در صفحهٔ پنجم آخرین شمارهٔ قرن بیستم عکس تابوتی را نشان میدهد که عدهای از آن مشایعت مینمایند. مرغان لاشخور سر تابوت در پروازند و پایین عکس چنین نوشته شده «جنازهٔ مرحوم جمهوری قلابی» سپس این اشعار به چاپ رسیده است:
آه که جمهوری ما شد فنا
پیرهن لاشخوران شد قبا
شد فکلم چرک و کتم شد کثیف
مشت جماعت کلهم کرده قیف
«ژندره» شد این کراوات ظریف
(نم دو دیو) زین حرکات عفیف
گشته طرف، ملت جاهل به ما
آه که جمهوری ما شد فنا
بیرق جمهوری اگر شد نگون
جان وی از پیری او شد برون
غصه نخور، میزنم «انژکسیون»
زنده شود لیک به حال جنون
بام زند بر سر خلق خدا
آه که جمهوری ما شد فنا
من که یکی فعلهام، ای کردگار
صحبت جمهور، مرا کرده خوار
شد شب عیدی، جگرم داغدار
طفلک من، مانده به زیر آوار
در جلو حملهٔ قزاقها
شکر که جمهوریتان شد فنا
بیرق قرمز جگرم کرد خون
رفت جگرگوشه ز دستم برون
دولت ما گشته دچار جنون
شکر که آخر علمش شد نگون
بس که نمودند خلایق دعا
شکر که جمهوریتان شد فنا
من که یکی لشخور آزادهام
بهر فروش وطن، آمادهام
لنگ بود امشبه، عرادهام
در پی این تازه لش افتادهام
تا بکنم لقمهای از آن جدا
آه که جمهوری ما شد فنا
«جغدکی» آنجا سر تابوت بود
از سخن لشخوره، مبهوت بود
نوحهکنان در طلب قوت بود
عاشق سرداری ماهوت بود
بال به هم برزد و گفت ای خدا
آه که جمهوری ما شد فنا
لاشخوران جانب لش پر زدند
از غم این فاجعه بر سر زدند
بر سر و بر سینه مکرر زدند
چنگ به تابوت پر از زر زدند
سهم ربودند از آن سکهها
آه که جمهوری ما شد فنا
یک سگ بیچاره، عقب مانده بود
دیرتَرَک نوحهٔ خود خوانده بود
زوزهکنان در پی لش رانده بود
بوی لشش معده گدازنده بود
هو زدی اندر پی شاه و گدا
آه که جمهوری ما شد فنا
دید یکی زارعک لخت عور
لشکشی لاشخوران را ز دور
گفت که ای مست شراب غرور
حسرت جمهور ببر سوی گور
آه یتیمان فقیر از قفا
شکر که جمهوریتان شد فنا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شعری همراه با تصاویری از تابوتی که جنازه "جمهوری قلابی" را مشایعت میکند، به تصویر کشیده شده است. شاعر به وضعیت بحرانی جمهوری و فساد حاکم بر آن اشاره میکند و با حسرت از سقوط جمهوری و به تباهی رفتن آن سخن میگوید. در شعر، به تصویر کشیده شده که لاشخوران و حیوانات به روی تابوت میپرند، نمادی از تاراج و فساد. شاعر از مشکلات و مصائب مردم، از جمله نابودی امید و آرزوهایشان، و همچنین رنج یتیمان و فقرا سخن میگوید و با تاسف اعلام میکند که جمهوری به فنا رفته است. این اثر به شدت انتقادی و اجتماعی است و نشان دهنده ناامیدی و درد و رنج مردم در شرایط سیاسی آن زمان است.
هوش مصنوعی: در صفحهٔ پنجم آخرین شمارهٔ قرن بیستم، عکسی از تابوتی دیده میشود که عدهای در حال همراهی آن هستند. پرندههای لاشخور در حال پرواز بالای تابوت هستند و در پایین عکس نوشته شده: «جنازهٔ مرحوم جمهوری قلابی». سپس شعرهایی نیز به چاپ رسیده است.
هوش مصنوعی: فریاد که جمهوری ما از بین رفت و لباس دزدها و آدمکشها جایگزین آن شده است.
هوش مصنوعی: فکر و اندیشهام آشفته و کثیف شده است و لباس من نیز غرق در آلودگی است، زیرا گروهی از مردم همهجا در حال بر هم ریختن اوضاع هستند.
هوش مصنوعی: این کراوات ظریف به نوعی زشت و بیاحترامی تبدیل شده است، به خاطر این حرکات نامناسب و بیشرم.
هوش مصنوعی: جهتگیری مردم نادان به سمت دیگری رفته و متأسفانه کشور ما به نابودی نزدیک شده است.
هوش مصنوعی: اگر پرچم جمهوری به زمین بیفتد، جان او به دلیل پیری خواهد رفت.
هوش مصنوعی: نگران نباش، من تزریقی را میزنم تا به حالت عادی برگردی، هرچند که هنوز در حالت جنون هستی.
هوش مصنوعی: بام جامعه بر سر مردم فرود میآید و ای کاش جمهوریمان به پایان نرسد.
هوش مصنوعی: من که یکی از بندگان تو هستم، ای خداوند، صحبت جمعی از مردم مرا ذلیل کرده است.
هوش مصنوعی: شب عید شده و احساس غم و اندوهی عمیق دارم، زیرا فرزندم تحت فشار درد و رنج قرار دارد و در شرایط سختی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: در مواجهه با حملهٔ قزاقها، خوشبختانه جمهوریتان از بین رفت.
هوش مصنوعی: پرچم قرمز قلبم را به درد آورد، خون از دل و جگرم رفت و فرزندم از دستانم جدا شد.
هوش مصنوعی: خوشبختی ما به جنون تبدیل شده است، چرا که در نهایت فهم و داناییامان به نابودی انجامید.
هوش مصنوعی: خلاصه اینکه مردم به خاطر از بین رفتن جمهوریت شما دعا و شکرگزاری زیادی کردند.
هوش مصنوعی: من که فردی آزاد و دلیر هستم، برای دفاع از سرزمینم همیشه آمادهام.
هوش مصنوعی: امشب به خاطر تازهکاری و تحولی که به وجود آمده، احساس بیثباتی و ناتوانی میکنم و به دنبال آن هستم که خودم را با این شرایط جدید وفق دهم.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن یک لقمه از آن، آه که جمهوری ما به نابودی رسید.
هوش مصنوعی: در آن مکان، جغدی بر روی تابوت نشسته بود و به خاطر صحبتهای بیمعنی و خالی از content نفرات اطرافش، گیج و سردرگم بود.
هوش مصنوعی: عاشق در جستجوی معیشت و نان، به سوی سرداری با شکوه و اعتبار حرکت میکند.
هوش مصنوعی: پرنده به هم بال زد و گفت: ای خدا، افسوس که جامعه ما از بین رفت.
هوش مصنوعی: لاشخوران به سوی لشکر حمله کردند و از درد و اندوه این فاجعه بر سر همدیگر ناله کردند.
هوش مصنوعی: بر سر و سینهام بارها ضربه زدند و به تابوتی پر از طلا حمله کردند.
هوش مصنوعی: آه و افسوس که ناامنی و خطر موجب شد تا از داراییهای ما به راحتی دزدیده شود و جمهوری ما به زوال و نابودی نزدیک شود.
هوش مصنوعی: یک سگ بیچاره به زمین مانده بود و هنوز هم نوحهخوانی خود را ادامه میداد.
هوش مصنوعی: در پی لشکر، صدای زوزه بلند و عجیبی به گوش میرسید و بوی آنها باعث آزار و ناراحتی معده شد.
هوش مصنوعی: تو در پی شاه و گدا تلاش کردی و افسوس که جمهوری ما به دست رفت.
هوش مصنوعی: یک زارع را دیدم که عریان و بیپوشش، به تماشای دوری لشکر لاشخورها نشسته بود.
هوش مصنوعی: میگوید ای کسی که در عالم مستی و شوق هستی، غرور و حسرت دیگران را کنار بگذار و به سمت مرگ برو.
هوش مصنوعی: ی ※تیمهای بیپناه و نیازمند از پشت سر، با حسرت به شما نگاه میکنند که شمارا از بین بردهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.