گنجور

 
عنصری

از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار

در دست مشک دارم و در دیده لاله زار

بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ

با لاله کار دارم از آن روی لاله کار

ماندست چون دل من در زلف او سیر

رخسار آبدارش در زلف تابدار

گه بنددش بحلقه و گه داردش اسیر

تا همچنانکه اوست سیه گشت و بیقرار

سرو و مه و بنفشه ببستان بهل که او

ماهیست پر بنفشه و سرویست پر کنار

گفتم ستاره دارد در نوش تا بکرد

نوش ستاره دارش چشمم ستاره بار

از عشق خیزد انده ، تا کی بلای عشق

در عشق خیر نیست من و نعت شهریار

سلطان عصر شاه جهان سید ملوک

مسعود فخر عالم و آرایش تبار

شد روزگار بندۀ او زانکه ننگرد

از روزگار جز بخداوند روزگار

تا کامگار گشت بشاهی ودخسروی

یکدم زدن نگشت برو خشم کامگار

شاها ز مرکب تو شگفت آیدم همی

کش تن بیافرید خداوند از وقار

بیرون جهد ز دایره گر برکشی عنانش

وندر جهد چوران بفشاری بچشم مار

اندر هوا چو باد و بباد اندرون چو کوه

وز بار او زمین نتواند کشید بار

جسمش سپهر و زین قمر و تنگ آفتاب

عزمش عنان و حزم لگام و قضا چدار

 
 
 
رودکی

ای خواجه، این همه که تو بر می‌دهی شمار

بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار

مار است این جهان و جهانجوی مارگیر

از مارگیر مار برآرد همی دمار

کسایی

نیلوفر کبود نگه کن میان آب

چون تیغ آب‌داده و یاقوت آبدار

همرنگ آسمان و به کردار آسمان

زردیش بر میانه چو ماه ده و چار

چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کسایی
فرخی سیستانی

یکروز مانده باز زماه بزرگوار

آیین مهر گان نتوان کرد خواستار

آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش

با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار

ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

باران قطره قطره همی بارم ابروار

هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار

ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل

ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار

یاری که ذره ذره نماید همی نظر

[...]

ازرقی هروی

عید مبارک آمدو بر بست روزه بار

زان گونه بست بار که پیرار بست و پار

در طبع روزه دار گه آمد که هر زمان

میل شراب دار کند طبع روزه دار

بی شک بطبع عید خوش آیدش آنکه او

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه