گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۵
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۰

 

بالابلندِ عِشْوِه‌گرِ نقش‌بازِ من

کوتاه کرد قصّهٔ زُهْدِ درازِ من

دیدی دلا که آخرِ پیری و زُهْد و عِلْم

با من چه کَرْد دیدهٔ معشوقه‌بازِ من؟

می‌ترسم از خرابیِ ایمان که می‌بَرَد

[...]

۱۰ بیت
حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶

 

گفتا برون شدی به تماشای ماهِ نو

از ماهِ ابروانِ مَنت شرم باد رو

عمری‌ست تا دلت ز اسیرانِ زلفِ ماست

غافل ز حفظِ جانبِ یارانِ خود مشو

مَفروش عطرِ عقل به هِندوی زلفِ ما

[...]

۷ بیت
حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۸

 

ای آفتاب آینه دار جمال تو

مشک سیاه مجمره گردان خال تو

صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود

کـ‌این گوشه نیست درخور خیل خیال تو

در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن

[...]

۱۱ بیت
حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹

 

ای خونبهای نافه چین خاک راه تو

خورشید سایه‌پرور طرف کلاه تو

نرگس کرشمه می‌برد از حد برون خرام

ای من فدای شیوه چشم سیاه تو

خونم بخور که هیچ ملک با چنان جمال

[...]

۷ بیت
حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۳

 

خط عذار یار که بگرفت ماه از او

خوش حلقه‌ای‌ست لیک به دَر نیست راه از او

ابروی دوست گوشهٔ محراب دولت است

آن جا بمال چهره و حاجت بخواه از او

ای جرعه‌نوش مجلس جم! سینه پاک دار

[...]

۹ بیت
حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۵

 

ای پیک راستان خبر یار ما بگو

احوال گل به بلبل دستان‌سرا بگو

ما محرمان خلوت انسیم غم مخور

با یار آشنا سخن آشنا بگو

بر هم چو می‌زد آن سر زلفین مشک‌بار

[...]

۱۱ بیت
حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴

 

از من جدا مشو که توام نور دیده‌ای

آرام جان و مونس قلب رمیده‌ای

از دامن تو دست ندارند عاشقان

پیراهن صبوری ایشان دریده‌ای

از چشم بخت خویش، مبادت گزند از آنک

[...]

۵ بیت
حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۹

 

ساقی بیا که شد قدحِ لاله پر ز می

طامات تا به چند و خرافات تا به کی؟

بگذر ز کبر و ناز که دیده‌ست روزگار

چین قبای قیصر و طرْفِ کلاه کی

هشیار شو که مرغ چمن مست گشت هان

[...]

۱۲ بیت
حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷

 

ای قصهٔ بهشت ز کویت حکایتی

شرح جمال حور ز رویت روایتی

انفاس عیسی از لب لعلت لطیفه‌ای

آب خضر ز نوش لبانت کنایتی

هر پاره از دل من و از غصه قصه‌ای

[...]

۹ بیت
حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۹

 

دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی

کز عکس روی او شب هجران سر آمدی

تعبیر رفت «یار سفرکرده می‌رسد»

ای کاج هر چه زودتر از در درآمدی

ذکرش به خیر ساقی فرخنده‌فال من

[...]

۱۰ بیت
حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱

 

خوش کرد یاوری فلکت روز داوری

تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری

آن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست

گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری

در کوی عشق شوکت شاهی نمی‌خرند

[...]

۹ بیت
حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۹

 

زین خوش رقم که بر گل رخسار می‌کشی

خط بر صحیفهٔ گل و گلزار می‌کشی

اشک حرم‌نشین نهان‌خانهٔ مرا

زان سوی هفت‌پرده به بازار می‌کشی

کاهل روی چو باد صبا را به بوی زلف

[...]

۸ بیت
حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۵

 

رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی

آمد به گوش ناگهم آواز بلبلی

مسکین چو من به عشق گلی گشته مبتلا

و اندر چمن فکنده ز فریاد غلغلی

می‌گشتم اندر آن چمن و باغ دم به دم

[...]

۷ بیت
حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۹

 

صبح است و ژاله می‌چکد از ابر بهمنی

برگ صبوح ساز و بده جام یک منی

در بحر مایی و منی افتاده‌ام، بیار

می تا خلاص بخشدم از مایی و منی

خونٓ پیاله خور که حلال است خون او

[...]

۶ بیت
حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲

 

ای دل به کوی عشق گذاری نمی‌کنی

اسباب جمع داری و کاری نمی‌کنی

چوگان حکم در کف و گویی نمی‌زنی

باز ظفر به دست و شکاری نمی‌کنی

این خون که موج می‌زند اندر جگر تو را

[...]

۸ بیت
حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶

 

بلبل، ز شاخِ سرو، به گلبانگِ پهلوی

می‌خوانْد دوش، درسِ مقاماتِ معنوی

یعنی بیا، که آتشِ موسی، نمودْ گُل

تا از درخت، نکتهٔ توحید بشنوی

مرغان باغ، قافیه‌سنجند و بذله‌گوی

[...]

۹ بیت
حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۷

 

ای بی‌خبر بکوش که صاحب‌خبر شوی

تا راهرو نباشی کی راهبر شوی؟

در مکتب حقایق پیش ادیب عشق

هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی

دست از مسِ وجود چو مردان ره بشوی

[...]

۱۰ بیت
حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۸

 

کارم ز دور چرخ به سامان نمی‌رسد

خون شد دلم ز درد، به درمان نمی‌رسد

با خاک ره ز روی مذلت برابرم

آب رخم همی‌رود و نان نمی‌رسد

پی‌پاره‌ای نمی‌کنم از هیچ استخوان

[...]

۹ بیت
حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۴

 

جانا تو را که گفت که احوال ما مپرس

بیگانه گرد و قصهٔ هیچ آشنا مپرس

ز آنجا که لطف شامل و خلق کریم توست

جرم نکرده عفو کن و ماجرا مپرس

خواهی که روشنت شود احوال سوز ما

[...]

۹ بیت
حافظ
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۲

 

عشقت نه سرسری‌ست که از دل به در شود

مهرت نه عارضی‌ست که جای دگر شود

عشق تو در درونم و مهر تو در دلم

با شیر اندر آمد و با جان به در شود

دردی‌ست درد عشق که اندر علاج آن

[...]

۱۹ بیت
حافظ
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
 
تعداد کل نتایج: ۸۸