گنجور

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۱ - گفتار در شاهی اسطلیناس

 

یکی شاه بود اسطلیناس نام

زگنج و زدانش رسیده به کام

به شهری که خوانی همی قسطنات

یکی دیر پا کرده پیش فرات

از آن زرّ و گوهر که او برد کار

[...]

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۲ - داستان اسکندر در خاور

 

سر داستانهای شاهان پیش

که خسرو همی داشتی پیش خویش

همه دانش و رای و فرهنگ و سنگ

همه چاره و پند و نیرنگ و رنگ

ز خواندن بیفزایدت رای و هوش

[...]

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۳ - اسکندر در برابر پیکر کوشِ پیل دندان، سالار چین

 

همی راند یک روز و یک شب سیاه

رسیدند نزدیک سنگی سیاه

بتی بر سر سنگ دید از رخام

به نزدیک او شد شه نیکنام

نبشته چنین یافت بر دست اوی

[...]

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۴ - اسب چهرگان

 

سرِ ماه پیش گروهی رسید

کز آن سان دگر آدمی کس ندید

سرِ اسب و آواز مرغان خُرد

سکندر همه دل بدیشان سپرد

بدان تا بداند زبانشان مگر

[...]

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۵ - فرود آمدن بر دامن کهسار و گفتگوی اسکندر با مهانش

 

سکندر دو تن پیش کرد از گروه

بشد تا رسید او به نزدیک کوه

بیابان و کوه اندر او بود و رود

بفرمود تا لشکر آمد فرود

چو بر دامن کوه انبوه شد

[...]

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۶ - سرگذشت جمشید و بازماندگانش به روایت مهانش

 

چنین داد پاسخ که یزدان پاک

مرا اندر آورد بی ترس و باک

من از تخم جمشیدم ای شاهزاد

نمانده ست جز من کسی زآن نژاد

بدان روزگاران چو گردان سپهر

[...]

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۷ - جنگ جمشید و مهراج

 

وز آن جایگه جم سپه برگرفت

به تندی سوی رزم مهراج رفت

هر آن گه که وارون شود بخت مرد

به چاره که نیکو تواندش کرد

به زندان ضحاک پنجاه سال

[...]

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۸ - جنگ ماهنگ و مهراج، و آگاهی مهراج از کار جمشیدیان

 

در آن بیشه آن مردمان روز و شب

گریزان، خلیده دل و خشک لب

ببودند یکچند، تا شاه چین

سوی رزم مهراج شد پر ز کین

به مهراجیان اندر آمد شکست

[...]

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۹ - نامه فرستادن مهراج به دست رسول به نزد ضحاک

 

سرِ نامه از بنده ی شهریار

جهان را چو خورشید، پروردگار

سپهر روان زیر فرمان او

همه درد نیکو به درمان او

من آن دردمندم که گر شاه زوش

[...]

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۰ - کشته شدن ماهنگ پادشاه چین در جنگ با مهراج

 

چو نامه بدادند، بر خواند زود

فرستاد هر جا که لشکرش بود

به درگاه خواند او سپاهی گران

گزین کرد پانصد هزاران سران

فرستاد نزدیک مهراج شاه

[...]

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۱ - فرستادن ضحاک، برادر خویش، کوش را به فرمانروایی چین برای کشتن جمشیدیان

 

برادرش را، کوش،‌در پیش خواند

وز این داستان چند با او براند

بدو گفت تا آن گهی کآفتاب

ببینی که برخیزد از روی آب

کرایابی از تخم جمشیدیان

[...]

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۲ - فارک و بازماندگانش

 

به نوک چنین گفت فارک که من

چرا رنجه دارم همی خویشتن

مرا پادشاهی نخواهد رسید

ز دشمن چرا بیم باید کشید

چرا جایگاهی نباشم نهان

[...]

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۳ - پرسش اسکندر درباره ی کوش

 

بدو گفت کای مایه ی سنگ و هوش

تو هیچ آگهی داری از کار کوش؟

که من چون همی آمدم با سپاه

به ره بر یکی سنگ دیدم سیاه

بر او پیکری زشت کرده بپای

[...]

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۴ - پاسخ مهانش

 

مهانش شنید و سرافگند پیش

از اندیشه ی او دلش گشت ریش

پس آن گاه سرکرد بر آسمان

همی گفت کای کردگار جهان

نشاید همی گر نه زین سان کنی

[...]

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۵ - آغاز سرگذشت کوش پیل دندان

 

سرِ داستان آفرینِ خدای

که او کرد گردونِ بپای

جهان کرد روشن به خورشید و ماه

برآور روز از شبان سیاه

به شش روز از این سان جهان آفرید

[...]

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۶ - آوارگی جمشیدیان و زاده شدن آتبین

 

ز بیم بداندیش کوش، آن گروه

گریزان همه ساله در دشت و کوه

گهی چون پلنگان به کُه در دوان

گهی چون نهنگان به دریا روان

بدین رنج و سختی همی زیستند

[...]

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۷ - زاده شدن کوش پیل دندان یا کوش پیلگون

 

چو از هیچ سو کوش دشمن ندید

سپه را سوی پیلگوشان کشید

بکشت و بیاورد از ایشان بسی

ببخشید از آن بهره بر هر کسی

از ایشان یکی دختری یافت کوش

[...]

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۸ - یافتن آتبین کوش را

 

دگر روز چون آتبین با سپاه

ز بهر شکار آمد آن جایگاه

از آن بیشه آواز کودک شنید

به نزدیک او تاخت، او را بدید

فرو ماند خیره ز دیدار اوی

[...]

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۳۹ - پرورش کوش

 

ز بس لابه کاو کرد، دادش بدوی

زنش سوی پروردن آورد روی

گهی کوش و گه پیل دندانش خواند

که هر دو همی جز به پیشش نماند

به فرهنگ دادش چو شد هفت سال

[...]

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۴۰ - رسیدن ایرانیان و چینیان بهم

 

یکی روز ناگاه سالار چین

یکی تاختن کرد بر آتبین

ز بیرون بیشه بدو باز خورد

برآمد ز ناگه ده و دار و بَرد

فزون آمد از چینیان ده هزار

[...]

ایرانشان
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۹
sunny dark_mode