گنجور

حاشیه‌ها

کوروش در ‫۲۵ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۴ - نومید شدن انبیا از قبول و پذیرای منکران قوله حتی اذا استیاس الرسل:

نفس اول راند بر نفس دوم

 

ماهی از سر گنده باشد نه ز دم

 

منظور از نفس اول و دوم چیست ؟

 

Carpe Diem در ‫۲۵ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱:

در جریان حمله به افغانستان، نادرشاه به زیارت آرامگاه حافظ رفت و برای پیشگویی در مورد پیروزی در جنگ، فال حافظ گرفت. بخت با او یار بود، چرا که بیت پایانی غزل پنجاه و هفتم دیوان حافظ، نوید فتح و پیروزی را به او داد:

«عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ // بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است»

این بیت، به نادرشاه امید و انگیزه داد و او را برای ادامه جنگ و فتح سرزمین‌های بیشتر مصمم کرد.



It is stated that Nâdir Shâh, during a campaign against the Afghâns, made a pilgrimage to the poet’s tomb, and there had recourse to divination through the Dîvân in order to ascertain whether the expedition would be successful. Fortune favored him: as he unrolled the scroll his eye fell upon the final distich of the fifty-seventh ode : —

“o Hâfiz, by thy dulcet song ‘Irak and Fârs are raptured;
Now haste, that Baghdâd and Tabrîz may in their turn be captured.”

پیوند به وبگاه بیرونی

 

کوروش در ‫۲۵ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۳ - حکایت امیر و غلامش کی نماز باره بود وانس عظیم داشت در نماز و مناجات با حق:

چون فراموشت شود تدبیر خویش

 

یابی آن بخت جوان از پیر خویش

 

منظور از پیر خویش کیست ؟

 

 

 

 

محسن رضایی در ‫۲۵ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۱:

با سلام

این شعر هم مثل بقیه شعرهای عطار بسیار زیبا و حکیمانه بود

 

سرباز عشق در ‫۲۵ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

با سلام 

عشقت رسد به فریاد "ور" خود به سان حافظ 

درسته در نسخه های قدیمی ور به جای ار  یا در جاهایی گر دیده میشود که معنی شعر را دگرگون میکند.

با "ور" معنی شعر بدین گونه هست که حتی اگر قرآن را در نهایت درستی بخوانی در نهایت این عشق است که به فریاد تو میرسد 

ولی با ار یا گر یعنی با قرآن خواندن به ۱۴ روایت عاشق میشوی و فریاد رس تو میشود 

در برنامه رادیویی حافظانه در سال ۱۳۵۶ با حظور اساتید آن زمان این بیت با "ور" خوانده میشود 

 

ارغوان در ‫۲۵ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۶ در پاسخ به بهنام دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

در این شعر نمی دانم قافیه رندان است یا قرآن 

اما در خصوص تکرار قافیه در شعر حافظ ، اقای خرمشاهی در شرح اشعار حافظ بخشی رو به همین تکرار قافیه اختصاص داده اند و آن را به تکرار (مکرر نویسی) عامدانه و اگاهانه بعضی حروف و کلمات توسط خطاطان تشبیه کرده اند و نمونه هایی هم برای آن آورنده اند که قافیه های دو یا سه بیت عیناً با معانی مشابه تکراری هستند.بنابراین تکرار قافیه در غزل را نمیتوان امری حرام تلقی کرد.

منبع: حافظ نامه جلد دوم ، بهاالدین خرمشاهی ، ص ۸۳۸

 

فرهود در ‫۲۵ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۴۹ دربارهٔ سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب دوم » داستان دهقان با پسر خود:

خُرد در او نگرد‌ یعنی با دقت به آن بنگرد

 

سفید در ‫۲۵ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۳۲ در پاسخ به نجاتی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۶:

 

اینکه وقتی بخشی از زمین روز است بخش دیگر شب است، در گرو کروی بودن زمین نیست و در نظریه‌ی زمین تخت هم همین است.

 

 

محسن جهان در ‫۲۵ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۶۴:

تفسیر رباعی فوق:

انسان‌ها تنها از عدم پا به این جهان گذاشته و هنگام رجعت به جهان باقی نیز تنها هستند. لذا مولانا تاکید دارد که این تنهائی و آزادی از بند وابستگی‌های دنیوی ارزش بسیار دارد. زیرا در صورت نداشتن هیچگونه دلبستگی ذهنی به این جهان و هر آنچه در اوست، خود را به حضرت حق نزدیک دیده و درک این فضای یکتایی قابل توصیف نیست.

 

رضا از کرمان در ‫۲۵ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۴۱ در پاسخ به Najibullah Hakimy دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:

آقا نجیب الله عزیز سلام 

 درباره تبار ونسل ایرانیان که فرمودید نظر خاصی ندارم ضمن اینکه منکر اختلاط خونی مردمان یک سرزمین در پی تهاجمات ومراودات بیگانگان نیستم  ولیکن مساله قابل تامل دهقان بودن تمامی مردمان وساکنان ایران زمین که فرمودید ،غیر قابل قبوله چطور میشه  دریک کشور همه دارای یک شغل باشن دامپروری،صنعت،تجارت، خدمات،سپاهی‌گری،طبابت...و هزاران شغل دیگه چطور از سوی شما  نادیده گرفته شدن اصلا امکان زندگی در چنین جامعه فرضی که فرمودید وجود داره عزیزم این چه حرفیه 

شاد باشی

 

امیرحسین صباغی در ‫۲۵ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۹:

نمی‌دونم چرا ولی نمی‌تونم مثبت فکر کنم

 

Najibullah Hakimy در ‫۲۵ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۵۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:

ایرانی های کنونی از نسل ترکان، ایرانی های باستان و اعراب هستند و ایرانی ها در گذشته تماما شغل دهقانی داشتند 

 

Najibullah Hakimy در ‫۲۵ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۱۴ در پاسخ به بابک چندم دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۱۴:

موبدان قشر کوچکی از جامعه بود، در حالیکه ایرانی، رومی و پارسی هویت قومی و جغرافیایی است. پس این یک تعبیر اشتباه است. قبول آن شاید برای بعضی ها مشکل باشد، اما ایرانی های باستان با ایرانی های کنونی یکی نیست. ایرانی های کنونی از اولاده ترک‌ها، ایرانی های باستان و اعراب است. چنان که شاعر می‌فرماید:

از ایران و ترکان و تازیان نژادی پدید آمد اندر میان

نه دهقان و نه ترک و تازی بود

 

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۲۵ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۱۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

برخیِ جانت شوم که شمع افق را

پیش بمیرد چراغدانِ ثریا

برخی شدن: فدا شدن

ثریا: مجموع ستارگان خوشۀ پروین، چراغ چندشاخه‌ای که از سقف اتاق آویزان می‌کنند؛ چهل‌چراغ؛ چلچراغ.

سعدی در این بیت تشبیه بسیار زیبایی دارد و خوشه پروین را به چراغ‌دانی تشبیه می‌کند که در آسمان آویخته شده است.

یک لحظه چراغدان یا چلچراغ که در آن شمع می‌گذاشته اند را در ذهن تصور نمایید تا زیبایی این بیت را بیشتر احساس نمایید.

سعدی جسم خود را به چراغدان تشبیه می‌کند و یک تشبیه پنهان هم در آن وجود دارد که جانِ عاشق است. جان عاشق مانند یک شمع کم سو است که در چراغدان (جسمِ شخص عاشق) قرار دارد.

دو معنا برای این بیت می‌شود در نظر گرفت که هر دو صحیح است:

1- فدای جانت شوم که مانند خورشید (شمع افق) هستی. روح من در پیش قدم تو فدا شود.

2- فدای جانت شوم که مانند خورشید (شمع افق) هستی. با نور اولیه‌ای که قبل از آمدنت پخش می‌شود روح من از جسم خارج می‌شود؛ مثل نور ستاره ثریا که با نور سحر از بین می‌رود. من هیچم در برابر تو.

این نکته یعنی کم نور و ضعیف شدن جان عاشق و تشبیه آن به شمع و چراغِ سَحَر را به مناسبت‌های مختلف به زبان‌های مختلف مطرح نموده است از جمله:

به دلارام بگو ای نفس باد سحر

کار ما همچو سحر با نفسی افتاده‌ست

 

شب غم‌های سعدی را مگر هنگام روز آمد
که تاریک و ضعیفش چون چراغ صبحدم کردی

 

سیامک نیک فام در ‫۲۵ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۰۷ در پاسخ به Mojtaba Razaq zadeh دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۷:

اگر انسان به جای این که دایم به فکر رزق و روزی باشد به فکر روزی دهنده خود (خدا) باشد مقامی بالاتر از ملائکه خواهد داشت

 

منیر در ‫۲۵ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۷:

عرض ادب 

در دیوان که در اختیار دارم می پزیدم آمده

 

نردشیر در ‫۲۵ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷:

نخستین باره در شعر فارسی وازه لر رو میبنیم.

 

رضا از کرمان در ‫۲۵ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۶ در پاسخ به سجاد شانه ساز دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۴:

سلام بنظر به همین صورت که نوشته شده صحیح است یعنی می‌وارهاند

 

لاله قنبری در ‫۲۵ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۱ دربارهٔ دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷:

لاله قنبری 

هنوز دیر نیست

هنوز صبر من

به قامت بلند آرزوست

 

عزیز همزبان

تو در کدام کهکشان نشسته‌ای؟!…

 

“هوشنگ ابتهاج”

 

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۲۵ روز قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۲۱ در پاسخ به کاوه مهری دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

سلام و درود و سپاس

ولی بنده بسیاری از کتاب‌های کسروی را خوانده‌ام اما چنین چیزی در آن ندیده‌ام.

در بالا هم عرض کردم کسروی اشتباهاتی داشت و البته این امر طبیعی است که انسانِ فارغ از اشتباه وجود ندارد آن هم بیشتر با گذشت زمان مشخص می‌شود. چیزی که هست کسی نمی‌توانست به نقد و آثار کسروی پاسخ دهد و طبق معمول، حذف آن اندیشمند در دستور کارِ ارهابیون قرار گرفت.

 

۱
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۵۰۵۳
sunny dark_mode