گنجور

حاشیه‌گذاری‌های امین

امین


امین در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۸ در پاسخ به امیرحسین صباغی دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱:

پس این مطلب شما مختص فعل هاست. من طبق مطالعاتی که داشتم «تفاوت معنایی» برای صحیح بودن دو واژه هم شکل در جایگاه قافیه، کفایت می‌کند. حال میخواهد این تفاوت معنایی در فعل و اسم بودن باشد یا در معنای خود واژه. برای همین عرض کردم که اگر ممکن است منبعی که چنین مطلبی رو در آن مطالعه فرمودید معرفی کنید.

 

امین در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۳ در پاسخ به امیرحسین صباغی دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱:

درود بر شما
توضیحی که دوست عزیزمون درباره تفاوت معنا دادند درست است و این خود توجیه کننده عدم تکرار قافیه است. درباره بیت نخستی که شما اشاره کردید، این همان صنعت جناس در قافیه است. حال که اینجا تمایز بین اسم و فعل است. نمونه های فراوانی داریم که هر دو قافیه اسم هستند اما به خاطر معنای متفاوت، شعر را مصون میدارند. بنده به دو مورد از اینها اشاره میکنم:

در خسرو و شیرین:

زمین از سبزه نزهت گاه آهو (حیوان)
هوا از مشک پر خالی ز آهو (عیب، نقص)

بگفت از دل جدا کن عشق شیرین (نام بانو)
بگفتا چون زیم بی جان شیرین (صفت)

وقتی تفاوت در معنای دو واژه که هر دو اسم هستند، موجب صحیح بودن قافیه می‌شود، نمیدانم شما چطور میفرمایید تفاوت معنوی یک اسم با یک فعل توجیه کننده نیست... اگر از منبعی این را خواندید ممنون میشوم اشاره کنید
با درود

 

امین در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۶ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۱ - در مناجات باری تعالی:

درود بر حکیم انوری بزرگ

اشعار ایشان و بطور کلی شاعران قرن ششم واقعا در درجه‌ای دیگر از اشعار زبان پارسی است. روان همگیشان شاد باد

به عقیده این حقیر اولا واژه اول moqadder هست نه moqaddar. که خداوند مقدر کننده است نه مقدر شده. اما واژه نخست مصرع دوم باید کنی باشد نه کند... چرا که در چامه خداوند مخاطب است.

پیرامون بیت ۱۷ هم فکر میکنم «طیر» درست است که به اشتباه طبر نوشته شده...

 

 

 

امین در ‫۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۵۶ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۳ - سوگندنامه‌ای که انوری در نفی هجو قبة اسلام بلخ گفته و اکابر بلخ را مدح کرده:

پیرو سخنان عزیزان درباره بیت سوم این قصیده از استاد بی بدیل حکیم انوری، نکته ای که به نظرم جالب بود استفاده از واژه «وقت» برای شادی و «گاه» برای اندوه هست.

اگر ارزش زبان پارسی نزد ما و شاعران ما از زبان عربی بیشتر باشد، به عقیده بنده انوری با استفاده از واژه گاه برای اندوه و وقت برای شادی، میخواهد فزونی غم و اندوه خود را بر شادی خود نمایان کند. چه میشد اگر میفرمود گاه شادی بادبانی وقت انده لنگری؟؟ هیچ اشکالی بر شعر وارد نمیشد...

در قطعه ای شناخته شده میفرماید :

هر بلایی کز آسمان آید

گرچه بر دیگری قضا باشد

بر زمین نارسیده میگوید :

خانه انوری کجا باشد؟

 

این نکات ریز که بسیاری از ما از آنها میگذریم، انوری را انوری ساخته...

 

امین در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۵۵ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - خاقانی این قصیده را در مرثیهٔ فرزند خویش امیر رشید الدین سروده و آن را ترنم المصائب گویند.:

بیت هفتم... امان از بیت هفتم
مالک ملک سخن شاهکار کرده اینجا... سوای معنای بیت، ایهام تناسب واژه "عنب" که در معنای انگور قابل قبول است اما با بصر مراعات النظیر میسازد... عنبیه چشم
اولین بار که با این بیت مواجه شدم مدتی زبانم بند آمد و هیچ واکنشی نمیتوانستم نشان دهم...

بیت 61 هم واقعا غم نهفته عجیبی داره
البته در نسخه ای که من خواندم این گونه بود که به نظرم منطقی تره:
دشمنانی که چنین سوخته دارندم دوست / راه بدهید و به روی همه در بگشایید

 

امین در ‫۴ ماه قبل، جمعه ۱۰ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۲۳ دربارهٔ رهی معیری » منظومه‌ها » خلقت زن:

درود بر همگی عزیزان

پیرو مطالبی که برخی از دوستان فرمودند، این داستان سری دراز دارد... همونطور که عده ای فرمودند آفرینش مردان به زنان ختم میشه، جالب است که در ویس و رامین دقیقا برعکس این را می‌بینیم. ( البته این مربوط به داستان است و ممکن است عقیده شخصی حضرت فخرالدین اسعد نباشد. ولی دانستنش خالی از لطف نیست ) در بخشی از گفتگوی دایه با ویس درباره رامین میخوانیم :

خدا از بهر نر کردست ماده

تویی هم ماده از نر بزاده

زنان مهتران و نامداران

بزرگان جهان و کامگاران

همه با شوهرند و با دل شاد

جوانانی چو سرو و مرد و شمشاد

اگر چه شوی نامبردار دارند

نهانی دیگری را یار دارند

گهی دارند شوی نغز در بر

به کام خویش و گاهی یار دلبر

 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ

ابیات ۱۲۷ تا ۱۳۱

مسلما این نمیتواند عقیده حضرت گرگانی را برساند و کاملا مشخص است که معطوف به داستان است. غرض بنده این بود که شایسته نیست به خاطر یک دیدگاه شخصی همچین بحث‌هایی مطرح بشه. اینکه آفرینش مرد به زن ختم میشه یا زن به مرد... شاید که بجای تمرکز رو این مسائل، روی انسانیت تمرکز کنیم. چیزی که مرد و زن و دختر و پسر و پیر و جوان نداره... 

من نمیدانم این چامه حضرت معیری یا برخی اشعار دیگر زبانمون که رنگ و بوی تبعیض جنسیتی دارند، در چه شرایطی سروده شدند... برای مثال دو شعر از حضرت خاقانی که روی هم ۱۰ بیت نمیشوند و درباره دختر ایشان است میخوانیم و میگوییم ایشان زن ستیز بوده!!! در حالی که اگر ایشان زن ستیز بود، هرگز «صبح» را که والاترین جلوه اشعار ایشان است، به زن تشبیه نمیکرد...! نه در یک شعر بلکه در بسیاری از اشعارشون که از صبح سخن میگویند میشود تشبیه این پدیده به زن را دید. یا اگر زن ستیز بود آن اشعار بسیار بسیار سوزناک در رثای همسر خویش نمیسرود یا مادر خود را مدح نمیکرد و نیز بر اهل بیت خود نمی‌گریست... این اشعار را نمیبینیم و با یک یا دو شعر قضاوت میکنیم ( البته بماند که حتی پیرامون همون اشعاری که مربوط به دختر ایشان است هم میتوان بحث کرد و شدت این اتهامات را کاهش داد، اما مطرح نمودن آنها بیش از این حاشیه را به حاشیه میبرد :) )... اینجا هم همین است.

ما اطلاعی نداریم که جناب معیری در چه شرایطی این شعر را سروده اما مطمئن باشید اگر بانوی شاعری با خصوصیات رهی وجود داشت مثل ایشان منتها ضد مردان چامه میسرود... اینکه به قول برخی عزیزان یک خیانت یا هرعمل ناشایستی رو از سوی یک زن به کل زنان نسبت دهیم دیگه بستگی به روحیات خود شاعر داره...

 

ببخشید اگر طولانی شد...

در پناه حق

 

 

امین در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۸ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۲۹ در پاسخ به حمیدرضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:

درود جناب حمیدرضا

سپاسگزارم از اینکه عدم دانایی کافی مرا پیرامون عروض فارسی گوشزد نمودید. طبق فرمایش شما و قواعد عروض زبان فارسی میتوان گفت :

نون ساکن پس از مصوت بلند از تقطیع ساقط است. همونطور که فرمودید «نان را بده» با «نا را بده» یکی است چرا که نون پس از مصوت بلند آ آمده است.

در حالی که «وزن را بدست آوردم» اینجا نون ساکن خود هجای کوتاه است و بصورت وَز نُ تقطیع میشود.

در پناه حق

 

امین در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۴۸ در پاسخ به فریده نیک زاد دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - در رثاء امام محمد بن یحیی و حادثهٔ حبس سنجر در فتنهٔ غز:

درود بر شما

مصر در اینجا همونطور که جناب مشکین فرمودند به معنای شهر بزرگ است و مملکت هم به معنی آباد و اینجا آبادی به مصر تشبیه شده با وجه شبه بزرگی و عظمت

مکرمت به معنی جوانمردی و بخشندگی است که به رود نیل تشبیه شده و وجه شبه آن بزرگی و وسعت آنهاست.

هر دو اضافه، اضافه تشبیهی هستند.

اما نکته جالب ایهام تناسب موجود در بیت است. مصر در این بیت نمیتونه معنی کشور مصر امروزی رو بده اما با نیل مراعات النظیر میسازه...!

 

امین در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:

درود بر همگی عزیزان

به گمانم بیت پنجم با توجه به قانون حذف هجای نون ساکن در تقطیع عروضی ، باید «طعن» را به «طعنه» تغییر دهیم تا این قاعده رعایت شود. 

و یا

این شعر را از اشعار استثنایی بدانیم که در آن نون ساکن به عنوان هجای مستقل حساب شده که بعید میدانم چنین باشد. اما ناممکن نیست.

 

ناصح به طعنه گفت که رو ترک عشق کن

محتاج جنگ نیست برادر، نمی‌کنم

 

امین در ‫۷ ماه قبل، جمعه ۷ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۰۷ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۲ - این قصیدهٔ به نام کنز الرکاز است و خاقانی آن را در ستایش پیغمبر اکرم و در جوار تربت مقدس آن حضرت سروده است:

درود بر همگی عزیزان

تحلیل جناب فرزاد از مصرع «هیچ اگر سایه پذیرد منم آن سایه هیچ» درست است به شرطی که مصرع دوم را نادیده بگیریم. با توجه به مصرع دوم میتوان هدف شاعر را همان معنای ظاهری گرفت که میتوان دریافت کرد. شاعر در این بیت تواضع و خضوع خود را نمایان میکند بدین صورت که : سایه همیشه از خود شیء ضعیف تر و فناپذیرتر است. زودتر از شیء و به آسانی از بین میرود در حالی که خود شیء پابرجاست. هیچ نمی تواند سایه داشته باشد چون عدم است اما اگر همان هیچ سایه بپذیرد من خودِ هیچ که نه، بلکه سایه هیچم.

اگر بخواهیم معنای عرفانی را بپذیریم باید برای واژگان مصرع دوم نیز معنای عرفانی یابیم...!

 

امین در ‫۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:

درود بر همگی عزیزان و درود بیکران بر روح والا مقام لسان الغیب
واقعا ایهام تناسب بیت اول شاهکاره. ماه که استعاره ای از معشوق هست اما با هفته و سال تناسب دارد... محشر

 

امین در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۳۹ در پاسخ به زینب روزبهانی فر دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۴ - صفت رسیدن خزان و در گذشتن لیلی:

درود بر شما
درباره وصیت لیلی به مادرش به مختصر اومده که " شعار عید سرخ پوشی بوده" و این سرخ کفن نمودن اشاره به همین قضیه داره.
اما به عقیده بنده اگر میم واژه عیدم را به معنی "عید من" در نظر بگیریم ، این میتونه اشاره به عید لیلی داشته باشه که میتونه منظور روز ازدواج او با ابن سلام باشه. یعنی لیلی داره میگه مانند روز عیدم که روز ازدواج من بود من با کفن خونین (به عقیده خودش) به خانه بخت رفتم ، هنگام مرگ هم کفن من را چنان کن.
البته اگر میم واژه عیدم را جهش ضمیر بگیریم معنایی که عرض کردم دور میشه....!

 

امین در ‫۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۲۹ در پاسخ به بنفشه دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۲ - آشنا شدن سلام بغدادی با مجنون:

درود بر شما
اتفاقا نظر بنده دقیقا برعکس نظر شماست. یعنی مجنون از شنیدن سخنان سلام از جاش بلند نشد ولی عصبانی شد.
با توجه به پاسخ تندی که به سلام میده قاعدتا عصبانی شده دیگه که یک جوانی عشق مجنون رو هوای جوانی دانسته و فراموشی رو فرجام اون دونسته...!

 

امین در ‫۸ ماه قبل، شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۵۱ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

درود بر روان والا مرتبه مالک ملک سخن

برخلاف بسیاری از بزرگان که قصاید خاقانی را می‌ستایند ، بنده معتقدم غزل های ایشان هم حرف ها برای گفتن دارد... چه بسا تاثیراتی که بر دیگر شاعران پس از خود گذاشت و سبک خود را پدید آورد. بی شک اگر در سبک های شعری ادبیات پارسی سبکی را سبک خاقانی نام گذاریم ، کار گزافی نکرده ایم...!

 

امین در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۱ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴:

ز عمر بهره همین است مر مرا که به شعر

به رشته می‌کنم این زر و در و مرجان را

زنده باد!

 

امین در ‫۹ ماه قبل، دوشنبه ۹ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۹ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۱ - آغاز:

چه عجیب که وزن کلی شعر فعلاتن مفاعلن فعلن است اما دو بیت آخر در بحر رمل مسدس محذوف سورده شده. فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

 

امین در ‫۹ ماه قبل، دوشنبه ۹ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۱ - وداع کردن پدر مجنون را:

وقتی به بیت 12 رسیدم ناگهان اشک در چشمانم جمع شد و تا بیت 16 هرچه پیش میرفتم بیشتر متاثر میشدم... چقدر گفتگوی مجنون و پدر وی در این منظومه زیبا و تاثیرگذار است. چه این گفتگو چه گفتگوی در کعبه و چه گفتگوی پیرامون خواستاری لیلی و.... درود بر روان پاک گنجور گنجه حکیم نظامی بزرگ

 

امین در ‫۹ ماه قبل، جمعه ۳۰ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۲ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۸ - در مدح نصرالله بن داود سرخسی:

بیت یازدهم :))))

 

امین در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۳۲ در پاسخ به باران دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۵ - رهانیدن مجنون آهوان را:

درود و سلام بر شما
طبق چیزی که در لغتنامه اومده، از قصب به معانی : نوعی پارچه ، نی ، نوعی گیاه ، ساق دست و ساق پا و مروارید آبدار استفاده میشود.
حالا درباره اولی :
خارا و قصب به خار داده
اینجا قصب به معنی ساق پا و دست است. یعنی خارا ( لباس ابریشمی ) و ساق دست و پای خود را به خار داد و آسیب دید.

درباره دومی :
شب چون قصب سیاه پوشید : اینجا قصب به معنی نوعی پارچه و جامه بکار رفته. گویی شب چون آدمی لباس تیره به تن کرده
خورشید قصب ز ماه پوشید : اینجا هم همون معنی پارچه رو میده و منظور اینه که وقتی شب میشه انگار خورشید، لباس ماه رو به تن میکنه و از دیدگان پنهان میشه.

و درباره سومی :
چون تار قصب شد از نزاری : اینجا نیز به معنای پارچه است. یعنی مانند تار و پود پارچه لاغر شده بود.

درود بر شما

 

امین در ‫۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۵ در پاسخ به میثم سعدی دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۵ - رهانیدن مجنون آهوان را:

درود بر شما
در اینجا به معنی گناه هم میشه استفاده کرد

 

۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode