سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۹
رو رو که دل از مهر تو بد عهد گسستیم
وز دام هوای تو بجستیم و برستیم
چونان که تو از صحبت ما سیر شدستی
ما نیز هم از صحبت تو سیر شدستیم
از تفّ دل و آتش عشقت برهیدیم
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۷
از اول امروز چو آشفته و مستیم
آشفته بگوییم که آشفته شدستیم
آن ساقی بدمست که امروز درآمد
صد عذر بگفتیم و زان مست نرستیم
آن باده که دادی تو و این عقل که ما راست
[...]
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۴
ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم
معذور توان داشت اگر توبه شکستیم
با هیچ کسی کار نداریم درین ملک
ما را بگذارید درین حال که هستیم
آن عاقل دنیا طلب ار جاه پرستد
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸۰
تا دیده و دل در سر زلفین تو بستیم
واندر طلب وصل تو جان بر کف دستیم
در زلف پریشان تو مجموع گرفتار
وز نرگس شهلات نه مخمور و نه مستیم
ما وصل تو خواهیم که آیی بر آغوش
[...]
شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲
از خانقه و صومعه و مدرسه رستیم
در کوی مغان با می و معشوق نشستیم
سجّاده و تسبیح به یک سوی فکندیم
در خدمت ترسا به چه زنّار ببستیم
در مصطبه ها خرقهٔ ناموس دریدیم
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۲
با هرگل نورسته که برخاست نشستیم
جز داغ جگر طرفی از این باغ نبستیم
در قید تعلق پی دل چند توان بود
گفتیم طلاق دل آواره ورستیم
چون ذره به خورشید وشان مهر چه ورزیم
[...]
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۰
ما رند خراباتی میخواره و مستیم
در عشق تو ازننگ و ز ناموس برستیم
بیگانه ز صبر و خرد امروز نبودیم
ما عاشق دیوانه هم از روز الستیم
از ما مطلب زهد و ورع کز پی شاهد
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۹
ما رند خراباتی و معشوق پرستیم
بر ما قلمی نیست که دیوانه و مستیم
هر چند که بر ما رقم نیستی افزود
در دایره ی عشق همانیم که هستیم
باید بره سیل فنا خانه گشادن
[...]
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » ترجیعات » ترجیع بند - ما گوشه نشینان خرابات الستیم
ما گوشه نشینان خرابات الستیم
تا بوی میی هست در این میکده مستیم
ما گوشه نشینان خرابات الستیم
تا بوی مییهست در این میکده مستیم
ما گوشه نشینان خرابات الستیم
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱
با هستی تو ای که سراپا به تو هستیم
ما خود نپرستیم
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۴
گشتیم جهان در طلب باز نشستیم
و از کون و مکان رشته امید گسستیم
هر جا که دری بود زدیم و نگشودند
باز آمده در خانه خمار نشستیم
ما شبنم و تو مهر جهانتاب بتحقیق
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴
ما و دلِ سودازده سرمستِ الستیم
برگشته ز میخانه دو آشفتهٔ مستیم
با افسر سلطانی کونین بلندیم
با خاکِ درِ خاکنشینان تو پستیم
موهوم بود هستی ما سرّ تو موجود
[...]
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷
ما مست و خراب از می صهبای الستیم
خمخانه تهی کرده و افتاده و مستیم
با طره دلبند تو کردیم چو پیوند
پیوند ز هر محرم و بیگانه گسستیم
از سبحه صد دانه ارباب ریا به
[...]