آن شنیدستم که از هومر حریفی ز اهل درد
چامه ای آکنده از دشنام خود درخواست کرد
گفت چون درخورد مدحت نیستم دشنام ده
زانکه دشنامت مرا مدح است و خارت، به ز ورد
پاسخش گفتا که گر گرد از ستم خیزد بچرخ
به که از نام تو بنشیند مرا برنامه گرد
گفت خواهم گفت اگر سرپیچی از گفتار من
پیش دانایان که هومر در سخن خام است و سرد
در ردیف اوستادانش نباید هشت از آنک
خامه اش کند است و شعرش سست و طبعش نانورد
هومر اندر پاسخش زد داستانی بوالعجب
تا حریف افتاد از آن جوش و خروش و خشم و درد
گفت در قبرس شنیدستم سگی با شیر گفت
آزمون را با تو خواهم گشت لختی هم نبرد
شیر گفتش من نه همزاد و هم آوردم ترا
رو سگی را جوی و با پیوند خود کن دارو برد
گفت این گفتم اگر با من بناورد آمدی
با سعادت دستیاری با شرافت پایمرد
ورنه گویم آشکارا در صف درندگان
این منم کز بیم چنگم شیر را شد چهره زرد
کوفتم با شیر کوس جنگ و از پیکار من
شیر خائف شد که چون من نیست در ناورد فرد
شیر گفت ارزانکه شیرانم جبان خوانند به
زانکه با خون سگم باید دهان آلوده کرد
با قرین خویش یازد هر کسی شمشیر وگرز
با حریف خویشتن بازد هر کسی شطرنج و نرد
هرکه جز با کفو خود در جنگ همناورد گشت
سند روسی شد رخش از دور چرخ لاجورد
شیر نر را شیر نر کفو است و سگ را سگ قرین
دستیار زن زن آمد پایمرد مرد مرد
هرکه نز جنس تو زو پیوند صحبت درگسل
آنکه نی کفو تو زو طومار عشرت در نورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره تبادل سخنان بین دو شخصیت است که هر کدام به نوعی ابراز وجود میکنند. شخص اول، هومر، به درخواست دشنام از حریف خود پاسخ میدهد که دشنام برای او مدح است و ارزش بیشتری از مدح دارد. حریف نیز به او تذکر میدهد که اگر به ستمگری برخیزد، بهتر است که از نام او دوری کند. در ادامه، هومر داستانی را درباره جنگ بین سگی و شیری نقل میکند، که نشان میدهد در میدان نبرد، هر کس باید با همتای خود بجنگد و کسی که با هم سطح خود مبارزه نکند، در واقع به خود خیانت کرده است. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که برای هر نوع همکاری و رقابتی، هم سطح و هم جنس بودن بسیار مهم است.
هوش مصنوعی: در داستانی میشنوم که شخصی از دنیای شعر و ادب، از شاعر بزرگ هومر که او را مورد ستایش قرار میدهند، درخواست میکند شعری به زبان دشنام و انتقاد برای خود بگوید. این نشان میدهد که او به دنبال بیان درد و رنج خود به شیوهای تند و تیز است.
هوش مصنوعی: من را به خاطر اینکه شایسته ستایش نیستم، دشنام نده. چرا که توهین تو برای من نوعی ستایش محسوب میشود و برای تو خفتی به شمار میآید، بهتر است که از این نوع سخنان دوری کنی.
هوش مصنوعی: پاسخ او این بود که اگر کسی از ظلم دور شود، بهتر است که به دور بگردد تا اینکه تنها با نام تو، برنامهای برای او تنظیم شود.
هوش مصنوعی: میگوید که اگر کسی به حرف من گوش نکند، در نظر دانایان مثل هومر در سخن کمعمق و ناپخته به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: در جمع استادانش نباید او را قرار داد زیرا قلمش ضعیف و اشعارش بیمحتواست و استعدادش در سطحی پایین قرار دارد.
هوش مصنوعی: هومر در پاسخ او داستانی شگفتانگیز را تعریف کرد که باعث شد حریف از شدت هیجان، خشم و درد، دچار پسزدگی شود.
هوش مصنوعی: در قبرس شنیدهام که سگی با شیر صحبت کرده و گفته است که میخواهم امتحانی با تو داشته باشم، اما برای مدتی از جنگ کردن دور باشیم.
هوش مصنوعی: شیر به او گفت: من همزاد تو نیستم و با تو نسبتی ندارم. برو و سگی را پیدا کن و با دوستی خود، او را یاری کن.
هوش مصنوعی: گفت: اگر با من درگیر شدی، با خوش شانسی و شرافت، یار و یاور من باش.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم صادقانه بگویم، من در میان درندگان قرار دارم، اما به خاطر ترس از چنگال من، چهره شیر به زردی گراییده است.
هوش مصنوعی: من همانند شیری در میدان جنگ قرار گرفتم و به خاطر نبرد من، شیر دیگر از من ترسید، زیرا در مبارزات واحد مثل من وجود ندارد.
هوش مصنوعی: شیر میگوید: اگر مرا ترسو حساب کنند، بهتر است که برای حفظ شرافت خود، به جای هدر دادن نام و اعتبارم، با خون سگ دهانم را آلوده کنم.
هوش مصنوعی: هر کس با رفیق و همپیمان خود در میدان جنگ شمشیر و چماق میزند و با رقیب خود در بازیهایی مثل شطرنج و نرد درگیر میشود.
هوش مصنوعی: هرکس که با همتای خود به نبرد نپردازد، سرانجام دچار شکست و رسوایی خواهد شد.
هوش مصنوعی: شیر نر فقط با شیر نر همتراز است و سگ تنها با سگ میتواند همراه باشد. زن با زن و مرد با مرد در کنار هم به پایداری و یاری میپردازند.
هوش مصنوعی: هر کسی که با تو ارتباطی ندارد، صحبتش را قطع کن؛ زیرا کسی که همطراز تو نیست، شایسته نیست تا به خوشیهای تو نزدیک شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همتی دارد که جز فرق ستاره نسپرد
هیبتش حایل چنان کاندر جهان همت خورد
هر چه ماهی باشد اندر قعر دریا خون شود
گر سموم هیبتش بر قعر دریا بگذرد
وربه دی مه باد جودش بگذرد بر کوه ودشت
[...]
تا چمن را آسمان با سیب و آبی جفت کرد
بوستان را روزگار از لاله و گل کرد فرد
شاخ چون مینا میان باغ شد چون کهربا
آب چون صندل میان جوی شد چون لاجورد
شب فزود و کاست روز و به نگون و سیب زرد
[...]
اقتدا بر عاشقان کن گر دلیلت هست درد
ور نداری درد گرد مذهب رندان مگرد
ناشده بی عقل و جان و دل درین ره کی شوی
محرم درگاه عشقی با بت و زنار گرد
هر که شد مشتاق او یکبارگی آواره شد
[...]
ای برادر نسل آدم را خدی از روی لطف
نامها دادست پیش ازتر و خشک و گرم و سرد
هر کسی را کنیت و نام و لقب در خورد اوست
پس در آوردستشان اندر جهان خواب و خورد
حاسدا مودود شاه ناصرالدین را لقب
[...]
در جهان با مردمان دانی که چون باید گذاشت
آن قدر عمری که دارد مردم آزاد مرد؟
کاستینها تر کنند از بهر او از آب گرم
فیالمثل گر بگذرد بر دامنش از باد سرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.