گنجور

 
مولانا

رندان همه جمعند در این دیر مغانه

درده تو یکی رطل بدان پیر یگانه

خون ریزبک عشق در و بام گرفته‌ست

و آن عقل گریزان شده از خانه به خانه

یک پرده برانداخته آن شاهد اعظم

از پرده برون رفته همه اهل زمانه

آن جنس که عشاق در این بحر فتادند

چه جای امان باشد و چه جای امانه

کی سرد شود عشق ز آواز ملامت

هرگز نرمد شیر ز فریاد زنانه

پر کن تو یکی رطل ز می‌های خدایی

مگذار خدایان طبیعت به میانه

اول بده آن رطل بدان نفس محدث

تا ناطقه‌اش هیچ نگوید ز فسانه

چون بند شود نطق یکی سیل درآید

کز کون و مکان هیچ نبینی تو نشانه

شمس الحق تبریز چه آتش که برافروخت

احسنت زهی آتش و شاباش زبانه

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۲۳۳۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مسعود سعد سلمان

ای خواجه عمید زَمَن و فخر زمانه

ای صاحب آزاده و زیبا و یگانه

مر فضل تو را نیست پدیدار کرانه

تو زنده و فضل تو در آفاق فسانه

اوحدی

سر در کف پایت نهم، ای یار یگانه

روزی که درآیی ز درم مست شبانه

در صورت خوبان همه نوریست الهی

از شمع رخت می‌زند آن نور زبانه

با چشم تو یک رنگ چو گشتیم به مستی

[...]

ابن یمین

ای ترک پریچهره از آن جام شبانه

در ده بصبوحی می گلرنگ مغانه

گفنی که بده جان ز پی بوسه و بستان

بستان و بده تا کی از این عذر و بهانه

جان بر طبق شوق نهم پیش تو روزی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
خواجوی کرمانی

دی آن بت کافر بچه با چنگ و چغانه

می رفت بسر وقت حریفان شبانه

بر لاله زنیلش اثر داغ صبوحی

بر ماه ز مشکش گره جعد مغانه

یاقوت بمی شسته و آراسته خورشید

[...]

جلال عضد

معشوقه به چنگ آر و می و چنگ و چغانه

کاحوال جهان جمله فسون است و فسانه

ساقی به می از لوح دلم عقل فروشوی

تا چند غم عالم و افسوس زمانه

کوته نظران چهره مقصود نبینند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه