حاشا که دل به درد تو دادن نهان بود
جان را کسی به هر چه خرد، رایگان بود
حکم نگاه مست تو ای سیل عقل و دین
چون موج باده، در دل رگها روان بود
غافل - ز نشئهٔ عشق کهن اسان
چندانکه سالخورده شود، نوجوان بود
یا رب مباد در کف زال فلک اسیر
شهباز همّتی که بلند آشیان بود
مشکل حکایتی ست که فکر طبیب عشق
عاجز به چارهٔ دلِ نامهربان بود
آگه کسی چو من ز دل سخت چرخ نیست
آهم چو صبح، هم نفس آسمان بود
باشد به لفظ، الفت معنی حزین درست
تا این شکسته پا قلمت، در میان بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به درد و رنج عشق اشاره میکند و بیان میکند که دل دادن به این درد نهان و سخت است. او احساس میکند که عشق میتواند عقل و دین را تحت تاثیر قرار دهد و به مانند موجی در رگهایش جاری است. با این حال، او نگران است که در گذر زمان، احساسات جوانی به فراموشی سپرده شوند. همچنین، شاعر ابراز امیدواری میکند که کسی مانند او که از سختیهای زندگی آگاه است، همچنان با صدای خود در آسمان خطاب کند. در پایان، او ارتباط میان محبت و غم را مطرح میکند و به عمق این احساسات میپردازد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوان دل را به خاطر درد تو پنهان کرد، در حالی که هیچکس جانش را بدون فکر و به راحتی نمیدهد؟
هوش مصنوعی: نگاه مسحورکننده تو، مانند سیلی که عقل و دین را تحت تاثیر قرار میدهد، در دل و رگها جاری است و همچون موجی از شراب، احساسات را به تسخیر خود درآورده است.
هوش مصنوعی: در غفلت از نشئهٔ عشق، به قدری که عشق قدیمی میشود، انسان همچنان جوان و سرزنده باقی میماند.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، نگذار که در دستان ضعیف آسمان، پرندهای با شجاعت و بلندپروازی که میتواند در آشیانهای بلند زندگی کند، اسیر شود.
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر آن است که داستانی پیچیده و دشوار وجود دارد که اندیشههای یک پزشک عشق در درمان دلِ بیرحم و نامهربان ناکام و ناتوان مانده است.
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند من از دل سخت روزگار باخبر نیست، آهم به مانند صبح، همنفس آسمان شده است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که باید به زبان و الفاظی که به کار میبریم دقت کنیم و تلاش کنیم تا معنا و احساسات درست و دلخواه را منتقل کنیم، حتی اگر خودمان در شرایط سختی باشیم و احساسات ما شکننده باشد. در واقع، اهمیت درست بیان کردن احساسات و معانی در ارتباطات انسانی تأکید میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندر زمانه شاه جهان تا جهان بود
سلطان ابوالملوک ملک ارسلان بود
اندر زمانه شاه جهان تا جهان بود
سلطان ابوالملوک ملک ارسلان بود
اندر زمانه شاه جهان تا جهان بود
[...]
پاینده باد دولت تو تا جهان بود
چونانکه آنچه خواهی از بخت آن بود
امروز هر نثار که کمتر زجان بود
نه در خور جلالت این آستان بود
گویم کرامتست ، چو خورشید روشنست
گویم قیامتست ، دلیلش عیان بود
زیرا که بازگشت روان سوی کالبد
[...]
یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود
از وی وفا مجوی که نامهربان بود
زانجا که هست خنده گل بلبل خراب
بر حق بود که عاشق روی چنان بود
ای آفتاب، بار دگر چون توانت دید
[...]
کم خور غم تنی که حیاتش بجان بود
چیزی طلب که زندگی جان بآن بود
هیچش ز تخم عشق معطل روا مدار
تا در زمین جسم تو آب روان بود
آنکس رسد بدولت وصی که مر ورا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.