گنجور

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح حضرت رسول اکرم

 

پیوند بود با رگ جان خار ستم را

کو گریه که شاداب کند، کشت الم را؟

صد شکرکه در وادی تفسیدهٔ حرمان

دارد قدمم، درگره آبله یم را

ای فتنه، سر عربده بردارکه چون صبح

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۴ - در وصف حضرت رسول اکرم(ص)

 

جان تازه ز تردستی ابر است جهان را

آبی به رخ آمد، چه زمین را چه زمان را

افلاک شد از عکس گل و لاله شفق رنگ

مشّاطهٔ نوروز بیاراست جهان را

ساقی دم عیش است نبازی به تغافل

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح حضرت امیر مؤمنان

 

ای موی تو را غالیه سا عنبر سارا

چون نافه سیه روزم از آن زلف شب آسا

دیدار تو را چهره گشا دیده ی حق بین

رخسار تو را روی نما، نور تجلّا

هم روی تو پیرایهٔ صد مسأله حکمت

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۸ - تجدید مطلع

 

ای نفس کجا بود تو را مولد و منشا؟

بر تودهٔ غبرا چه کنی منزل و مأوا

در مهبط ادنیٰ به خساست چه نشینی؟

ای گشته فراموش تو را، مصعد اعلی

تا چند به پیمایش این شیب و فرازی؟

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - و نیز در مدح آن بزرگوار (ع)

 

یک پرده نشید است صلا گوش اصم را

ناقوس صنم خانه و لبیک حرم را

از بتکده تا کعبه رهی نیست، برهمن

سدِّ ره خود ساخته ای سنگ صنم را

در عشق، بتی را دل و دین باخته بودیم

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح امیر مومنان حضرت علی بن ابیطالب

 

در زیر لب آوازه شکستیم فغان را

گوشی بنما تا بگشاییم زبان را

شد سامعه ها چشمهٔ سیماب، گشاید

دیگر صدف ما به چه امّید دهان را؟

افتاده ز جمع آوری، آشفته حواسم

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در مدح حضرت امیر مؤمنان علیه السلام و عرض شکوا

 

آن طایر قدسم که چکد خون ز صفیرم

با درد و غم عشق سرشتند خمیرم

مرغان اولی الاجنحه گردند خروشان

چون بال گشاید ز سر سدره صفیرم

خم گشته قدم، حلقه زنجیر جنون است

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در مدح حضرت علی بن موسی الرضا

 

قول و عمل زشت و نکو گرچه قضا کرد

امّا نتوان گفت چرا گفت و چرا کرد

الماسم اگر بر جگر افشاند، عطا بود

خون دل اگر در قدحم کرد به جا کرد

گر بار عمل بر سر جوقی ضعفا داد

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - در مدح حضرت امام عصر (عج)

 

تا در چمن این سرو برازنده چمان است

چیزی که به دل نگذرد اندوه خزان است

چشمش نشد از دولت دیدار تو محروم

پیداست که آیینه ز صاحب نظران است

بی ناوک بیداد تو آسایش دل نیست

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - تجدید مطلع

 

تا دیده ز دل، نیم قدم ره به میان است

از پرده برآ، چشم جهانی نگران است

محروم مهل دیدهٔ امّید جهان را

ای آنکه حریمت دل روشن گهران است

بی روی تو در دیده بود خار، نگاهم

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - قصیده در پند و اندرز و بی وفایی دنیا

 

هر چند که دنیاست رَه و ما همه راهی

افتاده مرا زورق هستی به تباهی

پوشیده شب ظلمت گیتی، گهرم را

من چشمهٔ حیوانم و هند است سیاهی

یا هست مضیّق تن و من یوسف زندان

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

باشد رگ هر برگ چمن، دام هوس‌ها

رشک است به آزادی مرغان قفس‌ها

کوتاهی پرواز بود لازم هستی

پیچیده به بال و پر ما، تار نفس‌ها

خفتیم درین مرحله تا قافله‌ها رفت

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

چشم تو برانگیخت ز دل ذوق کهن را

در کام ورع ریخت می توبه شکن را

تا نام شب وصل تو آمد به زبانم

چون شمع لبم می مکد از ذوق دهن را

در دل شکند یا به لب آید؟ چه صلاح است؟

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

گوشی نشنیده ست صفیر از قفس ما

چون شمع، به لب سوخته آید نفس ما

با قافلهٔ لاله درین دشت رفیقیم

گلبانگ خموشی ست فغان جرس ما

کوتاه صفیرم، قفسم را بگذارید

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را

آن کس که تو را دید نداند سر و پا را

اول غم عشق این همه دشوار نبودهست

دوران تو نو ساخته آیین جفا را

تا باد صبا بوی تورا درچمن آرد

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵

 

جان و دل غفلت زده باری شده ما را

این خواب گران، سنگ مزاری شده ما را

تا قدر جفای تو ندانی که ندانیم

هر زخم، لب شکرگزاری شده ما را

ما از دل صد پاره چه فیضی که نبردیم!

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

بنواز مغنی، دل غم پیشهٔ ما را

از شعله بشو دفتر اندیشهٔ ما را

آن آتش سوزنده که پنداشتمش گل

ازجلوه به هم سوخت، رگ و ریشهٔ ما را

گیرم که به انجام رسد خاره تراشی

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

ای شور خیالت، نمک زخم جگرها

مجنون بیابان سراغ تو، نظرها

بی عشق ز دل ها نرود ریشهٔ غفلت

خورشید بر آرد رگ خامی، ز ثمرها

ای مرغ بهشتی، به کدامین لب بامی

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

از خار جفای بت پیمان شکن ما

یک سینهٔ چاک است چو گل، پیرهن ما

در هجر تو، هر پارهٔ دل محشر داغی ست

یک غنچهٔ نشکفته ندارد چمن ما

گویا لب لعل تو دمیده ست فسونی

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

دهقان نبرد حاصلی از بوم و بر ما

سرویم و بود عقده خاطر ثمر ما

از ناز، کله گوشه به خورشید شکستیم

افکنده جنون، سایهٔ داغی به سر ما

دیگر لبش از شادی دل غنچه نگردید

[...]

حزین لاهیجی
 
 
۱
۲
۳
۱۳