گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۶ - وله ایضا

 

در بارگه امام شافع

فرزند رسول و نور یزدان

شد سید ما به مهر فطری

در قرب جوار از مقیمان

این موت به از حیات جاوید

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۷ - وله ایضا

 

یارب امشب از علامتها چه می‌بیند به خواب

آن که فردا خواهمش کردن علامت در جهان

با کدامین قسمت رسوائی شود یارب قرین

آن که از طبع جهان آشوب من دارد قزان

یافت حرفی زور برائی بالماس خیال

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۸ - وله ایضا

 

ایا ستوده وزیری که دور گردون را

قضا سپرده به دست تصرف تو عنان

خلف‌ترین ولد مادر زمانه که ساخت

مهین خدیو زمینت خدایگان زمان

رکاب قدر تو جائیست ای بلند رکاب

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۹

 

نخل باغ دل امیر گل‌رخ نسرین عذار

کز خط او داشت خجلت سنبل اندر بوستان

از سموم مرگ چون گل‌برگ پژمرده شده

خط نو بود اندکی پیرامن رویش عنان

از اجل مهلت اگر می‌یافت تا سال دگر

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۰ - ایضا در مرثیه گوید

 

گل حدیقه دل خواجگی که بود قدش

نهال تازه رس بی مثال گلشن جان

ز پا فتاد و خرد گفت بهر تاریخش

هزار حیف ازان نونهال گلشن جان

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۱ - قطعه

 

ذوق مشکل که گذارد دو نفس زنده مرا

گر شود یک نفس آن گوهر نایاب ز من

از رخ و ابروی او روی نتابم به خدا

رو بتابند اگر قبله و محراب ز من

محتشم گر به رفاقت شود آن بت مهمان

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۲ - وله ایضا

 

ای شهریار ذیشان کز غایت بزرگی

شان تو بی‌نیاز است از مدح خوانی من

گرد بنای حسنت هست آهنین حصاری

از پاس دعوت خلق چون پاسبانی من

این پاسبانی اما چون دولت تو باقیست

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۳ - در مرثیه فرماید

 

باز فلک سلسله‌ای زد به هم

کز اثرش گشت جهانی حزین

اتشی افروخت که از پرتوش

دود برآمد ز زمان و زمین

فتنه‌ای انگیخت که از هم گسست

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۴ - در تاریخ پدر خود گوید

 

والدمن خواجه میراحمد که بود از اعتقاد

رشتهٔ مهر امیرالمؤمنین حبل‌المتقین

با گناه بی حد از دنیا چو رحلت می‌نمود

داشت امید شفاعت زان شفیع‌المذنبین

لاجرم تاریخ فوتش هرکه کرد از من سوال

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۵ - وله ایضا

 

زین زمانه شیخ جمال آن که کس ندید

در دهر یک معرف شیرین ادا چو او

چون کرد از کمال رضا وام جان ادا

تاریخش از معرف شیرین ادا بجو

طبعم چو در غمش الف از ب نمی‌شناخت

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۶

 

حافظ آن خود رو درخت باغ نظم

زد به تیغ کین عدویی بیخ او

بود بس قابل ولی شمشیر را

قابل شمشیر شد تاریخ او

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۷ - در شکایت فرماید

 

ای بر سبیل حاجت صد محتشم گدایت

وی درکمال حشمت ارباب حاجت از تو

در کوچهٔ ظرافت عمری دواندام از جهل

کردم در آخر اما کسب ظرافت از تو

از مهر من بناحق کردی تمسکی راست

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۸ - وله ایضا

 

ای بخت می‌رساند از اشفاق بی‌قیاس

ادبار با هزار تواضع سلام تو

پیک صبا ز روضهٔ نومیدی آمده

با یک جهان شمامه به طوف مشام تو

دارد خبر که عامل دارالعیار یاس

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۹ - قطعه

 

بهر جمعی عیب جویان بستم این احرام دوش

کز تعصب چست بر بندم میان خود به هجو

برنیارم بر مراد دل دمی با دوستان

برنیارم تا دمار از دشمنان خود به هجو

در پس زانوی فکرت چون نشستم تا کنم

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۰ - مرثیه

 

خورشید اوج حسن محمد امین که بود

روشن ز رویش آینهٔ آفتاب و مه

وز کثرت مرور شهور و سنین نداشت

کاهش به ماه طلعتش از هیچ باب ره

ناگه گرفته شد به کسوف اجل جهان

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۱

 

بر سر تربتی رسیدم دوش

خرم و غم زدا و محنت کاه

نور مهر علی و عترت او

زان مکان رفته تا به ذروهٔ ماه

با من آن روز از قضا بودند

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۲ - قطعه

 

ای مهین آصفی که عالم را

آستان تو ملجاء است و پناه

وی گزین سروری که بر کرمت

راستان دو عالمند گواه

وزرای دگر که داشته‌اند

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۳

 

همان اوج دولت شاه یحیی

که پروازش گذشت از ذروهٔ ماه

به تنگ آمد دلش ناگه ازین بوم

ز هم پروازی اقران و اشباه

چو بود از زمرهٔ همت بلندان

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۴ - وله ایضا

 

ای دل انصاف ده که چون نبود

دور از جور خویش شرمنده

کز پی هم ز گلشن سادات

سه همایون درخت افکنده

اول آن نونهال گلشن جان

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۵ - وله ایضا

 

ای جوان بخت سرافراز که بر خاک درت

خسرو تخت فلک سوده جبین صد باره

وی درم پاش سنی پیشه که بر اهل نیاز

بوده اهل کرمت قطره فشان همواره

هست شش ماه که از بهر دعا گوئی تو

[...]

محتشم کاشانی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode