گنجور

حاشیه‌ها

nam در ‫۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۴۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱:

لطفاً اگه کسی می‌تونه معنی این حکایت رو بنویسه خیلی ممنون میشم

 

nam در ‫۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۳۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲:

این لطفشو فراموش نمیکنم

 

nam در ‫۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۳۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲:

اگه کسی می‌تونه قلمرو های این شعر را بگوید خیلی ممنون میشم برای درس آزاد می خوام مخصوصاً معنی اگه کسی لطف را در حقم بکنه واقعا

 

حمید در ‫۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۲۲ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۶:

جمالزاده در داستان معصومه شیرازی این داستان رو باز گو می کند بخوانید جلبه

 

حسین در ‫۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۱ - امتحان پادشاه به آن دو غلام کی نو خریده بود:

مولوی زبان را راه ورود به جان نمیداند بلکه انرا پرده و پوششی بر درگاه جان میداند. راه ورود به صحن خانه وجود در هم کشیدن و کنار رفتن زبان است.
خمش ای بلبل جان ها که غبار است زبان ها
که دل و جان سخن ها نظر یار تو دارد.
ساختارهای متفاوتی در مغز مسئول درک زیبایی و عشق (سیستم لیمبیک) و فهم زبان و گویش (قشر ورنیکه و بروکا) هستند. «مغز گویا» برای ایجاد ارتباط و انتقال اطلاعات و مدیریت زندگی اجتماعی انسان تکامل یافته است و لذا قادر به فهم «مغز عاشق» نبوده و نمیتواند ادراکات و یافته های او را بیان کند.

 

برگ بی برگی در ‫۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳:

سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش
که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش

سحر طلیعه ی صبح و عبور از ظلمتِ شب و نوید بخش نور و آگاهیِ انسان است و هاتفِ غیب یعنی سروشی آسمانی، و حافظ شروعِ زمامداریِ شاه شجاع را گذار از دورانِ جهالتِ امیر مبارزالدین می بیند، دلیل این دورانِ شوم و تاریک نادانی و تقدسِ خشکِ امیر و در نتیجه عدم درک صحیحِ او از امورِ معنوی و اصطلاحاتِ عرفانی و بویژه شراب بوده است که حافظ آنرا دستمایه اکثر غزلیات عارفانه خود قرار می داد و بدونِ آن استعاره ها عملاََ بیانِ مفاهیمِ عالیِ معرفتی در قالبِ غزلهایی چنین ناب امکان پذیر نبود. اما شاه شجاع که باسوادتر از شاهانِ پیش از خود بود و درزمینه شعر نیز دستی از دور بر آتش داشت بر خلافِ اسلافِ خود لااقل معانی عرفانی شراب را درک می کرد، گذشتگانی چون امیر مبارزالدین و دیگر حکمرانانِ متعصب که به دلیلِ جهالتشان از انتشار این غزلیات جلوگیری می نمودند و حتی تا تکفیر حافظ پیش رفتند و اکنون روزگارِ آنان بسر آمده بود. پس هاتفی از غیب مژده عبور از آن ایام تاریک را به حافظ داده و میگوید اکنون دوره شاه شجاع آغاز شده، پس دلیرانه و با آزادی غزلهای خود را بخوان و به میخواری مورد نظر خود بپرداز و از آن شرابِ نابِ عشق در سروده های خود بهره ببر که پس از این بازخواست نخواهی شد. بنظر می رسد شاهِ جدید به چنین خصوصیتی نزدِ خلق شهره نبوده که حافظ پیش از دیگران بوسیله ی سروشی غیبی از آسان گیریِ شاه شجاع و باز شدنِ میخانه ها مطلع شده است که در غیر اینصورت هاتفِ غیب حاملِ پیغامی بوده که راز نبوده و همگان از آن خبر داشته اند. مطلبِ دیگر اینکه باز شدنِ میخانه به معنیِ مجازی و نوشیدنِ شراب انگوری در مکانی که منعِ قانونی ندارد دلیری و شجاعتی نمی خواهد، پس این نکته تأییدی است بر ماهیتِ متعالیِ شرابِ مورد نظر، حافظ همچنین برای رفعِ توهمِ عوام و یا مغرضانی که ممکن است با استناد به این بیت بار دیگر او را متهم به نوشیدن شراب انگوری کنند در سه یا چهار بیت پایانی غزل در این باره روشنگری میکند که به آن خواهیم رسید .

شد آن که اهل نظر بر کناره می‌رفت
هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش
پس‌حافظ ادامه می دهد گذشت آن زمانی که انسانهایی که اهل نظر بودند و جهان بینیِ الهی داشتند اما توسطِ متولیانِ کور دل به حاشیه رفته بودند و احتمالاََ جاهلان و متعصبین فرصتِ یکه تازی یافته بودند، پس اکنون بویِ بهبود ز اوضاعِ جهان شنیده می شود و دورانِ شاه شجاع آغاز شده که خود اهلِ شعر و ادب است، در مصرع دوم به علت حاشیه نشینی صاحب نظران پرداخته و میفرماید حقِ کلام را نمیشود بدون استفاده از تمثیل و نماد و استعاره ادا کرد و اصولاً بسیاری از معانی عرفانی بیان کردنی نیستند و تنها با تمثیل و استعاره میتوان کمی از آن معانی را به شنونده القاء نمود آنچنان که خداوند در آیاتِ قرآنی با کنایه و تمثیل و استعاره با انسان سخن می‌گوید و غالباً معانی را بوسیله داستان بیان میکند تا مخاطب وادار به اندیشه شوند، داستانهای طوفانِ نوح، موسی و فرعون، یوسف و چاه و برادران از آن جمله اند. درحقیقت حکامِ پیش از شاه شجاع ابزار کار شاعر را از وی ستانده بودند و لاجرم بزرگی چون حافظ که هزاران سخنِ آماده‌ی بیان در دهان داشت خاموشی گزیده بود، پس‌بدیهی ست که او اکنون از این تغییر به وجد آمده و دیگران را نیز به نوشیدنِ دلیرانه ی مِی دعوت کند. 

به صوت چنگ بگوییم آن حکایت‌ها
که از نهفتن آن دیگ سینه می‌زد جوش

صوتِ چنگ که البته آوایی دلنشین دارد تداعی کننده ی قانونِ قضا و خواستِ معشوقِ ازلی نیز هست، پس میفرماید حافظ اکنون آن حکایتها و سخنانی را که در دل انباشته شده اند با چنگ و آهنگ زندگی و یا بر مبنایِ قضا و کن فکانِ الهی بیان میکند، شراب یا پیغامهایی معنوی که پیوسته بوسیله‌ی هاتفِ غیب به او می رسید اما امکانِ بیانش به دلایل ذکر شده وجود نداشت و در دیگِ سینه نهفته می شد اما در حالِ جوش و غَلَیان بود تا در موعدِ مقرر در جهان پراکنده شود یا بقولِ مولانا "قوَتِ مِی بشکند ابریق را"
شراب خانگیِ ترسِ محتسب خورده
به روی یار بنوشیم و بانگ نوشانوش
شرابِِ با کیفیتِ خانگی همان حکایت و پیغامهایی هستند که در دیگِ سینه ی حافظ در جوش و خروش بودند اما از ترسِ محتسب فرو خورده می شدند و امکانِ اظهار و بیان و جاری نمودنِ آنها بر جهانیان فراهم نبود و حافظ می فرماید اکنون با این تغییر و تحول است که همگان باتفاقِ شخصِ شاعر می توانیم آن شراب و پیغامهایِ عشق را به سلامتی رویِ زیبایِ معشوق و بانگِ نوشانوشی که از عالمِ غیب بگوش می رسد بنوشیم. 
ز کوی میکده دوشش به دوش می‌بردند
امام شهر که سجاده می‌کشید به دوش

از ویژگی‌های میخانه مورد نظرِ حافظ که عاشقانش اینچنین شرابِ نابی همسانِ مِیِ الست را در آن می نوشند این است که همه‌ی آنان را با هر اعتقاد و باوری مست می کند، حتی امامِ شهر که به زهد و کثرتِ عبادت امام و راهنمایِ شهر شده است و بارِ کشیدنِ سجاده بر دوش را تحمل می کند را باشندگانِ عالمِ غیب بر دوششان حمل می کنند،‌ حافظ می خواهد عابدان و نمازگزاران نیز سجاده را به چنین شرابی رنگین کنند تا عبادتشان رنگِ عشق پذیرد که اگر چنین کنند و مست و خراب و بی هوش از خویشتن شوند بر دوشِ ملائک به عرش می برندشان.

دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات
مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش
دلالت خیر یعنی راهنمایی به سوی هرآنچه موجب خیر و برکت شده و به راه نجات انسان منتهی گردد ، یکی از آنها ریا کاری و زهد فروشی ست که انسان باید از آن پرهیز نموده و دل و زبان را یکی کند یعنی اگر تصمیم به ورود در راه معرفت و شناخت گرفت آن را با خلوص دنبال کرده و درآن مسیر قرار گیرد و تظاهر به خداشناسی نکند ، و دیگری عدم مباهات و فخر فروشی به فسق و این مصرع را دلیلی برای نفی توهمِ شراب خواری خود توسط کوته فکران بیان میکند . حافظ اهل تناقض نیست که از طرفی به شراب خواری مباهات کرده از سوی دیگری این اظهار به فسق را مذمت کند البته حافظ جنجال بر سر اینکه کسی پیکی از شراب انگوری بیاشامد را نیز بیهوده و کاری عبث میداند و شایسته نمی داند کسی از نوشیدنِ شراب توسط دیگران برآشفته شود چنانچه در بیتی دیگر می فرماید؛
به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست / زحمتی میکشم از مردم نادان که مپرس
یعنی که اصلاً فرض را بر این بگیرید که حافظ یا هر انسان دیگری جرعه ای از همین شراب مورد نظر شما را بنوشد ،خوب این چه ضرر و آزاری برای دیگران دارد . البته می فرماید جرعه ای و نه خمره ای که موجب مستی و آزار دیگران شود .

 

امیر در ‫۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۷ - وحی آمدن موسی را علیه السلام در عذر آن شبان:

عالییی

 

امین در ‫۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲ - مصایب مصنف و مناجات:

خوانشی از این کار توسط محمد معتمدی و تدوینی با موسیقی پیانو از lingus:
پیوند به وبگاه بیرونی

 

حمیدرضا در ‫۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۴:

بر طبق تحقیق استاد گرامی دکتر قلیچ‌خانی (در این مقاله)، حافظ در این بیت:
«چون لاله می مبین و قدح در میان کار
این داغ بین که بر دل خونین نهاده‌ایم»
تحت تأثیر حسن دهلوی در این بیت بوده است:
«در موسمی که سنگ ز لاله نشان گرفت
داغی چو لاله بر دل خونین نشانده‏ ایم»

 

م مظاهری در ‫۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹:

با عرض سلام و ادب و احترام خدمت تمامی سروران و اساتید گرامی
میخواستم یاد استاد شجریان را کرده باشم
که چند روزیست در میان ما نیستند.
البته و صد البته که نام و یاد و صدای جاودانه ایشان تا ابد ماندگار هستند و هیچگاه فراموش شدنی نخواهند بود
و باعث افتخار ماست که در این قرن با وی زندگی کردیم و صدای او را از نزدیک و زنده حس کردیم

 

منصور در ‫۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۲۷ دربارهٔ هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۹۵:

مصرع دوم بیت اول "هست" اشتباه و "است"درست است

 

رامین در ‫۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۲۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - پند و موعظه:

لطفا تصحیح فرمایید:
مرا به صبحت نیکان امید بسیارست (صحبت)

 

احمد نیکو در ‫۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۴۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷:

رباعی بدین متن صحیح می باشد:

آنکو به سلامت است و نانی دارد
وز بهر نشست آشیانی دارد
نه خادم کس بود نه مخدوم کسی
گو شاد بزی که خوش جهانی دارد

 

امیر حسین زنجانبر در ‫۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۳۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳:

باید شست دفترها

 

کاوان در ‫۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۷:

دارم اجرای این شعر رو توسط شجریان و لطفی گوش میدم.خیلی قشنگه تو دستگاه سه گاه.اووووفففف.محشره.مخصوصا این بیت تطاولی.....

 

امیر در ‫۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۵۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:

با درود
لطفا بیت اول اصلاح شود که دچار از هم گسیختگی وزنی نباشد.
خرما نتوان خوردن => خورد
دیبا نتوان کردن => کرد
با مراجعه به فایل تصویری شعر هم مربوط به صده نهم اشتباه صورت گرفته قابل مشاهده است.
پیروز و پایدار باشید.

 

آفرین در ‫۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۲۰ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۰ - در تهنیت عید و مدح جلال الدین شروان شاه اخستان‌بن منوچهر:

خاقانی در جاهای دیگری نیز آسمان و جام بلورین را به هم تشبیه کرده که وجه شبه شفافیت است. و سرخی شراب هم به طلوع خورشید مانند شده. پس در اینجا جان بلور غلط است

 

خیام شناس در ‫۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۵۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:

احسنت به حضرت خیام
فقط یک نفر از بین دوستان نزدیک شده بود خدانگهدار تان ممنون

 

میثم در ‫۴ سال قبل، پنجشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴:

با سلام و ارادت به همه ی عاشقان استاد محمدرضا شجریان عزیز؛ من فکر می‌کنم که اگر استاد نبودن حافظ و سعدی هم در این مقام که در حال حاضر هستند نبودند، چرا که حضرت استاد اینقدر حس خوبی ایجاد می‌کنند که اشعار چندین برابر بیشتر به دل مینشیند.
استاد واقعاً انسانیت رو معنا کردند.

 

dyba ۱۲۳ در ‫۴ سال قبل، پنجشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۴۶ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - در مدح ناصرالدین ابوالفتح:

در خصوص بیت آخر باید عرض کنم هر مولودی در نظر گذشتگان دارای دو ستاره یا اختر بوده به اسم های :
1. کدخدا 2. کدبانو
کدخدا همون ستاره ای هست کع بر هیلاج یا آب زندگانی نظارت داره و مستولی هست
کدبانو هم همون هیلاج یا آب زندگانی هست و منجم ها از روی ارتباط کدخدا و کدبانو میزان عمر و درجه کیفیت عمر کودک رو می سنجیدن و عطیه همون مقدار عمری هست که هر شخص برحسب کدخدا و کدبانوی خودش بدست میاره
با این وضوع معنای بیت که موقوف المعانی نیز هست چنین میشه :
تا زمانی که شمشیر رو یرای ترس و قلم رو برای مژده دادن به کار میبرند عمری به تو داده بشه که عطیه این عمر و میزان آن طوری باشد که هیلاج عمر و سال های کبیسه عمرت با عطا های بزرگ همراه باشه .
متشکرم

 

۱
۱۵۰۵
۱۵۰۶
۱۵۰۷
۱۵۰۸
۱۵۰۹
۵۲۳۲