گنجور

 
ابن یمین

قطعه ئی نزد من رسید امروز

از سخنهای قدوه الشعرا

مرتضی افضل و یگانه دهر

فخر سادات و زبده النقبا

آن سخن پرور هنر گستر

و آن نکو سیرت خجسته لقا

و آنکه با صد هزار دیده فلک

جز به احول نبیندش همتا

تیر گردون ز رشگ خامه او

در کمان اوفتد گه انشا

گلبن فضل را بآب سخن

کس چو طبعش نداد نشو و نما

راستی قطعه ئی ز غایت لطف

همچو آبحیات روح افزا

قطعه ئی نی که بود دریائی

موج او جمله لؤلؤ لالا

از لطافت که هست کارگرست

در مزاج عقول چون صهبا

سخنش چون شنید ابن یمین

گفت از اخلاص نه ز روی ریا

کاین سخن گر بسنگ خاره رسد

دم احیا زند زمان صدا

باد باقی که بلبل طبعش

کرد گلزار طبع را بنوا

 
 
 
فرخی سیستانی

نیگلون پرده برکشید هوا

باغ بنوشت مفرش دیبا

آبدان گشت نیلگون رخسار

و آسمان گشت سیمگون سیما

چون بلور شکسته، بسته شود

[...]

مسعود سعد سلمان

دوش در روی گنبد خضرا

مانده بود این دو چشم من عمدا

لون انفاس داشت پشت زمین

رنگ زنگار داشت روی هوا

کلبه ای بود پر ز در یتیم

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

بادبان برکشید باد صبا

معتدل گشت باز طبع هوا

خاک دیبا شدست پر صورت

جانور گشته صورت دیبا

شاخ چون کرم پیله گوهر خویش

[...]

سوزنی سمرقندی

نور دین نور عین مهر و وفا

آفریده شده ز لطف خدا

هر که از مهر و از وفا زاید

زو نیاید بعمر جور و جفا

نور دین را هر آینه نکند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه