همتاست که چون نیمه پرتویی از او بر تاریکی افتاد ،آن را به خورشید مبدل کرد.

  شاد باشی عزیزم

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۴۶ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۴ - بازگردانیدن سلیمان علیه‌السلام رسولان بلقیس را به آن هدیه‌ها کی آورده بودند سوی بلقیس و دعوت کردن بلقیس را به ایمان و ترک آفتاب‌پرستی:

سلام اقا کوروش 

  اگر خاطرت باشد در بخش ۲۲ سفیران بلقیس به عنوان هدیه طلای فراوان برای سلیمان آوردند ولی از دیدن ثروت سلیمان از هدیه خود خجل گردیدند  در این بیت سلیمان به آنها میگه تمامی طلا های من را هم به طلای خود بیفزایید وباز پس ببرید  در توضیح مصرع دوم آقای کریم زمانی چنین نوشته اند که در گذشته محتشمان بر فرج استر یا قاطر خود قفلی میزدند که حیوان باردار نگردد و بسته به موقعیت اجتماعی فرد جنس قفل متفاوت بوده مثلا آهنی یا از طلا   به گفته ایشان در این مصرع وبیت بعدی اشاره به این مطلب داره ،سلیمان میگه به کوری چشم دنیا پرستان این طلا را به فرج استر خود ببندید  زیرا طلا لیاقت شرمگاه قاطر را دارد  و زردی روی عاشق برای من کفایت است  وطلای عاشقان روی زرد ایشان است که دلیل بر محنت فراق  وریاضت ایشان  از معشوق است .

    البته در این تعبیر مغالطه‌ای شده است زیرا قاطر واستر   از آمیزش اسب والاغ تولید میشوند و از نظر فیزیولوژی مخنث  بوده و در آنان تمایل جنسی ویا در نوع ماده فحلی( قاعدگی  ) نیست که نیاز به قفل باشد ،البته ناگفته نماند که در مثل مناقشه نیست .

یسنا قاسمی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹:

این شعر را همایون شجریان در آلبوم به یاد یار، به یاد استاد پرویز مشکاتیان، در ساز و آواز دلبر عیار به زیبایی تمام خوانده است.

اما لینک آن در بیب تونز و اسپاتیفای نبود تا قرار بدم.

ahmad aramnejad در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۴ - نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شیعه حلب:

درود وعرض ادب
در بیت سوم"خفته بودستید تا اکنون شما/که کنون جامه دریدیت از عزا"مصرع اول خفته بودستید اشاره به جمعی از افراد می کند که در زمان بخصوصی خفته بودند با این فرض در مصرع دوم دریدیت(دریدی ات) نادرست است وباید بجایش دریدید درج شود

 

وحید بافنده در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۰۵ در پاسخ به سید محمد رضا موسوی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

سلام

نه. خواهش میکنم فکر کن. به معنای شعر فکر کن، اگر متوجه شدی چی میگی بعد برای بقیه هم بگو. اگه نفهمیدی لازم یه توضیح برای بقیه نیست...

حافظ مینشسته قرائت‌های مختلف قرآن رو میخونده تا اتفاقات خوبی از طرف عشق براش بیفته؟

من که میگم حافظ فقط شعر نمیگفته و کار هم میکرده. منظورم اینه که بیکار نبوده که بخواد خودش و مخاطبش رو به خواندن قرآن با قرائت‌های گوناگون تشویق کنه. چه میدونم بالاخره کشاورزی، تجارت یا بالاخره یه کاری واسه امرار معاش میکرده...

وحید بافنده در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۵۶ در پاسخ به محدثه قره حسنلو دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

سلام

دانشمندان ریاضی از روش شمردن شما به وجد آمده و می‌پرسند: اگر n نفر هر کدام را تایید کنند، پس ۷ ضربدر n قرائت وجود دارد؟

مگر حافظ شعر طنز گفته که شما حاشیه طنز مینویسید؟

 

وحید بافنده در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۴۹ در پاسخ به ابي دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

سلام

پس از امروز بنشینید در منزل و قرآن رو به ۱۴ قرائت بخوانید تا از جانب عشق اتفاقات خوبی براتون بیفته....

بجای نگرانی در مورد حرفهایی که دیگران در دهان حافظ میگذارند بهتر است در مورد افکاری که در ذهنتان گذاشته‌اید کمی نگران باشید...

فرهود در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۴۴ دربارهٔ عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل عاشر - اصل و حقیقت آسمان و زمین نور محمد ص و ابلیس آمد:

در بند ۱۰۳

و جلا و کاشف این غین‌، نور الهیت باشد.

«جلا» در اینجا یعنی آشکار‌کننده

حسین علیزاده در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:

آدم‌رو یاد حضرت زینب (سلام‌الله علیها) میندازه.

برترین سلام‌های خداوند بر شخصیت درخشان تاریخ بشریت، امام حسین(علیه‌السلام) و همراهانش...

پریشان در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۳۰ دربارهٔ اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۱:

به گمانم این شعر منسوب به خیام است.

فائزه رستاخیز در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۴۵ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲:

چون قلم بست او میان درهجوتو لیکن دهانش

کوروش در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۴ - بازگردانیدن سلیمان علیه‌السلام رسولان بلقیس را به آن هدیه‌ها کی آورده بودند سوی بلقیس و دعوت کردن بلقیس را به ایمان و ترک آفتاب‌پرستی:

این زر من بر سر آن زر نهید

 

کوری تن فرج استر را دهید

 

یعنی چه ؟

 

 

 

nabavar در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۲۷ در پاسخ به حسین قدسی دربارهٔ ایرج میرزا » اشعار دیگر » شمارهٔ ۱ - من گرفتم تو نگیر:

آفرین به دقت شما

امیر رحیمی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » مقدمة الکتاب:

فوق العاده ست ... 

شهلا در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۳۸ در پاسخ به مجتبی الام دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸۳:

با سلام، 

مدتی نمی شد ، در گنجور مشارکت داشته باشم ، بدلیل گذرواژه و ...

اما در باره  قَصَبْ و قصب پوش ، و فصب پیچ،  خوانش آن با  غصب فرق داره ،  (به خوانش قصبه نزدیکه ، به معنی زمین، یا واحد قصب، که برای اندازه گیری زمین ست)

امّا در پاسخ به معنی قصب پیچ و قصب پوش

قصب پارچه ی ظریف کتانی ست که برای قباء ، حجاب و جامه ء چاک دار (قصب سه دامنی) برای پوشش و احتمالاً استتار و حفاظ استفاده می شده است، 

 شب چون قصب سیاه پوشید

خورشید قصب ز ماه پوشید

(شب که حریر سیاهش را پوشید، خورشید لباس ماه  بتن کرد.)

ادامه:

آن شیفتهء مه ِ حصاری

چون تار قصب شد نزاری

(از خمسه لیلی و مجنون نظامی)

 که هلال باریک ماه را به تار قصب تشبیه کرده است.

جای دیگر می گوید:

نشسته لعل داران قصب پوش

قصب بر ماه بسته لعل بر گوش

چه تشبیهاتی بی نظیر که درس واره اند!

آیا مقصود قبا پوشانی اند که بر پشت اسب و استر (لعل داران) نشسته اند؟  و بر سر و صورت خود، دستار، یا بالای سر خود سایه بان  نهاده اند؟

می توان اینرا گفت چون جای دیگر به تشبیه دیگری از نظامی بر می خوریم:

به کردار کله داران چون نوش

قبا بستند بکران قصب پوش

(زمان گذشته بر شتر یا اسب ...، هم حجابی، جدا از زین،  

می پوشاندند، نه؟)

 

الف رسته در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۰۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱۲ - وفات یافتن قیصر روم و رزم کسری:

بیت ۹۷

چنین گفت کای پرخرد مایه دار // چهل من درم هرمنی صدهزار

در چاپ مسکو ص ۲۹۸ ( که گنجور از روی آن است) در پا ورقی سه نسخهٔ دیگر را هم نقل کرده است چنین است

چهل مر درم، هر مری صد هزار

در چاپ خالقی مطلق ج ۷ص۴۳۵ چنین است:

«چهل مرّه، هر مرّه‌یی صد هزار»

خالقی مطلق اختلاف نسخه‌ها را در حاشیه آورده است و بیشتر آنها «مر» است.

جاپ ژول مول:

چهل مر درم، هر مری صد هزار

خالقی مطلق نسخهٔ بنداری ( که ترجمهٔ عربی شاهنامه است) را نیز در حاشیه آورده است، اربعة آلاف الف یعنی چهار میلیون درهم.

اگر بیت را مطابق متن چاپ مسکو بگیریم چهار میلیون درهم چهل من است و هر منی هم صدهزار درهم.

باید جستجو کرد که وزن درهم انوشیروان چند گرم بوده است.  برای سادگی آن را ده گرم فرض بکنیم یک من می‌شود هزار کیلو یعنی یک تن، فکر نمی‌کنم که قپان کفشگر یک تنی بوده است.

اگر فرض کنیم وزن درهم ۲ گرم بوده است بار هم یک من کفشگر ۲۰۰ کیلو می‌شده است پس معلوم می‌شود که واژهٔ «من» در این بیت باید به «مر» شود که در نسخه‌های خطی هم چنین است.

 

 

Khishtan Kh در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۵:

فغان کامروز دم سی سال ماراست

نه فرزند و زن و اموال ماراست

یکی دارد زنی،آنم عجب چیز 

و بر ناچیز مردم میشود هیز

یکی نابرده هرگز  ساعتی رنج

ز الطاف پدر شد صاحب گنج

من ناچیز که اموالی ندارم 

نظر بر لعل خوشخالی ندارم 

چنان دیده به مه رویان ببستم

‌که برآنند مبادا خواجه هستم

گر از ارث پدر چیزی ببیختم

ز پابند تجرد میگریختم 

کو بدتر زمن وضعش خراب بود

همی بدتر ز من بختش بخواب بود

کنون هم که مرا سربار گشته ست

شریک مزد هر برج کار گشته ست

ز فرط بیکسی با جیب خالی 

پناه بردم به معشوق خیالی

چو عنقا را بلند است آشیانه

شدم قانع به تخم مرغ خانه

دگر اندر سرم فکری به زن نیست

درون سینه ام حب وطن نیست

 

مهدی سیدی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۵ دربارهٔ میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۲۵ - زبان سرخ:

یکی از رمانهای خوب جناب رضا جولایی، کتاب ماه غمگین، ماه سرخ است که درباره روزهای پایانی حیات عشقی و ترور اوست. در سرآغاز کتاب به بخشی از این ابیات اشاره شده است:

زبان سرخ... بیرق خون است

رمان مذکور، خواندنی است.

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۴۰ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۱۳ - ذکر ذالنون مصری رحمة الله علیه:

سلامتِ جسم(تن درستی) در اندک خوردن است، و سلامتِ روح(روان درستی) در اندکیِ گناه.

۱
۴۱۶
۴۱۷
۴۱۸
۴۱۹
۴۲۰
۵۵۲۴