آه گرمم چشمه خورشید را بی آب کرد
ناله خارا گدازم، کوه را سیلاب کرد
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
آه گرمم چشمه خورشید را بی آب کرد
ناله خارا گدازم، کوه را سیلاب کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این دو بیت نشاندهندهای احساس عمیق و دردناک شاعر است. او با اشاره به اینکه صدای نالهاش مانند آبی در چشمه خورشید جاری شده و زمین را خشک کرده، بیان میکند که نالهاش مانند سیلابی قادر است کوهها را تحت تأثیر قرار دهد. به طور کلی، شاعر از قدرت احساسات و نالههای درونی خود سخن میگوید که میتواند تأثیرات عظیمی بر محیط داشته باشد.
هوش مصنوعی: این شاعر به شدت از درونیات و احساسات خود دچار درد و اندوه است. او میگوید که دردی عمیق در وجودش وجود دارد که میتواند تأثیر زیادی بر окружающее او داشته باشد. به گونهای که ناامیدی او باعث میشود که حتی چشمههای خورشید، که نماد زندگی و انرژی هستند، خشک شوند. همچنین، نالههای او میتواند به قدری قوی باشد که باعث شود کوهها نیز تحت تأثیر قرار بگیرند و دچار طغیانی وحشتناک شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترک من برگل نقاب از سنبل پرُتاب کرد
لالهٔ نعمان حجاب لولو خوشاب کرد
رنگ لعل شکرین او مرا بیرنگکرد
تابزلف عنبرین او مرا در تابکرد
دید در سنجاب و مشک ناب نرمی و خوشی
[...]
باز مژگان ترم نوباوه خوناب کرد
باز چشم خونفشانم خیر باد خواب کرد
دوش دل را دیده حیران نوید وصل داد
هر نگاه گرم کان خورشید عالمتاب کرد
قحط شد در خشکسال هجر چون باران وصل
[...]
کی تغافل می تواند عاشق بیتاب کرد
چون توان با تشنگی قطع نظر از آب کرد
مو بمو قربان آن ابرو شدم اما هنوز
طاعتی مقبول نتوانم در آن محراب کرد
حیف از اشکم که چون ریگ روان بیحاصلست
[...]
لاله شبنم فریبت برگ گل را آب کرد
در مذاق لعل، آب و رنگ را خوناب کرد
از نگاه گرم من حسن تو عالمسوز شد
طاعت من طاق ابروی ترا محراب کرد
در زمین پاک من ریگ روان حرص نیست
[...]
تا دلم را کشته خود آن بت قصاب کرد
در قفای دنبه خود چریوی من آب کرد
ریخت همچون سرمه در چشم ترازو سنگ را
ماند در زیر سر و گفتا دکانم خواب کرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.