گنجور

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۹

 

ای خواجه، این همه که تو بر می‌دهی شمار

بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار

مار است این جهان و جهانجوی مارگیر

از مارگیر مار برآرد همی دمار

رودکی
 

کسایی » دیوان اشعار » نیلوفر کبود

 

نیلوفر کبود نگه کن میان آب

چون تیغ آب‌داده و یاقوت آبدار

همرنگ آسمان و به کردار آسمان

زردیش بر میانه چو ماه ده و چار

چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد

[...]

کسایی
 

کسایی » دیوان اشعار » خواری مُرده

 

دانم که هیچ کس نکند مرثیت مرا

دانم که مرده بر دل میراثخوار، خوار

فرزند من یتیم و سر افکنده گرد کوی

جامه وَسَخ گرفته و در خاک، خاکسار

کسایی
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در مدح سلطان مسعود غزنوی

 

از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار

در دست مشک دارم و در دیده لاله زار

بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ

با لاله کار دارم از آن روی لاله کار

ماندست چون دل من در زلف او سیر

[...]

عنصری
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۴۷ - چکامه ای شیوا در صنعت تکریر

 

باران قطره قطره همی بارم ابروار

هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار

ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل

ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار

یاری که ذره ذره نماید همی نظر

[...]

عسجدی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۴ - در مدح شمس الکفاة خواجه ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی

 

یکروز مانده باز زماه بزرگوار

آیین مهر گان نتوان کرد خواستار

آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش

با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار

ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۲ - در وصفت بهار و مدح وزیر زاده ابوالحسن حجاج علی بن فضل بن احمد گوید

 

امسال تازه روی تر آمد همی بهار

هنگام آمدن نه بدینگونه بود پار

پار ازره اندرآمد چون مفلسی غریب

بی فرش و بی تجمل و بی رنگ و بی نگار

و امسال پیش از آنکه به ده منزلی رسید

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - نیز در مدح خواجه ابو علی حسنک وزیر گوید

 

ای ترک دلفریب دل من نگاهدار

جز ناز و جز عتاب چه داری دگر بیار

تا کی بود بهانه و تاکی بود عتاب

این عشق نیست جانا جنگست و کارزار

هر روز نو عتابی ودیگر بهانه ای

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - در مدح ابوبکر عمید الملک قهستانی عارض لشکر گوید

 

ای غالیه کشیده ترا دست روزگار

باز این چه غالیه ست که تو برده ای بکار

روی ترا به غالیه کردن چه حاجتست

او را چنانکه هست بدو دست بازدار

آرایشی بکار چه داری همی کزو

[...]

فرخی سیستانی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۱۷

 

عید مبارک آمدو بر بست روزه بار

زان گونه بست بار که پیرار بست و پار

در طبع روزه دار گه آمد که هر زمان

میل شراب دار کند طبع روزه دار

بی شک بطبع عید خوش آیدش آنکه او

[...]

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۱۸

 

چون چتر روز گوشه فرو زد بکوهسار

بر زد سر علامت عید از شب آشکار

هر کوکبی بتهنیت عید بر فلک

در زیور شعاع برآمد عروس وار

چون بر فراخت عید علامت بدست شب

[...]

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۲۱

 

این بربطیست صنعت او سحر آشکار

و اندر عجب ز صنعت او چشم روزگار

چونانکه از چهار طبایع مرکبیم

ترکیب کرده اند طبایع درو چهار

عودست نام او و بدین سان که دید عود ؟

[...]

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۲۴

 

اکنون که تر و تازه بخندید نو بهار

ما و سماع و بادۀ رنگین و زلف یار

آن زر سیم خمره و لعل بلور درج

یاقوت سیم حلقه و مرجان در شعار

خورشید برج بره و ناهید چرخ بزم

[...]

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۲۵

 

در روزگار کامروا باد و شاد خوار

شاه ملوک و صدر سلاطین روزگار

سلطان ابوالملوک ملک ارسلان ، که چرخ

ایوانش را بدیده نهادست بر کنار

شاهی که تاج محمود از افتخار او

[...]

ازرقی هروی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

ای ماه خوش حدیث و نگار نکو کنار

با شاخ زی من آر یکی نازه کو کنار

کرده تهی ز دانه زمانه میان او

کرده پر آب لاله همه تنش روزگار

ماند بمانده ناری بر شاخ نار بر

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - در مدح شمس الکفات ابوعلی حسن

 

چون او بتی شمن نستاید بصد بهار

چون او گلی چمن ننماید بصد بهار

گوئی که هست دو لبش از بسدو عقیق

تشبیه دو لبش ز عقیق و بسد مدار

پیرایه عقیق زبرجد کجا بود

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۲ - در مدح ابونصر مملان

 

یاقوت سرخ شد ز می از ابر در بار

شاخ درخت دارد یاقوت و در بار

چون بربط نواخته و چنگ ساخته

قمری و فاخته بخروشند بر چنار

گل بر زمین بخندد مانند روی دوست

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۳

 

ای چون بهشت مجلس و چون آسمان حصار

تا روز حشر باد در او شاد شهریار

دیوارهاش محکم و عالی سپهروش

ایوانهاش خرم و رنگین بهشت وار

مغز اندر او نیابد چیزی بجز نسیم

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۴

 

ای افسر زمانه و ای شاه روزگار

از دولت آفرید ترا آفریدگار

رادی وراستی است ترا روز و شب سخن

مردی و مردمی است ترا سال و ماه کار

باشد شکار شاهان دائم تذرو و کبک

[...]

قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۸ - در مدح سلطان مسعود غزنوی

 

بر لشکر زمستان نوروز نامدار

کرده‌ست رای تاختن و قصد کارزار

وینک بیامده‌ست به پنجاه روز پیش

جشن سده، طلایهٔ نوروز و نوبهار

آری هر آنگهی که سپاهی شود به رزم

[...]

منوچهری
 
 
۱
۲
۳
۱۴
sunny dark_mode