مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » ترکیبات و ترجیعات » شمارهٔ ۳ - در مدح ملک ارسلان
اندر زمانه شاه جهان تا جهان بود
سلطان ابوالملوک ملک ارسلان بود
اندر زمانه شاه جهان تا جهان بود
سلطان ابوالملوک ملک ارسلان بود
اندر زمانه شاه جهان تا جهان بود
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - در مدح صدر والاقدر
پاینده باد دولت تو تا جهان بود
چونانکه آنچه خواهی از بخت آن بود
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - وله ایضاً یمدحه
امروز هر نثار که کمتر زجان بود
نه در خور جلالت این آستان بود
گویم کرامتست ، چو خورشید روشنست
گویم قیامتست ، دلیلش عیان بود
زیرا که بازگشت روان سوی کالبد
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۸
یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود
از وی وفا مجوی که نامهربان بود
زانجا که هست خنده گل بلبل خراب
بر حق بود که عاشق روی چنان بود
ای آفتاب، بار دگر چون توانت دید
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۹
کم خور غم تنی که حیاتش بجان بود
چیزی طلب که زندگی جان بآن بود
هیچش ز تخم عشق معطل روا مدار
تا در زمین جسم تو آب روان بود
آنکس رسد بدولت وصی که مر ورا
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۷
کامم ز نوش داروی وصلت روا نبود
بر درد من ز وصل تو هرگز دوا نبود
بر درد هرکسی ز لب تو دوا برند
بر درد این غریب ستمکش چرا نبود
جان در وفا و مهر تو دادیم مردوار
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳۸
از دل هرآنچه خاست دل آن را مکان بود
از گوش نگذرد سخنی کز زبان بود
بی برگی آرمیدگی دل دهد ثمر
خواب بهار باغ به فصل خزان بود
از دور باش عقل چه پرواست عشق را
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۸
حاشا که دل به درد تو دادن نهان بود
جان را کسی به هر چه خرد، رایگان بود
حکم نگاه مست تو ای سیل عقل و دین
چون موج باده، در دل رگها روان بود
غافل - ز نشئهٔ عشق کهن اسان
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۱۲
با سفلگان شراکت روزی، زیان بود
سگ دشمن گدایی یک پاره نان بود
در بزم وصل، طاقت عاشق حریف نیست
ربط من و تو، صحبت ماه و کتان بود
مکتوب من به کوی تو، طومار ناله ای ست
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۱۳
دمهای زنده را، از اجل کی زیان بود؟
گیرم چو خود کناره، سخن در میان بود
کو آن زبان که صرف سپاس زبان کنم؟
مفتاح گنج خانهٔ معنی، زبان بود
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲
شوخی که آشنا بکسی غیر ما نبود
بیگانه شد چنانکه مگر آشنا نبود
بودم بسان سایه اش آن روز در قفا
کان روز غیر سایه کسش در قفا نبود
هرجا که بیندم نکند لحظه ای قرار
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۰
دیدی دلا که اهل جهان را وفا نبود
وقتی اگر که بوده در ایام ما نبود
گفتی وفا بدهر چو سیمرغ و کیمیاست
جستیم کیمیا و شنان از وفا نبود
بر من جفا پسندی و بر من مدعی وفا
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶
گر راندیم ز بزم و شدی همنشین غیر
بر من گذشت لیک طریق وفا نبود
گلچین بباغ اندر و بلبل برون در
خود رسم تازه ایست نخست این بنا نبود
ما آشیان بگوشهٔ بامت گرفتهایم
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در مدح امیر البرره و قاتل الکفره علی علیهالسلام
همواره عشق او بروانها روان بود
یعنی که عشق او بروانها روان بود
از ذکر نام اوست بتن انس جان بود
او فیض بخش هریکی از انس و جان بود
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱ - بازار شوق
یاد آن که جز به روی منش دیده وا نبود
وان سست عهد جز سری از ما سوا نبود
امروز در میانه کدورت نهاده پای
آن روز در میان من و دوست جا نبود
کس دل نمیدهد به حبیبی که بیوفاست
[...]