آوخ ای یاران که طومار معارف پاره شد
جبرئیل ما اسیر جادوی پتیاره شد
مجدالاسلام ادب را آسمان در بند کرد
آتشینش طوق گردن آهنینش یاره شد
عقل مطلق زیر دست جهل نامحدود گشت
نفس ملهم دستگیر لشکر اماره شد
آنکه سلمان وار خواندی بر مسلمانان حدیث
همچو بوذر از مقام خویشتن آواره شد
آنک فکرش چاره کردی کار هر بیچاره را
چون قضا جنبید اندرکار خود بیچاره شد
رهبر اسلامیان را گشت چون دوزخ کلات
مو بر اندامش چو مار و عقرب جراره شد
شور محشر کرد آهنگ مخالف در عراق
لیک بدبختانه آخر جنگ در جوباره شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از وضعیتی ناگوار و افسردگی در جامعه سخن میگوید. او به اسارت علم و ادب و نفوذ جهل اشاره میکند و میگوید که عقل و دانش تحت فشار قرار گرفتهاند. شخصیتهای دیندار و والامقام مانند سلمان و بوذر از مقام و منزلت خود تنزل یافتهاند و هر یک با چالشهای جدی روبرو شدهاند. در نهایت، اشارهای به جنگ در عراق و شکستها و ناامیدیها در آن عرصه میشود. به طور کلی، شعر به تحلیل بحرانی و عمیق در وضعیت معارف و دین در جامعه میپردازد.
هوش مصنوعی: اوه ای دوستان، متأسفم که درس و معرفت ما نابود شد و فرشته وحی (جبرئیل) گرفتار سحر و جادو شد.
هوش مصنوعی: مجدالاسلام با ادب و فرهنگ خود، به گونهای درخشان و بلندمرتبه شد که مانند آسمان به اوج رسید. او قدرتی را به خود گرفت که مانند طوقی فلزی به گردن او آویخته شده بود و این باعث شد تا در زندگیاش احساس افتخار و عظمت کند.
هوش مصنوعی: عقل کامل تحت تأثیر جهل بیپایان قرار گرفت و نفس الهامبخش به راهنمایی و کمک سربازان نفسانی پرداخت.
هوش مصنوعی: کسی که مانند سلمان، احادیث را برای مسلمانان خوانده است، همانند بوذر از جایگاه والای خود دور افتاد.
هوش مصنوعی: فکر و تدبیری که برای حل مشکلات خود به کار میگیری، ممکن است دیگران را نیز تحت تاثیر قرار دهد. اما وقتی سرنوشت یا تقدیر به نفع کسی نجنبد، او نیز گرفتار اوضاع نامناسب میشود.
هوش مصنوعی: رهبر مسلمانان در حالتی دشوار و ترسناک قرار گرفت، به طوری که موهای تنش مانند مار و عقرب به حالت ایستاده درآمد.
هوش مصنوعی: در عراق، صدای نارضایتی و مخالفت به شدت بلند شد، اما به بدبختی و ناامیدی، نتیجه نهایی جنگ به سرانجام خوبی نرسید و به شکست انجامید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره شد
باز عقل از خان و مان خویشتن آواره شد
این دل صد پاره کش پیوندها کردم به صبر
آن همه پیوندهایش بار دیگر پاره شد
پاره پاره گشت سر تا پا دل پر آتشم
[...]
خرد دانست آن که جرم خویش را بیچاره شد
آدم از جنت برای گندمی آواره شد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.