این بربطیست صنعت او سحر آشکار
و اندر عجب ز صنعت او چشم روزگار
چونانکه از چهار طبایع مرکبیم
ترکیب کرده اند طبایع درو چهار
عودست نام او و بدین سان که دید عود ؟
زین گونه برده عنبر و عود اندر و بکار
خوبیش بی قیاس و درو نقش بی عدد
نغزیش بی مثال و درو عقد بی شمار
آرامگاه این بود اندر کنار دوست
آواز او نشاط دل عاشقان زار
خرم تر از بهار سراید بزیر و بم
گه کینۀ سیاوش و گه سبزۀ بهار
بی در و گنج هرکه برو زخمه برزند
هم گنج گاو یابد و هم در شاهوار
از آسمان بهست ، که آواز زخم او
نوعی ز خدمتست گه بزم شهریار
جاوید بادشاه زمین و زمانه را
در گوش بانگ مطرب و در دست زلف یار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و قدرت موسیقی بربط (نوعی ساز) و تأثیر آن بر زندگی انسانهاست. شاعر به تعجب و شگفتی روزگار از صنعت خلاقانه این ساز اشاره میکند و میگوید که این ساز از چهار عنصر طبیعت ساخته شده است. او توصیف میکند که عود دارای عطر و بوی خوشی است و زیبایی آن بینظیر است.
شاعر به آرامش و شادمانیای که صدای این ساز به دل عاشقان میبخشد اشاره میکند و آن را از بهار نیز خرمتر میداند. او همچنین این نکته را مطرح میکند که هر کسی که به این ساز نواختن کند، میتواند به گنجی ارزشمند دست یابد. در انتها، شاعر آرزو میکند که صدای این موسیقی همیشه در گوش و زلف معشوق باقی بماند، و به نوعی به جاودانگی و خوشبختی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: این ساز، هنری است که جذابیت و جادو را به وضوح نشان میدهد و خود روزگار نیز از این هنر شگفتزده شده است.
هوش مصنوعی: ما مانند این هستیم که از چهار عنصر اصلی ساخته شدهایم و این چهار عنصر در ما ترکیب شدهاند.
هوش مصنوعی: نام او عود است و حالا که دید عود، از این رو خوشبوتر از عطر و عود در درونش وجود دارد.
هوش مصنوعی: خوبی او قابل مقایسه نیست و زیباییاش شماری ندارد. نیکیاش بینظیر است و ارتباطاتی که دارد، شمارشناپذیرند.
هوش مصنوعی: آرامشگاه اینجا نزد دوست است و صدای او دل عاشقان را شاداب میکند.
هوش مصنوعی: بیش از فصل بهار، دلنشین و شاداب میشود، زمانی که یاد و محبت سیاوش در قلبها زنده میشود و زمانی دیگر، به شادابی و تازگی بهار اشاره میکند.
هوش مصنوعی: هر کس که بدون داشتن دروازه و گنج در زندگی، به دیگران آسیب برساند، ممکن است هم بر财富 و هم بر دروازههای مهمی دست یابد.
هوش مصنوعی: آوازی که از آسمان میآید، نشانهای از زخم است که خدمت به شاه را به نوعی نشان میدهد.
هوش مصنوعی: جاوید، شاهی که بر زمین و آسمان حاکم است، در غنیترین لحظات زندگیاش، در حالی که به نغمههای دلنواز موسیقی گوش میدهد و موی یار را در دست دارد، رفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او سیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.