گنجور

 
کسایی

دانم که هیچ کس نکند مرثیت مرا

دانم که مرده بر دل میراثخوار، خوار

فرزند من یتیم و سر افکنده گرد کوی

جامه وَسَخ گرفته و در خاک، خاکسار