گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢١

 

گر خرد یار تست ابن یمین

بر طرب نه بنای کارت را

زانکه چندان تفاوتی نکند

بد و نیک تو کردگارت را

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٢

 

گنهی میکنم کنون پنهان

ایزد آنرا نمیکند پیدا

کرم ذوالجلال ازین بیش است

که کند یاد آن بروز جزا

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٣

 

فراخ دستی ز اندازه مگذران چندان

که آفتاب معاشت بدل شود بسها

نه نیز پیرو امساک را زبونی کن

چنانکه دامن همت دهی ز دست رها

وسط گزین که گزیدست سید عربی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۴

 

قطعه ئی نزد من رسید امروز

از سخنهای قدوه الشعرا

مرتضی افضل و یگانه دهر

فخر سادات و زبده النقبا

آن سخن پرور هنر گستر

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۵

 

مرا فلک بمواعید میفریفت ولیک

از آن هزار یکی با رهی نکرد وفا

زمانه چند گهی در هوای بوک و مگر

غرور داده بامید ثم خیر مرا

چو زان غرور بجز رنج دل نشد حاصل

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۶

 

مرا پیشه شعرست و در وقت‌ها

اثرها پدید آید از پیشه‌ها

چو تیغ زبان اندر آرم ز کام

کنم از هِژَبْران تهی بیشه‌ها

ز تیغ زبان من آن کس که او

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٧

 

منم ابن یمین که نتوان کرد

جز بمن انتساب شعر مرا

در میان سخنوران باشد

فضل فصل الخطاب شعر مرا

نتوان کرد نسخ تا به ابد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٨

 

علاء دولت و دین آصف سلیمان فر

زهی جناب تو ارباب فضل را مأوا

ز حادثات کسی کالتجا بجاه تو کرد

درآمد از تف دوزخ بسایه طوبی

توئیکه گوهر مدحت بنظم ابن یمین

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٩

 

منور شد به شمس دولت و دین

دو گیتی چون هم این دارد هم آن را

خرد در جنب ذات پاک اصلش

فروتر از هجین دارد هجان را

شکست تیر را در عهد کلکش

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٠

 

مده دل ز دست ارغمی هست و خوفی

که آید دو چندانت شادی و یسرا

نه ایزد چنین گفت در وحی منزل

مع العسر یسرا مع الیسر عسرا

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣١

 

هر که در مال میکند ضنت

سعی در جمعش ار بود تنها

غلطست آنکه میکند نادان

ناپسند آید آن بر دانا

جمع تنها نه ضنتی باشد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٢

 

یکی گفت با من که خورشید تافت

ترا سر پر از خواب مستی چرا ؟

بدو گفتم ای مهربان یار من

ترا چیست با من در این ماجرا ؟

بسی بی من و تو درین مرغزار

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٣

 

ای جوانبختی که در خلوتسرای کاینات

رأی پیرت میگشاید پرده از ابکار غیب

در جهان عدلت چو موسی تا ید بیضا نمود

گوسفند از گرگ بیند مهربانی شعیب

تا نشستی چون محمد بر سریر سروری

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۴

 

ایخدیوی که عهد دولت تو

هست چون در زمان عمر شباب

در زمین حزم تو سرشته درنگ

در فلک عزم تو نهاده شتاب

روز ظالم ز تیغ معدلتت

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۵

 

ایدل جهان بکام گرت نیست گو مباش

منت خدایرا که جهان هست منقلب

ور دور روزگار نه بر وفق رأی تست

خود را مدار از غم این کار مضطرب

خوش باش اگر چه روز بشب شد بناخوشی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۶

 

اگر نیک و گر بد چو خواهد رسید

ز ایام عمر تو روزی بشب

ببین روز را تا صلاح تو چیست

بغم به که آری بشب یا طرب

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٧

 

چو دونان درین خاکدان دنی

مباش از برای دو نان مضطرب

یقین دان که روزی دهنده قویست

مدار از طمع طبع را منقلب

و من یتق الله یجعل له

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٨

 

دو مشفق اند ادیب و طبیب بر سر تو

نگاه دار بعزت دل ادیب و طبیب

ز درد خسته شوی گر بنالد از تو طبیب

بجهل بسته شوی گر برنجد از تو ادیب

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٩

 

دیدم برین رواق زبرجد کتابتی

بر لوح لاجورد نوشته بزر ناب

هر خانه ئیکه داخل این طاق ازرقست

گر صد هزار سال بپاید شود خراب

بیرون ازین رواق بنا کن تو خانه ئی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٠

 

سائلی حال جهانرا ز یکی کرد سؤال

آن شنیدی که چه فرمود حکیمش بجواب

گفت دنیا و نعیمش چو بیابان و سراب

یا خیالیست که صاحبنظرش دید بخواب

خواب را مردم بیدار دل اصلی ننهند

[...]

ابن یمین
 
 
۱
۲
۳
۴
۴۶
sunny dark_mode