گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

ای خواجه عمید زَمَن و فخر زمانه

ای صاحب آزاده و زیبا و یگانه

مر فضل تو را نیست پدیدار کرانه

تو زنده و فضل تو در آفاق فسانه

مسعود سعد سلمان
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۵

 

رندان همه جمعند در این دیر مغانه

درده تو یکی رطل بدان پیر یگانه

خون ریزبک عشق در و بام گرفته‌ست

و آن عقل گریزان شده از خانه به خانه

یک پرده برانداخته آن شاهد اعظم

[...]

مولانا
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۹

 

سر در کف پایت نهم، ای یار یگانه

روزی که درآیی ز درم مست شبانه

در صورت خوبان همه نوریست الهی

از شمع رخت می‌زند آن نور زبانه

با چشم تو یک رنگ چو گشتیم به مستی

[...]

اوحدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۰

 

ای ترک پریچهره از آن جام شبانه

در ده بصبوحی می گلرنگ مغانه

گفنی که بده جان ز پی بوسه و بستان

بستان و بده تا کی از این عذر و بهانه

جان بر طبق شوق نهم پیش تو روزی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸

 

شیرین بتم ایخسرو خوبان زمانه

در عشق تو گشتیم چو فرهاد فسانه

تا غمزه مست تو کمان ساخت ز ابرو

شد تیر بلا را دل عشاق نشانه

سوز دل من شعله زد از اشک دمادم

[...]

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

دی آن بت کافر بچه با چنگ و چغانه

می رفت بسر وقت حریفان شبانه

بر لاله زنیلش اثر داغ صبوحی

بر ماه ز مشکش گره جعد مغانه

یاقوت بمی شسته و آراسته خورشید

[...]

خواجوی کرمانی
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۴۸

 

معشوقه به چنگ آر و می و چنگ و چغانه

کاحوال جهان جمله فسون است و فسانه

ساقی به می از لوح دلم عقل فروشوی

تا چند غم عالم و افسوس زمانه

کوته نظران چهره مقصود نبینند

[...]

جلال عضد
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۴ - استقبال از خواجوی کرمانی

 

ای تیرِ غمت را دل عشّاق نشانه

خلقی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد

یعنی که تو را می‌طلبم خانه‌به‌خانه

هرکس به زبانی سخن عشق تو راند

[...]

خیالی بخارایی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۳۰ - بساطی سمرقندی

 

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

خلقی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد

یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه

جامی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۳

 

چون عشق سراسیمه درآمد بمیانه

برد از غم دنیا و ز دینم بکرانه

دلبر چو نقاب از رخ چون ماه برانداخت

دیدم بیقین دانش عقلست فسانه

درهر چه نظر میکنم از روی حقیقت

[...]

اسیری لاهیجی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۲

 

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

خلقی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

گه معتکفِ دِیرم و گه ساکن مسجد

یعنی که ترا می‌طلبم خانه به خانه

هر کس به زبانی صفت مدح تو گوید

[...]

هلالی جغتایی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترجیعات » ترجیع بند - ما گوشه نشینان خرابات الستیم

 

دارم ز زمان شکوه نه از اهل زمانه

کو مطرب و سازی که بگویم به ترانه

خواهم که سر آوازه‌ای از تازه بسازم

کرند به بازار به آواز چغانه

سر کندن و انداختنش را چه توان گفت

[...]

وحشی بافقی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » مخمس

 

تا کی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه؟

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » مخمس

 

تا کی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه؟

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » مخمس

 

جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه

او خانه همی‌جوید و من صاحب خانه

مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه

دیوانه نیم من که روم خانه به خانه

[...]

شیخ بهایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳۷

 

در مجمع ما نیست کسی را غم خانه

چون ریگ روان قافله ماست روانه

از هر دو جهان حاصل من ناوک آهی است

مانند کمان پاک فروشم ز دو خانه

رزمی است پرآشوب مصیبتکده خاک

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳۸

 

ای چشم تو خونریزتر از دور زمانه

مژگان ترا مردمک دیده نشانه

مجروح دم تیغ ترا مژده کشتن

پیغام صبوحی است به مخمور شبانه

می بود اگر با دل صد چاک چه می شد؟

[...]

صائب تبریزی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۵۷ - خیالی هروی

 

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

خلقی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد

یعنی که ترا می‌طلبم خانه به خانه

مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶

 

ای ترک چه باشد دگرت باز بهانه

کامروز برون آمده‌ای مست ز خانه

نگشوده هنو چشم ز مستی شبانه

بر رخ نزده آب و به گیسو گل و شانه

نابسته کمر گشته‌ای از خشم روانه

[...]

صفی علیشاه
 
 
۱
۲