گنجور

 
هلالی جغتایی

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

خلقی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

گه معتکفِ دِیرم و گه ساکن مسجد

یعنی که ترا می‌طلبم خانه به خانه

هر کس به زبانی صفت مدح تو گوید

مطرب به سرود نی و بلبل به ترانه

حاجی به رهِ کعبه و من طالب دیدار

او خانه همی جوید و من صاحب خانه

مقصود من از کعبه و بت خانه تویی، تو

مقصود تویی کعبه و بت خانه بهانه

چون در همه جا عکس رخ یار توان دید

دیوانه نیم من، که روم خانه به خانه

افسون دل افسانهٔ عشقست وگر نی

باقی به جمالت که فسونست و فسانه

تقصیر هلالی به امید کرم تست

یعنی که گنه را به ازین نیست بهانه