دگر روز چون آتبین با سپاه
ز بهر شکار آمد آن جایگاه
از آن بیشه آواز کودک شنید
به نزدیک او تاخت، او را بدید
فرو ماند خیره ز دیدار اوی
روانش پر اندیشه از کار اوی
همی هر زمان گفت با خویشتن
که این نیست جز بچّه ی اهرمن
پرستنده را گفت تا برگرفت
به سوی سراپرده ره برگرفت
بینداخت و افگند در پیش سگ
گریزان شد از وی سگ تیزتگ
برِ شیر افگند و شیرش نخورد
رخ آتبین گشت از آن هول زرد
بر آتش نهادند و آتش نسوخت
رخ هرکس از خیرگی برفروخت
کرا پاک دادار دارد نگاه
به شمشیر و آتش نگردد تباه
بفرمود کاو را به در افگنند
وگرنه سرش را ز تن برکنند
زنش گفت: ای نامور شهریار
ستیزه مکن خیره با کردگار
بود کاندر این کار، رازی بود
که او در جهان سرفرازی بود
به من بخش تا همچو جان دارمش
یکی دایه ی مهربان آرمش
نیرزد بدو گفت پروردنش
نبینی چو خوکان سر و گردنش؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این داستان، آتشین (یک شخصیت) با سپاه خود برای شکار به یک منطقه میرود و در آنجا صدای کودکی را میشنود. وقتی به نزدیکی او میرسد، او را میبیند و از دیدن او متعجب میشود. آتشین فکر میکند که این کودک نمیتواند جز فرزند اهرمن (شیطان) باشد. او بچه را به سوی چادر خود میبرد و او را در برابر سگ میاندازد، اما سگ به او حمله نمیکند. آتشین بر اثر ترس رنگش زرد میشود. آن بچه به آتش انداخته میشود، ولی آتش نمیسوزد و همه از این معجزه متعجب میشوند.
آتشین تصمیم میگیرد که آن کودک را بکشند، اما همسرش به او هشدار میدهد که این کار را نکند و اسرار خدایی در این کودک وجود دارد که او را بزرگ خواهد کرد. او از شوهرش میخواهد که آن کودک را مانند جانش عزیز بدارد و دایهای مهربان برای او بیابد.
هوش مصنوعی: روز دیگری مانند آتشنشانی با گروهی برای شکار، به آن مکان آمد.
هوش مصنوعی: در جنگل صدای گریهی کودکی شنید و به سمت او رفت تا او را ببیند.
هوش مصنوعی: چشمانش به تماشای او خیره مانده و دلش پر از فکر و خیال دربارهٔ اوست.
هوش مصنوعی: هر لحظه به خود میگوید که این احساس یا وضعیت، جز نشانهای از شیطنت و بدی نیست.
هوش مصنوعی: پرستنده به کسی گفت که او را همراهی کند و به سمت چادر راهی شدند.
هوش مصنوعی: او چیزی را به زمین انداخت و در مقابل سگ گذاشت، و از ترس او، آن سگ تیزپا و تیزهوش، به سرعت از او دور شد.
هوش مصنوعی: شیر به تازگی بر زمین افکنده شد و طعمهاش را نخورده، صورتش از ترس زرد و مبهوت گردید.
هوش مصنوعی: آنها او را به آتش انداختند، اما آتش نتوانست او را بسوزاند و چهره هر کسی از شدت حیرت و شگفتی روشن و پر از نور شد.
هوش مصنوعی: کسی که دارای خدای پاک و درستکار است، دیگر به شمشیر و آتش توجهی ندارد و نمیگذارد که به فساد و تباهی دچار شود.
هوش مصنوعی: او دستور داد که او را به بیرون بیندازند وگرنه دستور میداد که سرش را از تن جدا کنند.
هوش مصنوعی: همسرش به او گفت: ای پادشاه مشهور، با خداوند لجاجت نکن و به بیهوده پرخاش مکن.
هوش مصنوعی: در این کار یک راز وجود داشت که باعث شده بود او در دنیا شخصیتی برجسته و بزرگ داشته باشد.
هوش مصنوعی: به من عطا کن تا آن را مانند جانم دوست داشته باشم و برایش مانند یک دایه مهربان آرامش فراهم کنم.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که اگر به کسی که به انسانیت و تربیت درست نرسیده نگاه کنیم، میبینیم که او همچون خوکی است که تنها سر و گردنش را مشاهده میکنیم و در واقع، رفتار و شخصیت او نشاندهندهی تربیت و ساختار درونیاش نیست. به عبارت دیگر، مرتبه و ارزش انسان به تربیت و آداب او وابسته است و بدون اینها، به چیزی جز ظاهر بسنده کردهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.