ای ترک پریچهره از آن جام شبانه
در ده بصبوحی می گلرنگ مغانه
گفنی که بده جان ز پی بوسه و بستان
بستان و بده تا کی از این عذر و بهانه
جان بر طبق شوق نهم پیش تو روزی
کائی بصبوحی بر من مست شبانه
چون آینه رخ از رخ زیبات نتابم
گر اره نهد بر سرم ایام چو شانه
با حسن تو و عشق من از وامق و عذرا
هر قصه که گویند بود جمله فسانه
چون عشق تو در حجره دل صدر نشین شد
گر خواست خرد ور نه برون رفت ز خانه
هست ابن یمین از می عشق تو چنان مست
کاوازه تسبیح نداند ز ترانه
مشغول بیاد تو چنانست که گوشش
جز نام تو می نشنود از چنگ و چغانه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق خود اشاره میکند و از احساسات عمیقش نسبت به او سخن میگوید. او به صبح و شب اشاره میکند و میگوید که برای بوسه و وصال، جانش را میدهد. شاعر در احساس خمار و مستی ناشی از عشق سخن میگوید و بیان میکند که عاشق به قدری مجذوب زیبایی معشوق است که حتی اگر مشکلی پیش آید، نمیتواند از عشقش دست بکشد. در مجموع، شعر به تمجید از عشق، زیبایی و احساسات عمیق انسانی میپردازد.
هوش مصنوعی: ای معشوق زیبا با چهره ای چون پری، از آن جام پر از شراب شبانه، در صبح زود، بوی گل از میخانه میآید.
هوش مصنوعی: تو گفتی که برای یک بوسه جانم را بدهام و وقف بوسه و باغ شوم، حالا تا کی میخواهی این عذر و بهانهها را ادامه دهی؟
هوش مصنوعی: جانم را بر اساس علاقه و شوقی که دارم، روزی به حضور تو میآورم، مثل صبحی که شب را به مستی گذراندهام.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تو در دل من تأثیر نگذارد، حتی اگر روزگار با مشکلاتش بر سرم بیفتد، باز هم به تو فکر میکنم.
هوش مصنوعی: با زیبایی تو و عشق من، هر داستانی که درباره وامق و عذرا گفته شود، تنها افسانهای بیش نیست.
هوش مصنوعی: وقتی عشق تو در دل جا گرفت و در صدر نشینی کرد، اگر عقل بخواهد، میتواند بیرون برود، وگرنه در این مکان باقی میماند.
هوش مصنوعی: ابن یمین از عشق تو چنان شگفت و مست شده که حتی نمیتواند صدای تسبیح را از صدای ترانه تشخیص دهد.
هوش مصنوعی: فردی به یاد تو مشغول است که حتی هنگام شنیدن موسیقی، فقط نام تو را میشنود و چیز دیگری نمیفهمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه عمید زَمَن و فخر زمانه
ای صاحب آزاده و زیبا و یگانه
مر فضل تو را نیست پدیدار کرانه
تو زنده و فضل تو در آفاق فسانه
رندان همه جمعند در این دیر مغانه
درده تو یکی رطل بدان پیر یگانه
خون ریزبک عشق در و بام گرفتهست
و آن عقل گریزان شده از خانه به خانه
یک پرده برانداخته آن شاهد اعظم
[...]
سر در کف پایت نهم، ای یار یگانه
روزی که درآیی ز درم مست شبانه
در صورت خوبان همه نوریست الهی
از شمع رخت میزند آن نور زبانه
با چشم تو یک رنگ چو گشتیم به مستی
[...]
شیرین بتم ایخسرو خوبان زمانه
در عشق تو گشتیم چو فرهاد فسانه
تا غمزه مست تو کمان ساخت ز ابرو
شد تیر بلا را دل عشاق نشانه
سوز دل من شعله زد از اشک دمادم
[...]
دی آن بت کافر بچه با چنگ و چغانه
می رفت بسر وقت حریفان شبانه
بر لاله زنیلش اثر داغ صبوحی
بر ماه ز مشکش گره جعد مغانه
یاقوت بمی شسته و آراسته خورشید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.