گنجور

 
حزین لاهیجی

حاشا که دل به درد تو دادن نهان بود

جان را کسی به هر چه خرد، رایگان بود

حکم نگاه مست تو ای سیل عقل و دین

چون موج باده، در دل رگها روان بود

غافل - ز نشئهٔ عشق کهن اسان

چندانکه سالخورده شود، نوجوان بود

یا رب مباد در کف زال فلک اسیر

شهباز همّتی که بلند آشیان بود

مشکل حکایتی ست که فکر طبیب عشق

عاجز به چارهٔ دلِ نامهربان بود

آگه کسی چو من ز دل سخت چرخ نیست

آهم چو صبح، هم نفس آسمان بود

باشد به لفظ، الفت معنی حزین درست

تا این شکسته پا قلمت، در میان بود

 
 
 
مسعود سعد سلمان

اندر زمانه شاه جهان تا جهان بود

سلطان ابوالملوک ملک ارسلان بود

اندر زمانه شاه جهان تا جهان بود

سلطان ابوالملوک ملک ارسلان بود

اندر زمانه شاه جهان تا جهان بود

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

پاینده باد دولت تو تا جهان بود

چونانکه آنچه خواهی از بخت آن بود

کمال‌الدین اسماعیل

امروز هر نثار که کمتر زجان بود

نه در خور جلالت این آستان بود

گویم کرامتست ، چو خورشید روشنست

گویم قیامتست ، دلیلش عیان بود

زیرا که بازگشت روان سوی کالبد

[...]

امیرخسرو دهلوی

یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود

از وی وفا مجوی که نامهربان بود

زانجا که هست خنده گل بلبل خراب

بر حق بود که عاشق روی چنان بود

ای آفتاب، بار دگر چون توانت دید

[...]

سیف فرغانی

کم خور غم تنی که حیاتش بجان بود

چیزی طلب که زندگی جان بآن بود

هیچش ز تخم عشق معطل روا مدار

تا در زمین جسم تو آب روان بود

آنکس رسد بدولت وصی که مر ورا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه