گنجور

میرزاده عشقی » نمایشنامه » کفن سیاه » بخش ۹ - برگشت از بقعه به ده

 

جستم از جای و ندانم چه دگر پیش آمد

چه دگر بر سر این شاعر درویش آمد

آنقدر هست که یک مرتبه بر خویش آمد

پایم اندر روش، از شدت تشویش آمد

بدویدم همه جا، هر چه کم و بیش آمد

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نمایشنامه » کفن سیاه » بخش ۱۰ - در پایان داستان

 

آتشین طبع تو عشقی که روانست چو آب

رخ دوشیزه فکر از چه فکنده است نقاب

در حجاب است سخن گرچه بود ضد حجاب

بس خرابی ز حجاب است که ناید به حساب

تو سزد بر دگران بدهی درس

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۱ - در توصیف بهار استانبول

 

بتا دیشب در آن کشتی که بردی بر مدا ما را

نمی‌دانم خدا می‌بردمان یا ناخدا ما را

همی‌دانم که راند از آن خطر، دیشب خدا ما را

ندیدی چون کشاندی سیل موج، از هرکجا ما را

بهر غلتاندن کشتی، نمودی جابه‌جا ما را

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۲ - مدح (موسم نوروزی و اثرات مصفای آن در عالم، خاصه در استانبول و تعریف منظره زیبای سحرگاهی مدا)

 

چو فردا روز نوروز است و نوروز جهان آید

رود این سال فرتوت و یکی سال جوان آید

از این خوابم چنین یابم که سالی خوش روان آید

که آن نامهربان یارم، به خوابم مهربان آید

اگرچه من حکیمم این سخن لَغوَم گمان آید

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۳ - تعریف منظره زیبای سحرگاهی مدا

 

بیا ای صبح نوروزی، نظر کن منظر ما را

ز دامان «مدا» بنگر فضایی بس مصفا را

ز نور تازه خورشید، فرش سرخ دریا را

عمارت «قزل طورپاق» از این پرتو مطلا را

همه باغات تازه سبز در اطراف آنجا را

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۴ - بیان رسوم و عادات نوروزی ایرانیان در روزگار باستان

 

به مانند چنین روزی، به پیشین‌عهد در ایران

به نام پاک شَت زرتشت، سبزه در چمنزاران

مقدس بوده است و مرزبان، در مرز با یاران

نشستندی و خواندندی، ثنای هرمزآثاران

که خود این سبز نوروزی ما رسمی است زآن دوران

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۵ - تبریک عید متضمن ستایش اعلی حضرتان پادشاه عثمانی و ایران خلدالله ملکها و مدح نظام السلطنه مافی

 

تو گر آیی و گر نایی، روم من خود به کار خود

به حکم رسم نوروزی و مرسوم دیار خود

صراحی را نشانی، چون رفیقی در کنار خود

وز او دستور خواهم در قرار عشق یار خود

بدو این سال نو سازم، محول کار و بار خود

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۶ - سخن در اتحاد و یگانگی ایرانیان و ترکان و پیروزی این دو ملت در سایه اتحاد و یگانگی

 

نگارینا! من آن خواهم که با توفیق یزدانی

همان مهری که مابین من و تو هست میدانی

شود تولید بین ما هر ایرانی و عثمانی

همان روز است می‌بینم، تبه این شاه ظلمانی

ز ظل (طلعت) و (انور) فضای شرق نورانی

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » جمهوری نامه » بخش ۲ - مظهر جمهوری

 

من مظهر جمهورم ، الدرم و بولدرم

از صدق و صفا دورم الدرم و بولدرم

من قلدر پر زورم ، الدرم و بولدرم

مأمورم و معذورم ، الدرم و بولدرم

من قائد جمهورم ، الدرم و بولدرم

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » جمهوری نامه » بخش ۳ - نوحه جمهوری

 

آه که جمهوری ما شد فنا

پیرهن لاشخوران شد قبا

شد فکلم چرک و کتم شد کثیف

مشت جماعت کلهم کرده قیف

«ژندره» شد این کراوات ظریف

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » جمهوری نامه » بخش ۴ - جمهوری نامه

 

چه ذلتها کشید این ملت زار

دریغ از راه دور و رنج بسیار

ترقی اندر این کشور محال است

که در این مملکت قحط الرجال است

خرابی از جنوب و از شمال است

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » جمهوری نامه » بخش ۵ - باور مکن

 

جان پسر، گوش به هر خر مکن

بشنو و باور مکن

تجربه باز مکرر مکن

بشنو و باور مکن

مملکت ما شده امن و امان

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » جمهوری نامه » بخش ۶ - تصنیف جمهوری

 

دست اجنبی چون کرد، کشور عجم ویران

تخم لق شکست آخر، در دهان این و آن

گفت فکر جمهوری، هست قند هندستان

هاتفی ز غیب، خوش گرفت عیب:

جمهوری نقل پشکل است این

[...]

میرزاده عشقی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode