گشتیم جهان در طلب باز نشستیم
و از کون و مکان رشته امید گسستیم
هر جا که دری بود زدیم و نگشودند
باز آمده در خانه خمار نشستیم
ما شبنم و تو مهر جهانتاب بتحقیق
در پیش تو دعوی نتوان کرد که هستیم
از شست تو هر تیر رها شد به نشان خورد
از ناوک تیر دگران سینه نخستیم
پر باده بود ساغر اغیار ببزمت
جز ما که بدورت صنما باد بدستیم
ساقی بحریفان تو بپیما می و بگذار
ما را که زشیرین لب میگون تو مستیم
در کعبه بتی آمد و بتها همه بشکست
بالله نبود کفر گر آن بت بپرستیم
آن بت که سردوش نبی بتکده اوست
دیدیم خدا را و بتان را بشکستیم
دستی که شد آشفته ات از دست خدا را
ای دست خدا جز تو بکس عهد نبستیم
بوسیدن درگاه تو گردست رسم نیست
عمری بدرشاه خراسان بنشستیم
گر رشته امید گسستیم زآفاق
از جان و دل آن رشته در این سلسله بستیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان جستجوی انسان برای حقیقت و ارتباط با خدا و عشق میپردازد. شاعر از تجربههای خود در دنیا و ناکامیها سخن میگوید و میگوید که با وجود تلاشهایش، در نهایت به حالت خمار و بیحالی رسیده است. او به وجود خود و عشق الهی اشاره میکند و میگوید که ما به جز عشق تو، دلبستگی دیگری نداریم. همچنین شاعر به شکستن بتها و محدودیتها میپردازد و نشان میدهد که تنها خدا را پرستیده و به عشق الهی پایبند است. او در نهایت از رشته امیدش به خدا سخن میگوید که از عمق جانش در این ارتباط بیپایان است.
هوش مصنوعی: ما در جستجوی دنیا به سفر پرداختیم، اما اکنون بازگشتیم و از تعلقات دنیوی و امید به آنها دست کشیدیم.
هوش مصنوعی: هر جا که در ورودی وجود داشت، ما در زدیم اما کسی در را باز نکرد. اکنون دوباره به خانهی کسی که شراب مینوشد آمدهایم و نشستهایم.
هوش مصنوعی: ما مانند شبنم هستیم و تو همان خورشید درخشان دنیا. به راستی در برابر تو نمیتوان ادعایی کرد که ما چه هستیم.
هوش مصنوعی: از انگشت تو هر تیر به هدف میرسد، اما تیر دیگران، قلب من را نشانه گرفته است.
هوش مصنوعی: در میان باده و شادی دیگران غرق بودم، اما کسی جز ما نبود که در دور و برت خوشحال و شاداب باشد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، به رفقایت شراب بده و ما را رها کن، چرا که ما از نوشابهی شیرین لبهای تو سرمستیم.
هوش مصنوعی: در خانهی خدا یک بت (مجسمه) وارد شد و همهی بتها را شکست. اگر آن بت را بپرستیم، کفر نیست.
هوش مصنوعی: ما آن مجسمهای را که به گردن پیامبر آویخته بود، در معبد دیدیم و دریافتیم که ذات خدا را شناخته و پرستش بتها را کنار گذاشتیم.
هوش مصنوعی: دست تو که به هم ریخته از تاثیر خداست، ای دست خدا، ما هیچ عهد و پیمانی با کس دیگری نبستهایم.
هوش مصنوعی: بوسیدن در آستان تو عادت ما نیست، ما سالها در کنار شاه خراسان زندگی کردیم.
هوش مصنوعی: اگر رشتهی امید ما از آسمانها قطع شده باشد، با تمام وجود و دل و جانمان آن را در این زنجیره به هم پیوند دادهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رو رو که دل از مهر تو بد عهد گسستیم
وز دام هوای تو بجستیم و برستیم
چونان که تو از صحبت ما سیر شدستی
ما نیز هم از صحبت تو سیر شدستیم
از تف دل و آتش عشقت برهیدیم
[...]
از اول امروز چو آشفته و مستیم
آشفته بگوییم که آشفته شدستیم
آن ساقی بدمست که امروز درآمد
صد عذر بگفتیم و زان مست نرستیم
آن باده که دادی تو و این عقل که ما راست
[...]
ما رند و قلندر صفت و عاشق و مستیم
معذور توان داشت اگر توبه شکستیم
با هیچ کسی کار نداریم درین ملک
ما را بگذارید درین حال که هستیم
آن عاقل دنیا طلب ار جاه پرستد
[...]
تا دیده و دل در سر زلفین تو بستیم
واندر طلب وصل تو جان بر کف دستیم
در زلف پریشان تو مجموع گرفتار
وز نرگس شهلات نه مخمور و نه مستیم
ما وصل تو خواهیم که آیی بر آغوش
[...]
از خانقه و صومعه و مدرسه رستیم
در کوی مغان با می و معشوق نشستیم
سجّاده و تسبیح به یک سوی فکندیم
در خدمت ترسا بچه زنّار ببستیم
در مصطبه ها خرقهٔ ناموس دریدیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.