گنجور

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴۱ - قصه معراج و شهادت حضرت امیر(ع)

 

در شب معراج هادی سبل

خواجه امکان محمد(ص) عقل کل

دید اندر آسمان پنجمین

شکل زیبای امیرالمومنین(ع)

گفت یا جبریل تصویر چیست

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴۲ - واقعه شب عاشوراء

 

شام عاشورا چو آن موج بلا

موج زن شد در زمین کربلا

آل بوسفیان «کذاب اشر»

عازم جنگ «ملیک مقتدر»

عتترت طه به صد شوق و شعف

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴۳ - دفن اجساد شهدا

 

از سموم ظلم اعوان یزید

چون خزان بر گلشن یاسین رسید

سبز خطان را ز پیکان هلاک

شد بدن چون پرده گل چاکچاک

کربلا گردید چون خاک تتار

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴۴ - در بیان افتادن چهار دست

 

چاردست ای شیعیان پاکزاد

در ره حق اوفتاد اندر جهاد

دست اول از معاد نیک قدر

اوفتاد از جسم وی در جنگ بدر

چون به جنگ بدر سرها گرم شد

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۴ - زبان حال امام بر سر تربت جدش

 

سری بهر تماشا از لحد بر گیر یا جدا

که از کویت روم با ناله شبگیر یا جدا

طلب کردند قوم کوفیان ما را به مهمانی

ولی دایم فلک دارد سر تدبیر یا جدا

بدین زودی نمی‌رفتم ز کویت لیک ترسیدم

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۵ - وداع سکینه خاتون با امام

 

برای رفتن شام و وداع شاه شهیدان

ز جمله اسرا نوبت سکینه رسید

ز پشت ناقه عریان فتاد روی زمین

نهاد لب به گلوی بریده شه دین

به گریه گفت که ای جان فدای پیکر تو

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۸ - زبان حال زینب خاتون(ع)

 

ای لب عطشان به نزد آب حسین جان

کشته شمشیر بی‌حساب حسین جان

شرح غم و محنت تو تا صف محشر

کرده دل انس و جان کباب حسین جان

هر ستمی را که داشت دهر ستمگر

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۶۲ - خطاب امام(ع) باب عقاب

 

کجاست راکبت ای مرکب نکوسیما

علی اکبر من کرده در کجا ماوی

جوان نو خط و فرزند نو رسم چو نشد

کجا به خاک مکان کرد و غرقه در خو نشد

برون نیاوری از انتظار جان مرا

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۶۵ - زبان حال دختر پیغمبر به شوهر بزرگوار خود

 

یا علی ای ابن عم غم نصیب

ای تو درد درمندان را طبیب

ریخت در جانم فلک ز هر نفاق

الفراق الفراق الفراق

مرغ جان را بر سر افتاده هوس

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۶۸ - زبان حال علی مرتضی با فاطمه زهرا(ع)

 

ای گرامی گوهر درج عفاف

حوریان را خاک درگاهت مطاف

عصمت کبرای حی دادگر

دختر نیک اختر خیرالبشر

باز گردون حیله‌ای انگیخته

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۷۴ - استغاثه امام(ع) در روز عاشورا

 

کرد اندر کربلا چون ناله هل من معین

نور چشم مصطفی در روز عاشورا بلند

از برای نصرت او پیشتر از کائنات

گشت لبیک از خدای واحد یکتا بلند

خلق موجودات را از اولین و آخرین

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۱ - کتاب القطعات و النصایح

 

شنیدم شد ز مغروری و مستی

ز بر دستی دچار زیردستی

نکرد اندیشه از دهر دو رنگی

بزد بر فرق آن بیچاره سنگی

روان گردید خون از جای سنگش

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۲ - حمایت در فریب دنیا

 

یکی بیچاره‌ای محنت رسیده

به دوران کور و محروم از دو دیده

نهان در پرده عصمت زنی داشت

چو شیطان بلکه دزد رهزنی داشت

به افسون و حیل دایم شب و روز

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۳ - نصیحت سقراط سلطان را

 

یکی از شهریاران زمانه

که اکنون نیست از نام نشانه

سوی سقراط دانا راه سر کرد

به خوابش دید چون بر وی گذر کرد

بدان دانا حکیم، آن فتنه‌انگیز

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۴ - در بی‌وفایی زن و فرزند

 

شنیده‌ستم که شاپور ذوالاکناف

خصومت داشت با شاهی ز اسلاف

به شه گردید از شاپور در جنگ

ز بس جنگ خصومت عرصه شد تنگ

ز میدان جدال آمد فراری

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۵ - در نفرت مجالست غنی با فقیر

 

یکی در خدمت ختم النبیین(ص)

نشسته بود با صد عز و تمکین

به دوران در شمار اغنیا بود

بسی از دست کار خود رضا بود

درآمد جامه چرکینی هم از در

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۶ - در زهد حضرت عیسی

 

یکی روز از سر عبرت به عالم

گذشتی حضرت عیسی‌بن مریم

پرستو کی بدید اندر زمانه

که بهر خویش سازد آشیانه

لب معجز نما چون غنچه بشگفت

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۷ - سخن گفتن خانه با صاحبخانه

 

یکی روز از سر عیش و فراخی

نشیمن بود جمعی را به کاخی

در درج سخن را باز کردند

ز عیب آن بنا آغاز کردند

یکی می‌گفت از بنیاد زشتش

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۸ - اخبار خیرالبشر(ص) از روز محشر

 

چنین فرمود آن شاهنشه دین

شفیع‌المذنبین ختم‌النبیین

که چون گردد صباح روز محشر

به پا میزان عدل حی داور

بیاید بنده‌ای از جرم در بند

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۹ - صحبت غنی در وقت فوت با ملک الموت

 

مالداری بود در عهد قدیم

داشت افزون مال و ملک و زر و سیم

با همه دارایی آن مرد غنی

بُد بخیل و پست و بی‌خیر و دنی

ساخت در شکل غریبی در به در

[...]

صامت بروجردی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode