گنجور

 
ادیب الممالک

این گهر از یم رخشنده که کان شرف است

ژرف بحریست که ماهش در و چرخش صدفست

اثر همت شهزاده رخشنده گهر

زاده طبع ملکزاده خورشید کف است

نیرالدوله که چون نیر اعظم در شرق

پرتو فضلش تابنده به بیت الشرفست

شد ز آمال امیران سلف برخوردار

کافتخار خلف و چشم و چراغ سلف است

خلفی بهتر ازین کار نشاید وی را

گرچه فرزند همایونش نعم الخلف است

باسکندر بگو ای خضر همایون که عبث

راه ظلمات مپو کآب حیات این طرفست

چشمه عین حیوان جاری ز سر کوی رضاست

که بهشتش صف و رضوان ز غلامان صف است

هر که زین باده کشد زنده جاوید بود

وانکه محروم دلش تیره و عمرش تلفست

منبع خیرات این روضه بود آری از آنک

مضجع پاک جگرگوشه شاه نجف است

شرف دنیا و عقبا چو ازین چشمه بزاد

نام این عین شرافت زا عین الشرفست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

شور در شهر فکند آن بت زُنّارپرست

چون خرامان ز خرابات برون آمد مست

پردهٔ راز دریده، قدحِ می در کف

شربت کفر چشیده، عَلَم کفر به دست

شده بیرون ز در نیستی از هستی خویش

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

آنکه در صدر قضا تا به حکومت بنشست

چنگ بازی بمثل سینه کبکی بنخست

وانکه تا او در انصاف گشودست ز بیم

پشت ظالم بشکست و نفس فتنه ببست

دیده اکنون نتواند که کند هیچ زنا

[...]

خاقانی

چار چیز است خوش آمد دل خاقانی را

گر کریمی و معاشر مده این چار ز دست

مال پاشیدن و پوشیدن اسرار کسان

باده نوشیدن و بوسیدن معشوقهٔ مست

سید حسن غزنوی

صنما بسته آنم که در این منزل تست

خبری یابم زان زلف شکسته به درست

درد و غمهای تو و عهد وفایت بر ماست

هم به جان تو که هوش و دل و جانم بر تست

دل من نیست شد و سوز تو از سینه نرفت

[...]

ظهیر فاریابی

یار میخواره من دی قدحی باده به دست

با حریفان ز خرابات برون آمد مست

بر در صومعه بنشست و سلامی در داد

سرِ خُم را بگشاد و در غم را بربست

دل هر دیو دل از ما که بدید آن مه نو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه