گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
واعظ قزوینی

شماره ۱: راه پر خوف و اجل در پی و، منزل دور است

شماره ۲: نبود بری بغیر کدورت شتاب را

شماره ۳: حاصل ندامت است غرور و شتاب را

شماره ۴: کجا نقصان پذیرد عشق از دمسردی ناصح

شماره ۵: از خود آزادی، بر حق بنده می‌سازد ترا

شماره ۶: ز درویشان بی‌قدر است رفعت اهل دولت را

شماره ۷: دیده هرکس ندارد تاب دیدار ترا

شماره ۸: ای که غافل نشوی یک نفس از یاد جهان

شماره ۹: راه پرچاهست و، غفلت برده ای مسکین ترا

شماره ۱۰: سرو تو، خط کشد ورق نو بهار را

شماره ۱۱: التفاتی نیست با ما نرگس دلدار را

شماره ۱۲: نیست بر گیرایی حق نمک زین به دلیل

شماره ۱۳: عینک چشم دلست آیینه، پیران را بکف

شماره ۱۴: کی کند اندیشه مرگ، آنکه پیش از مرگ مرد

شماره ۱۵: ز شرم باختن عمر، قد دوتاست مرا

شماره ۱۶: سینه ریش از یاری هر خس ز بس باشد مرا

شماره ۱۷: ما به فیض صحبت یاران مشفق زنده ایم

شماره ۱۸: بخوی نرم شود عقده های مشکل حل

شماره ۱۹: جواب لعل تو، شیرین کند سئوال مرا!

شماره ۲۰: از اینکه نسبت دوری بلعل او دارد

شماره ۲۱: گر راست نگوییم در این عهد، عجب نیست

شماره ۲۲: چربد به زور سختی، زور ملایمت

شماره ۲۳: اگر تمکین حسنش بگذرد در دل گلستان را

شماره ۲۴: هرکجا جلوه دهد شوخی او یکران را

شماره ۲۵: بود حرف دهن تنگ تو ناخوان ز آن رو

شماره ۲۶: ز بی حقیقتی از هم چنان گریزانند

شماره ۲۷: ز بسکه راستییی در جهان نمی بینم

شماره ۲۸: کنی گر آشنای درد جهان غفلت آیین را

شماره ۲۹: تا شود آگاه از احوال هر نزدیک و دور

شماره ۳۰: عشق میگردد دوا زخم دل غم پیشه را

شماره ۳۱: گرمی بد گوهران، چندان ندارد اعتبار

شماره ۳۲: پنبه سان شکستی چوب نرمی پیشه را

شماره ۳۳: لازم است آزاده را از سر به پیشان احتیاط

شماره ۳۴: دیدن خلق جهان از بس کدورت آور است

شماره ۳۵: روشن نشود چون شرر از سنگ چراغت

شماره ۳۶: چون نلرزد بر سر دستش، دل ناشاد ما؟

شماره ۳۷: نیست کالایی کز آن خالی بود دامان ما

شماره ۳۸: کرده ما را ناتوان از بس غم جانان ما

شماره ۳۹: میگدازد ز آفتاب مرگ، برف زندگی

شماره ۴۰: مساز رو ترش از پندهای دلشکن ما

شماره ۴۱: ورق مشق شد از یاد خطت سینه ما

شماره ۴۲: گشت یکشب در میان، وصل بت رعنای ما

شماره ۴۳: پر از عیش و طرب گردد ز یاد دوست محفل‌ها

شماره ۴۴: به تنگ آمد دل، از خودسازی این باغ و بستان‌ها

شماره ۴۵: تو چشم روزگاری و، از هر کناره‌ای

شماره ۴۶: در پیریت بدیده غباری که کرده جا

شماره ۴۷: پیرانه نیست طور تو، ای شیخ کرده‌ای

شماره ۴۸: جانسوزتر کند گل رخسار را حجاب

شماره ۴۹: خیز و فکر خویشتن بین، چشم من، دیگر چه خواب؟

شماره ۵۰: شکم از لقمه چو پر شد، ز دل نوا مطلب

شماره ۵۱: رفت عهد شباب و دندان ریخت

شماره ۵۲: مد نظر، از روی گلت آب حیات است

شماره ۵۳: دور از تو توشه سفرم درد و محنت است

شماره ۵۴: گفتار نرم، آب رخ آدمیت است

شماره ۵۵: بهر وفای وعده، قیامت چه حاجت است؟

شماره ۵۶: غم افتاده خود خوردن از آزادگی است

شماره ۵۷: زیبد آن را درو درگاه، که از همت جود

شماره ۵۸: چون سر شمع که گیرند و همان نور بجاست

شماره ۵۹: هر لوح مزاری ز مقیمان دل خاک

شماره ۶۰: ناصح آزار زبانی اگرم کرد، بجاست

شماره ۶۱: راستان را، ز نهاد کج دوران چه زیان؟

شماره ۶۲: حشمت و کوکبه از شاه و، فراغت ز گداست

شماره ۶۳: بر آن جمال نکو غازه‌ای نه در کار است

شماره ۶۴: گوشمالی ز فلک، گوش ترا به ز در است

شماره ۶۵: چکند پیش فروغ رخ آن ماه، نقاب

شماره ۶۶: تندی، حریف خوی ملایم نمی شود

شماره ۶۷: امروز بیتو خاطر صحبت مشوش است

شماره ۶۸: لذت دگر از شراب جستن غلط است

شماره ۶۹: عیش گیتی پر نمک و شور و شر است

شماره ۷۰: دست ما و دامنش از بس بهم خو کرده اند

شماره ۷۱: شود ز نرمی بسیار، خصم سرکش تند

شماره ۷۲: خصم چون تندی کند، افتادگی آن را رواست

شماره ۷۳: آهم از تاب گل روی تو، آتش فام است

شماره ۷۴: خوشدلی کسی بجهان کار خردمندان است؟

شماره ۷۵: بر ما سخن سرد عزیزان نه گران است

شماره ۷۶: دشنام تو در زیر لب، از ما نه نهان است

شماره ۷۷: گفتم: به لب چاه زنخدان تو آن چیست؟

شماره ۷۸: بی فکر تو، ناپاک دل از لوث جهانست

شماره ۷۹: زر چو شد جمع، ز خود حادثه بر می آرد

شماره ۸۰: قد چو خم گردید، روشن شد که وقت مردن است

شماره ۸۱: تا خیال رخ او، شمع شب افروز من است

شماره ۸۲: بسکه در خانه غیرش نتوانم دیدن

شماره ۸۳: رشکم نبود گر همه بر تخت و نگین است

شماره ۸۴: افتادگیم ساخته منظور نظرها

شماره ۸۵: لبریز ساغرت زمی ناب گشته است؟

شماره ۸۶: نبود گرت عطا، برخ سائلان بخند

شماره ۸۷: تازگی در باغ حسنت بسکه بی اندازه است

شماره ۸۸: شد چو بینامت زبان، از کام بیرون کردنی است

شماره ۸۹: نیست دل را با هوسهای جهان در سینه جا

شماره ۹۰: ما را چو باز طایر دل پای بست تست

شماره ۹۱: حسن بیان مجوی ز ما دلشکستگان

شماره ۹۲: خنک آنکس، که از این مرحله چون آب روان

شماره ۹۳: کی توان دل کند از بزمی که آن بدخو نشست

شماره ۹۴: بر سرم از بس هوای آن پریوش پا فشرد

شماره ۹۵: ما را چو باز رشته جان‌ها به دست اوست

شماره ۹۶: نقطه جیم جمال، آن غنچه خندان اوست

شماره ۹۷: دور باش غمزه نگذارد نگه را سوی دوست

شماره ۹۸: مباش این همه دربند زینت دنیا

شماره ۹۹: از جهان، ما را رخی پر گرد و دامان تریست

شماره ۱۰۰: از جفا گر، جز جفا ناید بهر حالی که هست

شماره ۱۰۱: ترکست که سازد غنی از خلق، و گر نه

شماره ۱۰۲: با نقش جهان نقد تو در حشر نگیرند

شماره ۱۰۳: هستی ایام پر از نیستی در پیش نیست

شماره ۱۰۴: نیست غیر از آفتابی راز عشق

شماره ۱۰۵: غیر حسنت کس در این دوران بلند آوازه نیست

شماره ۱۰۶: گوشه گیری پیشه کن، گر جمع می‌خواهی حواس

شماره ۱۰۷: محض دنیا شده، با سعی ز دنیا نگذشت!

شماره ۱۰۸: نمیرسد؛ بکسی فیض از خود آرایان

شماره ۱۰۹: آنچنان از نگهم سر ز حیا پیش افگند

شماره ۱۱۰: شور عشق استادگی کرد، از سرم سامان گرفت

شماره ۱۱۱: دل که از فکر فقیران خسته نبود، خسته باد

شماره ۱۱۲: تا بگلشن را او با آن قد رعنا فتاد

شماره ۱۱۳: فلک هر آنچه ز دستت گرفت، بهتر داد

شماره ۱۱۴: گندم ز بیقراری ما از برای نان

شماره ۱۱۵: نکو، ز چشم دل، از صحبت بدان افتد

شماره ۱۱۶: کسی ز من نگرفته است خاکساری را

شماره ۱۱۷: ندارند از ته دل، الفتی اهل جهان باهم

شماره ۱۱۸: نفس از ذکر شهد آن لبم گر بهره ور گردد

شماره ۱۱۹: اگر بیند بخوابم، نرگسش بی‌خواب می‌گردد

شماره ۱۲۰: نه اشکست اینکه در بزم وصال از دیده می‌آید

شماره ۱۲۱: کدورت پاک‌طینت را، صفای سینه می‌گردد

شماره ۱۲۲: چون بهله بصید دلم آن مست بر آرد

شماره ۱۲۳: نیند از احتیاط خصم، دنیا دیدگان غافل

شماره ۱۲۴: عالمی پر شده از پرتو خورشید رخش

شماره ۱۲۵: چو خاک تیره، مشو فرش در بیابانی

شماره ۱۲۶: زبون رود سخن نرم خصم از دل

شماره ۱۲۷: آه گرمم چشمه خورشید را بی آب کرد

شماره ۱۲۸: کامران شد، هر که او قطع نظر از کام کرد

شماره ۱۲۹: یک ذره اعتماد نشاید بجاه کرد

شماره ۱۳۰: مبند دل به عطای جهان، که چون شبنم

شماره ۱۳۱: تلاش تیرگی با آتش دل در نمی‌گیرد

شماره ۱۳۲: کشتی ام بسکه کند موج صفت رم ز کنار

شماره ۱۳۳: در صف حشر، چو بیند کرمت عرض گناه

شماره ۱۳۴: نگه را، عکس رخسار تو، شاخ ارغوان سازد

شماره ۱۳۵: ز نانخورش به ترش‌رویی زمانه بساز

شماره ۱۳۶: خانه تن، چو بسیل اجل از هم ریزد

شماره ۱۳۷: ز ضعف بیغمی، نتواند آهم از جگر خیزد

شماره ۱۳۸: از دامن خود گرد جهان زود بر افشان

شماره ۱۳۹: نیست باکم، گر ز دشمن بر دلم خاری رسد

شماره ۱۴۰: ای پریشان خرج نقد کیسه هستی تویی

شماره ۱۴۱: کافرم، گر در دوعالم غیر او دارم کسی

شماره ۱۴۲: شست گل دفتر خود، تا خط او خوانا شد

شماره ۱۴۳: حرف بالای تو گفتم، سخنم گشت بلند

شماره ۱۴۴: زهر است عطای خلق، هر چند دوا باشد

شماره ۱۴۵: مختصر تا نبود حرف، نگردد مقبول

شماره ۱۴۶: زند صبح جزا چون بر محک نقد عملها را

شماره ۱۴۷: بغیر از کنج تنهایی، دگر یاری نمیباشد

شماره ۱۴۸: بآزار غمت گفتم که: گیرم انتقام از خود!

شماره ۱۴۹: کسی از خمشی بهتر، خلق حسنی باشد؟

شماره ۱۵۰: پیری مگو مرا ز جوانی پدید شد

شماره ۱۵۱: دیده ام از بسکه حیران رخ دلدار شد

شماره ۱۵۲: بی ترک مال، خنده بلب آشنا نشد

شماره ۱۵۳: تنها نه ماه پیش رخت سر فگنده شد

شماره ۱۵۴: شب فراق تو، بر خود حساب روز کنم

شماره ۱۵۵: دلم چون نامه از حرفش فراموشی نمیداند

شماره ۱۵۶: من رهرو راهی، که بمنزل نرساند

شماره ۱۵۷: از ضعف چنانم، که چو گریم ز غم او

شماره ۱۵۸: ز چوب بید از آن خاکستری چندان نمیماند

شماره ۱۵۹: تا نبینند دمی روی خوشی، مال جهان

شماره ۱۶۰: نرم خواهی که شود خصم، تو در گرمی کوش

شماره ۱۶۱: عشاق تو، تا شمع صفت جان نگدازند

شماره ۱۶۲: ز اندیشه بد گوست، کرم های لئیمان

شماره ۱۶۳: بی تمیزیهای عالم بین که پیش لعل او

شماره ۱۶۴: فکر زلفت، دود دل را دسته سنبل کند

شماره ۱۶۵: همنشینانی که از حق نمک دم میزنند

شماره ۱۶۶: . . .

شماره ۱۶۷: بیچارگان، بآه شهان را زبون کنند

شماره ۱۶۸: این بساطی که فرو چیده‌ای از ساده‌دلی

شماره ۱۶۹: بآب تیغ تو، آب حیات میگویند

شماره ۱۷۰: به پیش لعل لبت، وصف جان به شیرینی

شماره ۱۷۱: آب میگردد بدور لعل او از دود خط

شماره ۱۷۲: . . .

شماره ۱۷۳: از خود برآ که جان گرفتار در بدن

شماره ۱۷۴: رفتم از خود، خویشتن را بس که دزدیدم به خود

شماره ۱۷۵: تا زنده است عاشق از اینجا نمی‌رود

شماره ۱۷۶: بی‌تو، دانی روز من در کنج غم چون می‌رود؟

شماره ۱۷۷: گر تویی لیلی، ز حسنت کوهها دریا شود

شماره ۱۷۸: اگر به دشت خرامد، سراب آب شود

شماره ۱۷۹: ز گرم رویی حسن تو، سخت میترسم

شماره ۱۸۰: نظر، ز سیر رخت، چشمه حیات شود

شماره ۱۸۱: از نهال سرکشی، بی عزتی حاصل شود

شماره ۱۸۲: از غمش دود نفسها، دسته سنبل شود

شماره ۱۸۳: طرفه شهدی است خموشی، که ز شیرینی آن

شماره ۱۸۴: گر پرتو جمال تو افتد بروی آب

شماره ۱۸۵: ز رخ چو بند نقابی ترا گشاده شود

شماره ۱۸۶: سربلندان، مال صرف زیردستان میکنند

شماره ۱۸۷: ز غفلت، مردمان را پند گفتن خوش نمیآید

شماره ۱۸۸: رسیده ضعف بجایی که همچو پنجه بط

شماره ۱۸۹: همین از نعمت وصلت نصیب سینه‌چاکان بس

شماره ۱۹۰: روزگاری که منش سر بقدم میسودم

شماره ۱۹۱: کهن پیر گردون به موی سفید

شماره ۱۹۲: عیب باشد مشرب طفلانه با موی سفید

شماره ۱۹۳: ز ارتکاب جرم، پاکان زودتر رسوا شدند

شماره ۱۹۴: در جهان برخود امید یک نفس بودن مدار

شماره ۱۹۵: رو به پس کردن نباشد رفتن ایام را

شماره ۱۹۶: حضور می‌طلبی، دل به نیک و بد مگذار

شماره ۱۹۷: بخشم و شهوت و حرص، اینقدر مده خود را

شماره ۱۹۸: ز غلیان و قهوه بپوشان نظر

شماره ۱۹۹: شد کاروان عمر، بکن خویش را خبر

شماره ۲۰۰: ما همرهان، ز چشم جهان گرم رفتنیم

شماره ۲۰۱: بس جانگداز باشد فر و شکوه دشمن

شماره ۲۰۲: نفست از طول امل چند بود در تک و تاز؟

شماره ۲۰۳: یار پیغمبر همین یک کس از آن چار است و بس

شماره ۲۰۴: گریه از کردار ما، مقبول جانان است وبس

شماره ۲۰۵: شمع است که گریان شده در بزم وصالش؟

شماره ۲۰۶: ز بس داغست از رنگینی لبهای میگونش

شماره ۲۰۷: گرفتگی نبود با زبان خوش سخنش

شماره ۲۰۸: آریم بر سر حرف و، نشوی حرف نیوش

شماره ۲۰۹: باشد از خلق چه پوشیده، ز فقر است چه باک؟

شماره ۲۱۰: شبی بر ما اسیران بگذرد بی روی چون ماهش

شماره ۲۱۱: ز آتشپاره خود گرمیی تا وا کشم، هردم

شماره ۲۱۲: چون همه ز آن حق است، از چه بجود نازی

شماره ۲۱۳: گمنام بس که همچو وفا در زمانه‌ام

شماره ۲۱۴: تا بجان آتش فتاد از شوق آن جانانه ام

شماره ۲۱۵: . . .

شماره ۲۱۶: یاد آن روز که چشم نگران دانستم

شماره ۲۱۷: می گلگون فنا نشأة دیگر دارد

شماره ۲۱۸: دهد جدایی یاران رفته بر بادم

شماره ۲۱۹: فریب شکر الفت نمیخورم دیگر

شماره ۲۲۰: دوید چشم، ز بس حسرت نگاه کشیدم

شماره ۲۲۱: ز بس نومیدی از امیدهای خویشتن دیدم

شماره ۲۲۲: شعله بیرون نتواند شدن از جاده شمع

شماره ۲۲۳: بیاد طره اش، از آه خود دودی بسر دارم

شماره ۲۲۴: نمیگیرد کسی از خاک راهم از گرانقدری

شماره ۲۲۵: ضعیف و ناتوان کرده است از بس دوری یارم

شماره ۲۲۶: می‌روم سوی وطن، حسرت به غربت می‌کشم

شماره ۲۲۷: چنان از صحبت گردنکشان گریزانم

شماره ۲۲۸: پا بسته جهانی، دلخوش که سالکم من

شماره ۲۲۹: ما از شکست خویش رخ یار دیده ایم

شماره ۲۳۰: خاک راه خصم گشتیم و، ز دعوی تن زدیم

شماره ۲۳۱: چشم بستیم از جهان، تا آشنای او شدیم

شماره ۲۳۲: ما نه از بهر خدا دیده گریان داریم

شماره ۲۳۳: آشنا نیست بهم ظاهر و باطن ما را

شماره ۲۳۴: برده است از بس بفکر آن نگار جانیم

شماره ۲۳۵: گر بیاد شعله خوی تو افغان سرکنیم

شماره ۲۳۶: از حیا حرفش نیاید بر زبان کلک ما

شماره ۲۳۷: وقت نظاره صنع، در چشم اهل عرفان

شماره ۲۳۸: در آن گلشن که خواهد نکهت او جلوه گر گشتن

شماره ۲۳۹: هست قفل کارهای بسته را از خود کلید

شماره ۲۴۰: رعشه بر اعضا فتاد و، وقت رحیل است

شماره ۲۴۱: غم بدل های مشوش چه تواند کردن؟

شماره ۲۴۲: از تو ای حادثه ارباب فنا را چه زیان؟

شماره ۲۴۳: ای تاجر قلمرو هستی، نبسته بار

شماره ۲۴۴: ز لطف حق شمر با خویشتن احساس مردم را

شماره ۲۴۵: قامت از پیری چو خم شد، دل ازین ویران بکن

شماره ۲۴۶: ای آنکه محو خویش در آیینه گشته‌ای

شماره ۲۴۷: نگردد مرد کامل تا نیاید از وطن بیرون

شماره ۲۴۸: چو افروزد رخش، سوزد دل و دین

شماره ۲۴۹: تا نگردد کشته تیغش پس از من دیگری

شماره ۲۵۰: دلم مجنون و، لیلی آن نگاه عشوه ساز او

شماره ۲۵۱: برد از من تاب، تاب سنبل گیسوی او

شماره ۲۵۲: بر نمیدارد شکن، دست از سر گیسوی او

شماره ۲۵۳: صفحه هر برگ این گلشن بود رویی به تو

شماره ۲۵۴: منعم بیا جهان را قسمت کنیم باهم

شماره ۲۵۵: بلبل از گل چند؟ ز آن رخسار زیبا هم بگو!

شماره ۲۵۶: تو ز من یک جان گرفتی، من ز تو چندین نگاه

شماره ۲۵۷: چون نگردد حال بر مفلس ز شرم قرض خواه؟

شماره ۲۵۸: ای از خودی و هستی، بر خویش دل نهاده

شماره ۲۵۹: ته ته پری رخانند، جا کرده در ته خاک

شماره ۲۶۰: از اینکه دربه‌دری، پیش دوست جای نداری!

شماره ۲۶۱: کیست عارف؟ آنکه نشناسد به جز حق دیگری

شماره ۲۶۲: برای یک لب نان دربدر چه میگردی؟

شماره ۲۶۳: چو خشتی کز بنا افتد، زهر افتادن دندان

شماره ۲۶۴: ز بس کاهید جسم زار من از درد پنهانی

شماره ۲۶۵: در دیده غبارم ز چه ره یافته، دانی؟

شماره ۲۶۶: دیدن بدستیاری عینک، ندیدنست

شماره ۲۶۷: هجوم خط مشکین نیست بر سیب زنخدانش

شماره ۲۶۸: به دوست روی دو عالم تو آشنای که‌ای

این آمار از میان ۲۷۲ بیت شعر موجود در گنجور از اشعار این بخش استخراج شده است.

توجه فرمایید که این آمار به دلایلی از قبیل وجود چند نسخه از آثار شعرا در سایت (مثل آثار خیام) و همینطور یک بیت محسوب شدن مصرع‌های بند قالبهای ترکیبی مثل مخمس‌ها تقریبی و حدودی است و افزونگی دارد.

آمار همهٔ شعرهای گنجور را اینجا ببینید.

وزن‌یابی دستی در بیشتر موارد با ملاحظهٔ تنها یک مصرع از شعر صورت گرفته و امکان وجود اشکال در آن (مخصوصاً اشتباه در تشخیص وزنهای قابل تبدیل از قبیل وزن مثنوی مولوی به جای وزن عروضی سریع مطوی مکشوف) وجود دارد. وزن‌یابی ماشینی نیز که جدیداً با استفاده از امکانات تارنمای سرود اضافه شده بعضاً خطا دارد. برخی از بخشها شامل اشعاری با بیش از یک وزن هستند که در این صورت عمدتاً وزن ابیات آغازین و برای بعضی منظومه‌ها وزن غالب منظومه به عنوان وزن آن بخش منظور شده است.

ردیف وزن تعداد ابیات درصد از کل
۱ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) ۷۸ ۲۸٫۶۸
۲ مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم) ۳۸ ۱۳٫۹۷
۳ فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) ۳۶ ۱۳٫۲۴
۴ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) ۳۱ ۱۱٫۴۰
۵ مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) ۲۸ ۱۰٫۲۹
۶ وزن‌یابی نشده ۲۳ ۸٫۴۶
۷ مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف) ۱۹ ۶٫۹۹
۸ مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب) ۵ ۱٫۸۴
۹ مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی) ۴ ۱٫۴۷
۱۰ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون) ۲ ۰٫۷۴
۱۱ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم) ۲ ۰٫۷۴
۱۲ مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب) ۲ ۰٫۷۴
۱۳ فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون) ۱ ۰٫۳۷
۱۴ فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی) ۱ ۰٫۳۷
۱۵ فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه) ۱ ۰٫۳۷
۱۶ مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی) ۱ ۰٫۳۷

آمار ابیات برچسب‌گذاری شدهٔ این بخش با قالب شعری در گنجور به شرح زیر است:

ردیف قالب شعری تعداد ابیات درصد از کل
۱ غزل/قصیده/قطعه ۲۶۹ ۹۸٫۹۰
۲ نامشخص ۳ ۱٫۱۰