گنجور

حاشیه‌ها

پیروز نهاوندی در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۹ - داستانِ دقیقی شاعر:

درود دوستان. میبینم که روی بیت آخر گفتگو زیاده. من خود منابعی که زیر همین صفحه اومده رو نگاه کردم. از چهار کتاب فقط یکی از اون ها این بیت رو داره. من هم فکر نمیکنم این بیت از شاهنامه باشه. 

صدرا ... در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۶ در پاسخ به حامد فرجی دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » خیام فیلسوف:

سلام 

بنظرم بزرگترین ایرادی که میشه به حرف های هدایت وارد کرد ، رساله های فلسفی خود خیامه که واضحا یک فلسفه الهیه 

حالا اینکه هدایت عنوان می‌کنه که اونها رو خلاف میل باطنیش نوشته ، با شخصیتی که از خیام بیان کرده کاملا در تضاده

حالا اینکه چرا با اون تفکرات ، همچین اشعاری هم سروده ، میتونه محل بحث باشه. ولی چیزی که واضحه اینه که نمیشه برداشت ظاهری این اشعار رو کاملا تفکر خیام دونست 

رهی رهگذر در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۶ در پاسخ به Polestar دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱:

جناب Polestar حرف واو زاید و خارج از وزن است. 

ر.غ در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۴۷ دربارهٔ حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۹:

ما به فروسِ ملاقات رسیدیم و حسود

فردوس بجای فروس بگذارید لطفا

دانیال درخشان در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۳۵ دربارهٔ میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - در نکوهش نوع بشر:

بسیار زیبا و پر معنا

 

گزنفون در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۵۰ در پاسخ به رضا سامی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸:

به لحاظ دستوری هم بیت ایرادی ندارد. "جام" در این بیت نهاد جمله آخر است:

آبی را که خضر از او حیات یافت در میکده بجو زیرا که جام (آن آب را) دارد.

یا آبی را که خضر از او حیات یافت جام دارد پس در میکده آن را بجو.

زهرا محمودی در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲۰:

تو با این سواران به ایران شوی ...

تو با این سواران به ایران شوی

همی در دمِ گاوشیدان شوی

در نسخه مسکو گاوشیدان را اژدهایی دانسته‌اند اما در تصحیح شاهنامه‌ی استاد خالقی این بیت به صورتی دیگر آمده:

 

تو با این سُواران به ایران شوی

همی در دم و چنگ شیران شوی

 

تنها توضیحی هم که در پاورقی آورده‌اند: بنداری (431-432): فمنعه هومان، و قال: لاتعجل، واعلم انّک انَّ عبرت بهذا العسکر الی ارض ایران فانما تلقی نفسک فی افواه الثعابین، ولهوات الاسود.( داستان رفتن گیو به ترکستان ص 461 بیت 432)

اما در مطلبی که از استاد جیحونی نقل شده بود ایشان گاوشیران را درست دانسته‌اند که اشاره به مرز ایران و توران (نزدیک بلخ) و گاو اسطوره‌ایِ نگهبانِ آن داشته. 

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۰۷ در پاسخ به تینا دهقان دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ:

درست است! در متون، هزاران بار به این موضوع برمی‌خوریم؛ و در همه‌جا na و ma بر سر فعل آمده‌اند. ولی دقت کنیم به جمله زیر که در آن، واژه «نه» جدا نوشته می‌شود:

«او نه چای خورد و نه چیزی گفت»

احمدرضا نظری چروده در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۱۹ در پاسخ به چنگیز گهرویی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷:

به نظرم با پوزش واحترام  شما درک درستی از وزن وموسیقی  وعروض ندارید.ازنظر عروضی هیچ مشکلی بیت ندارد.اگربه جای مرید که یک هجای کوتاه ویک هجای کشیده است، پیر را بگذاریم، شعر ازنظر وزنی مختل میشود.

رطل گرانم ده ای مرید خرابات

رط ل گ را/نم د ای م/ ری د خ را/ بات

مفتعلن فاعلات مفتعلن فع

بحرمنسرح مثمن مطوی منحور

اما اگر پیر به جای مرید باشد

رطل گرانم ده ای پیر خرابات

رط ل گ را/ نم د ای پی/ر(ی)  خ را بات

"ر" به یک هجای بلند تبدیل می شود یا میتواند کوتاه بماند

مفتعلن/فاعلاتن/فاعلاتن(فعلاتن)

به همین سادگی با کم کردن یک هجای کوتاه فروپاشی وزن وموسیقی وبحرعروضی رخ میدهد.

اما مرید خرابات: هم می تواند ساقی باشد،هم ارادتمندبه پیر خراباتی که اهل خانقاه یا مدعی نام وآوازه نیست، باشد.وسپس حافظ با رندی کامل گفته به سلامتی شیخی که خانقاه ندارد یعنی خودش ویا هرشیخ قلندروشی که  محتاج نام نیست، می نوشد به (بانگ نوشانوش)

 

 

امیر آدینه لو در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۰۸ در پاسخ به محسن دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶:

احسنتم 

کوروش در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۹ - قول رسول صلی الله علیه و سلم انی لاجد نفس الرحمن من قبل الیمن:

چون رسید آن وقت و آن تاریخ راست

 

زاده شد آن شاه و نرد ملک باخت

 

مصرع دوم یعنی چی

کوروش در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۹ - قول رسول صلی الله علیه و سلم انی لاجد نفس الرحمن من قبل الیمن:

مرد خفته در عدن دیده فرق

 

عکس آن بر جسم افتاده عرق

 

یعنی چه

علی ‌ در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۴:۲۵ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:

این شعر نسبت به بقیه اشعار تو این وزن یه سطح دیگه بود....فقط یدونه قوی تر دیدم شعر حافظ بود.و اون شعر که از حافظ بود ویرایش کرده بودن(فیض کاشانی(یا رب سببی ساز که آن ختم امامت)) به شدت حالمو گرفت.هرچقدر لذت بردم از شعر حافظ دیدن اون شعر آزارم داد

آرش محمدی در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۵۶ در پاسخ به m.a.a دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۵:

این حرفهای الکی چیه میگی اخر ! 

آرش محمدی در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۴۳ در پاسخ به آیینه دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۵:

جناب آیینه چرا طبق سنت و دینی که بزرگ شدید الکی حرف میذارید تو دهان خیام. لطفا بازنگری کنید در افکارتان

افشین محمدی در ‫۱ سال قبل، دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۱:

غزلیات مولانا پر رمز و راز و اسرار آمیز است، این غزل مولانا اشاره دارد ب پایان کار جهان که آسمان و زمین آمیخته می شوند و طرحی نو در انداخته میشود و خداوند عالم و آدم را از نو می آفریند و زمین را ب ارث می برند بندگان صالحش و در کالبد مرده و پیر جهان روحی نو دمیده میشود (یحی الارض بعدموتها) و قیامت صغری قبل از قیامت کبری ب وقوع می پیوندد...عشق بین با عاشقان آمیخته/ روح بین با خاکدان آمیخته/ چند گویی این جهان و آن جهان/ آن جهان بین وین جهان آمیخته( یوم تبدل الارض بغیر ارض) ....آب و آتش بین و خاک و باد را / دشمنان چون دوستان آمیخته( یعنی خداوند عالم و آدم را چنان از نو می آفریند که   عناصر چهارگانه ی تشکیل دهنده ی جهان هستی که آب و باد و خاک و آتش هستند و مدام باهم در تضاد و جنگ و دشمنی  هستند  باهم از در  دوستی در می آیند و چنان با هم می آمیزند که عالم و آدمی از نو می آفرینند و زمین رشک بهشت می گردد و طرحی نو در انداخته میسود...خیام هم همین را میگوید: ترکیب طبایع چو به کام تو دمی است/ رو شاد بزی اگر چه بر تو ستمی است( خیام میگوید ترکیب طبایع چهارگانه یعنی  باد و خاک و آتش و آب را چون خداوند ب کام تو تغییر داد و ترکیب کرد برو و شاد زندگی کن، هر چند قبل از آن بر تو ستمی شده( اشاره ب آیه قرآن : و نرید آن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض....و اراده کردیم تا منت نهیم بر آنانکه مورد ستم واقع شدند در زمین ...و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض....و آنان را وارثان قرار دهیم و در زمین برای آنان امکانات بوجود آوریم و تمکین دهیم( یعنی ترکیب طبایع چهارگانه آب و باد و خاک و آتش را به نفع آنان تغییر دهیم به طوری که ب کام دل آنها باشد تا روز قیامت ) خیام میگوید: گر بر فلکم دست بدی چون یزدان/ برداشتمی من این فلک را زمیان/ وزنو فلک دگر چنان ساختمی/ کآزاده ب کام دل رسیدی آسان....حافظ هم همین را می گوید: آدمی در عالم خاکی نمی آید ب دست/  عالمی دیگر بیاید ساخت وزنو آدمی....نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد/  عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد....بیاتاگل برافشانیم و می در ساغر اندازیم/ فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم....مولانا هم باز می گوید: آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد چاک دست آسمان غلغله ایست در جهان عنبر و مشک می‌دمد سنجق یار می‌رسد....خیام هم همین را میگوید: گر بر فلکم دست بدی چون یزدان/ برداشتمی من این فلک را زمیان/ وزنو فلک دگر چنان ساختمی/ کآزاده ب کام دل رسیدی آسان ....در واقع خداوند عالم و آدم را از نو چنان می آفریند ب کام دل بندگان آزاده و صالحش باشد تا روز قیامت و آنان وارثان و سلاطین دوعالم می گرداند ، همانطور که در آیات متعدد قرآن  وعده داده: آن الارض یرثها عبادی الصالحون....و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض....( و آنان را وارثان بی قید و شرط آنچه خدا مالک آن است قرار می دهیم و در زمین آنان را تمکین و سلطنت خواهیم بخشید، خداوند. درباره ی پادشاهی حضرت سلیمان و قوم بنی اسرائیل فرموده: و اورثهم مشارق الارض و نغاربها ...( قید و شرط آورده و گفته آنان را وارثان مشارق و مغارب عالم گردانیدیم) اما در اینجا می فرماید: و نحعلهم الوارثین..( یعنی هیچ قید و شرطی نیاورده، الوارثین یعنی وارث آنچه خداوند. مالک آن است، نه تنها زمین، بلکه شامل آسمانها و بهشت و دوزخ هم میشود، حتی صفات خدا را هم شامل میشود....)  گرگ و میش و شیر و آهو چارضد/ از نهیب قهرمان آمیخته....در آن روزگار چنان امنیت برقرار میشود که  خشونت و نفرت حتی از میان حیوانات هم میرود و گرگ و میش و شیر و آهو چهار دشمن دیرینه با آرامش در کنار هم زندگی می کنند( در احادیث شیعه هم ب این نکته اشاره شده) ....اتحاد اندر اثر بین و بدان/ نوبهار و مهرگان آمیخته..( در آن زمان خزانی در کار نیست و همیشه نوبهار است) اندر آمیزید زیرا بهر ماست/ این زمین با آسمان آمیخته.(مولانا میگوید این زمینی که با آسمان آمیخته شده از آن ماست، اشاره ب آیه قرآن: آن الارض یرثها عبادی الصالحون...زمین را ب ارث می‌برند بندگان صالحش) ....لازم ب ذکر است که مولانا و حافظ و خیام و باباطاهر  و....پیروان یک ائمه هستند، همان ائمه ای که در این آیه قرآن ب آن اشاره شده...و نحعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین....

Mebia در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۲:

"مرض هایل" به معنای بیماری هولناک و ترسناک است و در فرهنگ لغت تلفظ صحیح آن نوشته شده است البته "مرض هائل "هم به نوعی درست است 

برگ بی برگی در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۶ در پاسخ به .فصیحی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:

سلام و درود، چنین است که می فرمایید، یعنی مستور و مست هر دو از یک قبیله اند،  و سپاس از شما 

شهاب عمرانی در ‫۱ سال قبل، یکشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۳۰ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۳ - متهم کردن آن شیخ را با دزدان وبریدن دستش را:

چه بسیار پرندگانی که از روی شکم و گرسنگی به سمت دام رفته اند و الان در بامها ی خانه ها داخل قفس حبس هستند.

۱
۳۸۵
۳۸۶
۳۸۷
۳۸۸
۳۸۹
۵۵۲۸