گنجور

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۲۵ - اندر ترک دنیا و ریاضت نفس گوید

 

ای بلندان به عقل و جان شریف

مکنید آن بلندی را تصحیف

در کفایت بلند رای شدید

آن بلندی چرا پلید کنید

خویشتن را ندیده‌اید همه

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۲۶ - اندر بیان نسب آدمی من عرف نفسه فقد عرف ربه

 

تو به قوت خلیفه‌ای به گهر

قوّت خویش را به فعل آور

آدمی را میان عقل و هوا

اختیارست شرح کرّمنا

آدمی را مدار خوار که غیب

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۲۷ - در حرص و شهوت و خشم گوید

 

بر سه نوع از ستور و دیو و ددست

سر و گردن یکی دو پا و دو دست

سگ و اسبست با تو در مسکن

آن گزنده‌ست و این دگر توسن

آن مروّض کن این مُعلّم کن

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۲۸ - در معنی آنکه عاقلان بی‌غم نباشند

 

معرفت را شرفت پناهِ شماست

مغفرت را علف گناه شماست

آدمی بهر بی‌غمی را نیست

پای در گِل جز آدمی را نیست

همه مقصود آفرینش اوست

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۲۹ - در متابعت نفس و هواناکردن گوید

 

ای همه ساله هم به مایهٔ دیو

بوده از بهر طبع دایهٔ دیو

ایزدت خواجهٔ خرد کرده

پس تو خود را غلام دد کرده

آنکه زو عقل کل بود کالیو

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۳۰ - در رنج و زیان جان از تن

 

فاقه منمای بیش از این جان را

خوب دار این دو روزه مهمان را

عیسی جانت گرسنه‌ست چو زاغ

خر او می‌کند ز کنجد کاغ

جانت لاغر ز گفت بی‌معنی

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۳۱ - در معنی آن گوید که آنچه خاکی است به خاک باز شود

 

تنت از چرخ و طبع دارد ساز

این و آن ساز خویش خواهد باز

جان حق داد جاودان ماند

زانکه حق داده باز نستاند

معرفت در دلت نهادهٔ اوست

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۳۲ - اندر صفت نفس بهیمی و انواع شهوات

 

سبب خشم و شهوت از لقمه‌ست

آفت ذهن و فطنت از لقمه‌ست

مرد شهوت‌پرست را در خیم

بتر از بت‌پرست خواند حکیم

بندهٔ بطن و لذّت و شهوات

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۳۳ - اندر حشر و نشر الناس کما یعیشون یموتون و کما یموتون یحشرون

 

تا تو زین منزل آدمی نروی

دان که اندر گو سقر گروی

باش تا خلق را برانگیزند

تا کیند از درون چنان خیزند

گرچه اینجا قباد و پرویزی

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۳۴ - فی التّمثّل

 

در طمع زین سگان مزبله پوی

ای کم از گربه دست و روی بشوی

گربه هم روی شوی و هم دزدست

لاجرم زان سرای بی‌مزدست

موش را موی هست چون سنجاب

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۳۵ - ذکر اظهار حال آن سرای فی یوم‌القیامة فلا انساب بینهم یومئذ ولایتسائلون

 

روز دین دستِ دست رس نبود

نسب کس شفیع کس نبود

نقد تو چون ترا برانگیزد

همه در گردن تو آویزد

بوته خود گویدت چو پالودی

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۳۶ - فی ذکر انساب البشر من ارکان البشر

 

آدمی گرچه بر زمانه مهست

ز آدمی خام دیو پخته بهست

نیست خامی مگر کم اندر کم

چون ره رومیان خم اندر خم

کآدمی‌زاده تا نشد مردم

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۳۷ - در انسانی و حیوانی گوید

 

هست ترکیب نفسِ انسانی

نفسی و عقلی و هیولانی

از دل و جان و نیروی فایت

حدِّ او حیّ ناطق مایت

گِل و دل دان سرشتهٔ آدم

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۳۸ - حکایت در این معنی

 

پیش از آدم ز دست کوتاهی

دوستی داشت مرغ با ماهی

هریکی در مقام خود ساکن

آن ز فخ فارغ این ز شست ایمن

آدمی در زمین چو بپراکند

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۳۹ - اندر آنکه آدمی پس از اشیاء و جهات پیدا آمد

 

از هوا و ز طبع در انسان

دعوت عقل پستر از همه دان

گر پس از جسم و جان درآید دین

در مراتب عجب چه داری این

دختر طفل را پی پیوند

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۰ - اندر بیان ظلومی و جهولی انسان کما قال‌اللّٰه تعالی: وحملها الانسان انّه کان ظلوما جهولا

 

هیچ بدنامی آدمی را پیش

از ظلومی و از جهولی خویش

چه حدیثست هرچه پیش آید

همه از ظلم و جهل خویش آید

حق پسندست عالم و عادل

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۱ - فی مذمّة الدنیا واهانته و ترکه، من ترح فرح

 

مرد کو عاشق دوگانه بُوَد

مرگ با وی درون خانه بُوَد

پشه باشد به وقت جنگ ذلیل

باشه باشد به وقت خوردن پیل

چون شترمرغ نه چو مردم حُر

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۲ - حکایت و مثل فی لذّة الدنیا مع شدّة العقبی

 

آن بنشنیده‌ای که در راهی

آن مخنّث چه گفت با داهی

که همی شد پی گشادِ گره

بهر بی‌بی به سوی زاهد ده

تا برو میوه سست شاخ شود

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۳ - اندر مذمّت بددلی و بددل

 

مثلست این که در عذابکده

حد زده به بُوَد که بیم زده

مرد را بیمِ جان ز زخم بتر

وز دگر زخم تیر و تیغ و تبر

مرد را ار اجل کند تاسه

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۴ - حکایت در شجاعت و غیرت

 

از زره بود پشتِ حیدر فرد

کرد خصمش سؤال گفتا مرد

تا بُوَد روی به زره باشد

چون دهد پشت کشته به باشد

آب باشد نه مرد چون پولاد

[...]

سنایی
 
 
۱
۷۷
۷۸
۷۹
۸۰
۸۱
۹۱