فرشاد در ۴ سال قبل، شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱ - سرآغاز:
سلام این شعر از رحاظ وزنی مشکل دتره, کسی اطلاعتی نسبت به اوزان شعر داره ,مقداری توضیح بدهد,
ممنون
سیدجلال حسینی در ۴ سال قبل، شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۱۴ - حکایت:
حضرت سعدی که هزاران رحمت بر اوباد در این حکایت و سایر حکایات و آموزه هایی که در گلستان و بوستانش آورده انگار همین امروز دارد دربین ما زندگی میکند براستی دارد حال و هوای عبادات بیشتر ما بظاهر مسلمانان را باز میگوید
خلیلی در ۴ سال قبل، شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۹:
این غزل را استاد شجریان در کنسرتی که سال 71 در چهل ستون اصفهان داشتند اجرا کرد من نسخه صبط معمولی را که خودم گرفتم در اختیار دارم ولی متاسفانه در جایی نسخه با کیفیت آن نیست و در اینجا هم اشاره ای نشده است که این غزل را استادشجریان خوانده اند
منصور در ۴ سال قبل، شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۴۰ دربارهٔ هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۹۵:
همون هست درسته. من در خواندن اشتباه کردم
جعفر در ۴ سال قبل، شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۱۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۹ - داستان کسری با بوزرجمهر:
نوشتههای سایت ادیان نت را جدی نگیرید اون سایت یکی از ضد ایرانی ترین سایتهاست اشعاری که میگید همگی الحاقی هستند و سرودهی حکیم توس نیستند
گل زاده در ۴ سال قبل، شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۳۵ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۱:
با درود .
ابتدا عرض کنم که رودگی گرانقدر آموزگار رابعد از روزگار آورده و در واقع بر اهمیت تجربه چه خودمان و چه تجریه دیگران تاکید دارد و روزگار دنیایی از دانش است که متاسفانه با ناآموختن بشر، همواره تلخ تکرارمی شود.
چنین سخنی در کتاب قابوس نامه اثر کیکاوس به پسرش گیلان شاه می نویسد: و بدان ای پسر، آن که از روزگار درس نگیرد از هیچ آموزگار دانایی پند نگیرد.
رضا س در ۴ سال قبل، شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶:
در مورد بیت دوم به نظر من هم سواد سِحر و هم سواد سَحَر درسته و هر دو مد نظر حافظ بوده ولی سواد سِحر مفاهیم زیباتری داره. سقیم هم به معنای بیمار است و هم به معنی نادرست. که هر دو معنی در این بیت مورد استفاده قرار گرفته. چشم بیمار به چشم خمار و نیمهباز میگن که به چهره زیبایی مضاعف میده. اگه سواد سِحر بخونیم میشه چشم تو به سحر و جادو مسلطه اما نسخهای که برای بیماری چشم خودش نوشته اشتباه بوده و تاثیری نداشته و هنوز بیماره. یعنی زیبا و نیمهبازه یا اینکه چشم تو با اینکه سحر و جادو داره که باید برای بیماری اثر کنه ولی بقیه رو بیمار میکنه.
اگه سواد سَحَر بخونیم میشه سیاهی سحر که در واقع سیاهی سحر به همراه سفیدی طلوع است و سیاهی و سفیدی چشم رو تداعی میکنه. و در واقع اینجوری فقط توصیف چشم یار رو داریم: چشم جادوی تو سیاه و بیماره(خمار و زیبا). ضمن اینکه در هنگام سحر که یار در حال بیدار شدن از خوابه چشمش میتونه خوابآلود و نیمه باز و خمار هم باشه.
نغمه در ۴ سال قبل، شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۰ - اضافت کردن آدم علیهالسلام آن زلت را به خویشتن کی ربنا ظلمنا و اضافت کردن ابلیس گناه خود را به خدای تعالی کی بما اغویتنی:
دکتر سروش در جلسه هفتاد و دو شرح مثنوی دفتر اول این ابیات را تفسیر کرده اند .
محمد در ۴ سال قبل، شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۱۱ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:
بهتر بود کلمات قافیۀ عربی ممالشده به همان صورت ممال یعنی عتیب، حجیب، رکیب و حسیب نوشته میشد تا کمتر موجب سردرگمی خوانندۀ مبتدی شود. کلمۀ اول مصرع بیت چهارم هم باید «بردی» باشد.
مهدی خورسندی در ۴ سال قبل، شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۵ - اطوار و منازل خلقت آدمی از ابتدا:
این ابیات آشکارا نظریه فرگشت داروین را نشان می دهد.
البته که مولانا این دیدگاه رو از نیاکان باستانی خود به ارث برده است و این دیدگاه ایرانیان است نسبت به آفرینش که آفرینش گیتی از "ناچیز" آغاز می شود که همان ماده نخستین جهان است چنانکه پیر توس فرماید:
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید
بدان تا توانایی آرد پدید
و از این ماده توانایی یا به زبان امروزی انرژی زاده شد!
این دیدگاه را بسنجید با تئوری big bang و اینکه از نگاه ایرانیان از عدم چیزی آفریده نمی شود چنانکه شیخ شبستری گفت:
عدم موجود گردد این محال است
وجود از ذات هستی لایزال است
سپس آفرینش چهار آخشیج یا عنصر بنیادین جهان است:
سرمایهٔ گوهران این چهار
برآورده بیرنج و بیروزگار
و سپس نوبت به آسمان می رسد:
پدید آمد این گنبد تیزرو
شگفتی نمایندهٔ نو به نو
و پس از اینها زمین، گیاه، جانوران و در آخر آدمی:
چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ
زمین شد به کردار روشن چراغ
گیا رست با چند گونه درخت
به زیر اندر آمد سرانشان ز بخت
وزان پس چو جنبنده آمد پدید
همه رستنی زیر خویش آورید
چو زین بگذری مردم آمد پدید
شد این بندها را سراسر کلید
دو بیت زیر نیز شگفت است!!! :
سرش راست بر شد چو سرو بلند
به گفتار خوب و خرد کاربند
پذیرندهٔ هوش و رای و خرد
مر او را دد و دام فرمان برد
سرش راست بر شد (انسان راست قامت!)
خرد کاربند و پذیرنده هوش: انسان خردمند!
اشاره به دو گونه انسان و فرگشت آنها و همچنین اشاره به آنکه پیش از این سرش راست نبود و حیوان بود، میمون و شامپانزه!
مبین در ۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۳۳ دربارهٔ همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲:
هر کاو نه هر گاو!!
متین در ۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۸:
هرچی بیشتر میخونم کمتر متوجه منظور شاعر میشم _
محمد در ۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۳۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸:
استاد شجریان به دلیل شباهت وزن و قافیه و معنی، ابیاتی از غزلهای 167 و 168 رو در یک آواز واحد خوندن.
امیر حسین زنجانبر در ۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۲۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:
غلط تایپی: اگر با این نگونی هاست خوان جود، سرپوشش
ظریفی در ۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۲۵ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۲ - مست و هشیار:
اصلاح بفرمایید: پوسیده است یا پوسیدهست. نه پوسیدست!
س مشتاق در ۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۵۹ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۷:
همچنین یاداور دیالوگ بسیار زیبایی از فیلم باد ما را با خود خواهد برد از زنده یاد عباس کیارستمی برگرفته از شعر زیبای استاد حافظ شیرازی افتخار ایرانیان
هادی در ۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶ - متابعت نصاری وزیر را:
کاش درباره ی واژه صلاه توضیحی میدادند دوستان
علی حاجی زاده در ۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۲۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۷ - در وصف خاک مقدسی که از بالین حضرت ختمی مرتبت آورده بود:
من کبوتر قیمتم بر پای دارم سربها
آنقدر زری که سوی آشیان آوردهام
سربها سرهم هست ودر قدیم به پای کبوترها یک تکه طلا می بستند که اگر کسی ان را گرفت ان تکه طلا را بردارد وبداند کبوتر مورد علاقه صاحبش هست وکبوتر را پس بدهد من این موضوع را در سی دی های صوتی اقای دکتر محجوبشنیدم
معتمد در ۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۳:
من بیت زین سبب خلق جهانند مرید سخنم معنیش رو متوجه نشدم و حسن تعلیلش .
میشه کمک کنبن
nam در ۴ سال قبل، جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۴۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱:
لطفاً اگه کسی میتونه معنی این حکایت رو بنویسه خیلی ممنون میشم