گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱ - مختوم بنام شاه ولایت

 

ای بر فلک افراشته خرگاه ولایت

وی صاحب تاج و کمر و گاه ولایت

ای از تو عیان ظاهر بینای شریعت

وی در تو نهان باطن آگاه ولایت

روی تو چراغ شب دیجور طریقت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲ - در وصف قنات عین الشرف که نیرالدوله در صحن مطهر جاری ساخته

 

این گهر از یم رخشنده که کان شرف است

ژرف بحریست که ماهش در و چرخش صدفست

اثر همت شهزاده رخشنده گهر

زاده طبع ملکزاده خورشید کف است

نیرالدوله که چون نیر اعظم در شرق

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

جهان مانا همه سمراد باشد

تهی از پایه و بنیاد باشد

همه مردم نژاد نیرو نودند

همه گفتارهاشان باد باشد

چو با دوشیزه هستی شدی جفت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴ - چند قطعه ای که مرحوم ادیب الممالک درباره چین و منچوری و روس و ژاپن در مجله ادب سال سوم ۱۳۲۲ه.ق و ۲۵ آوریل ۱۹۰۴ درج کرده است

 

دور باد از من و یارانم خونریز نبرد

که تنم از آن به شکنج است و دلم پر غم و درد

خاک را سرخ ز خون پسرانم کردند

دخترانم را رخساره ز دهشت شده زرد

این چه نغمه است کز او ناله کند پیر و جوان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵ - ایضا از زبان چین

 

چینیان باک مدارید و دل آسوده شوید

هم به پیروزیتان باد و اقبال نوید

چین بسی لشکری بری و بحری دارد

که بدیشان بتوان داشت دو صد گونه امید

سپه خشکی و دریائی ما هر شب و روز

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

سحر بشارتم از دور مهر و ماه آمد

که گاه جشن همایون پادشاه آمد

نجوم ثابته در پرده افق یکبار

نهان شدند و نهفتند رخ که ماه آمد

چگونه ماه توان خواند پادشاهی را

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

آوخ ای یاران که طومار معارف پاره شد

جبرئیل ما اسیر جادوی پتیاره شد

مجدالاسلام ادب را آسمان در بند کرد

آتشینش طوق گردن آهنینش یاره شد

عقل مطلق زیر دست جهل نامحدود گشت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱ - مطایبه

 

خواجه سعدالملک بر فحش اشتهایی تام دارد

زآنکه بیمار است و طبعا میل بر دشنام دارد

نی حقیقت نی صفت دارد نه غیرت نه تعصب

نه حمیت نه شرف نه آبرو نه نام دارد

گه پی شهباز گیرد در هوا پرواز گیرد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲ - اندرز بر سبیل غزل

 

آن شنیدستم که از هومر حریفی ز اهل درد

چامه ای آکنده از دشنام خود درخواست کرد

گفت چون درخورد مدحت نیستم دشنام ده

زانکه دشنامت مرا مدح است و خارت، به ز ورد

پاسخش گفتا که گر گرد از ستم خیزد بچرخ

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

مژده ایدل که ز ره موکب شه بازآمد

موکب شاه جوانبخت ز ره بازآمد

خسروان جمله نهادند کله بر در شاه

وین ملک با سپه و چتر و کله بازآمد

ای گنهکاران خیزید و شتابید که شه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

وزرا پاسبان پادشهند

وزرا خسروان بی کلهند

وزرا در سپهر دولت و ملک

تیر و کیوان و آفتاب و مهند

صدر دیوان ستون ایوانند

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

هر زمان غره شوال ز در بازآید

فال نیکی است که از دور قمر بازآید

عید باز آمد و ماه رمضان رفت ولیک

آمده باز رود رفته ز در بازآید

عادت روزه بر این است که چون شد به سفر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

بپای آل علی هر که روی زاری سود

ز دستبرد حوادث در این جهان آسود

بگیر دامن احفاد مرتضی کاین قوم

ز آفریده فرازند و از خدای فرود

سرشته در کف ایشان بقدرت ازلی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

آمد ز سفر موکب والای ولیعهد

تابید چو مه طلعت زیبای ولیعهد

شد صدرنشین شمس به بیت الشرف اندر

تا بوسه زند خاک کف پای ولیعهد

تابید مه از اوج فلک تا همه بینند

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸ - در نکوهش رشوه

 

امجدی در رشوه خوردن اهل جد شد

همزه اش را در دلش کردم مجد شد

باد رحمت دائما بر اعتقادش

زانکه او قلبا برحمت معتقد شد

اشتها موجود و استعداد فاقد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

به زیر سایه شاهی که مهر از پرتوش زاید

ولی حق که بر خورشید رخت از نور بخشاید

امیرالملک فرخ فر حبیب الله خان خواهد

به جشن عیش خود فرق از فرح بر فرقدان ساید

تمنا دارم از آن شمس طالع کز ره شفقت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

رنج ما بردیم و گنج ارباب دولت برده‌اند

خار ما خوردیم و ایشان گُل به دست آورده‌اند

نی غلط گفتم که آن دزدان بی‌ناموس و ننگ

خون دل‌ها خورده، آرام دل ما برده‌اند

طالبان عدل و قانون را ز مرگ اندیشه نیست

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

دلبرا عیدت خوش و فرخنده باد

لعلت از عیش و طرب در خنده باد

گر زند خورشید لاف همسری

با تو، از روی مهت شرمنده باد

چون حباب سرخ در جام شراب

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

درین چمن که هوار و به اهتراز آورد

گل شکفته از آنروی دلنواز آورد

غنیمتی است مرا زندگی که رضوان باز

در بهشت بروی حبیب باز آورد

گل و شکوفه دگرگون نموده پنداری

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳ - موشح بنام بدرالدوله سلطان بیگم

 

بوسه شیرین اگر زان لعلم ارزانی شود

دل رها از درد و تن دور از گرانجانی شود

روزی آید کان پری با من نشیند روبرو

از وصالش مشگلم مایل به آسانی شود

لعل شیرینش ببوسم چون شکر تا بامداد

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
۳
۴
۷
sunny dark_mode