ای شور خیالت، نمک زخم جگرها
مجنون بیابان سراغ تو، نظرها
بی عشق ز دل ها نرود ریشهٔ غفلت
خورشید بر آرد رگ خامی، ز ثمرها
ای مرغ بهشتی، به کدامین لب بامی
پر می زند از شوق تو، آغوش نظرها
جایی که بود در دل هر ذره مقامت
خالی نگذاری صدف پاک گهرها
دردا که نداری سر افسانهٔ عاشق
تا در شب زلفت بسراییم، سمرها
ای آنکه نداری قدری رحم به خاطر
مشتاق وصالیم چه دانی، چه قدرها؟
بگشای حزین طبلهٔ عطار و صلا دِه
تا غوطه زند تلخی جانها، به شکرها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ابراز عشق و longing برای معشوق میپردازد. شاعر از شور و شوق خود نسبت به معشوق سخن میگوید و به زیبایی و جذابیت او اشاره میکند. او همچنین از درد و رنجی صحبت میکند که عشق بدون وصال به دنبال دارد و آرزو دارد تا لحظههای شیرین عشق را تجربه کند. در نهایت، شاعر از عواطف عمیق و تاثیر آنها بر روح و دل جوانان میگوید و خواهان گشایش در دلها به سوی عشق و زیبایی است.
هوش مصنوعی: ای شور خیال تو، مانند نمک بر زخم دلهای داغدار است. مجنونِ بیابان در جستجوی توست و چشمها به تو دوخته شدهاند.
هوش مصنوعی: بدون عشق، غفلت از دلها زدوده نمیشود. خورشید، خامی و ناپختگی را با میوههای خود به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: ای پرنده بهشتی، در کدامین بلندای بام پرواز میکنی از عشق تو و دلتنگی نگاهها؟
هوش مصنوعی: هر جا که هستی، در دل هر ذره از وجودت، نباید فضایی برای ذخیره نکردن زیباییها و ارزشها بگذاری. مانند صدفی که جواهرات را در خود حفظ میکند.
هوش مصنوعی: متأسفانه، او نمیتواند داستان عاشقانهاش را با تو بگوید و در سایهی شب زلفهایت به آواز درآورد.
هوش مصنوعی: ای کسی که هیچ رحمی به حال ما نداشتی، به خاطر عاشقانهگیام برای وصالت، تو چه میدانی از دردها و رنجهایی که میکشم؟
هوش مصنوعی: دستگاه موسیقی عطار را به صدا درآور و مردم را دعوت کن تا با شنیدن این نوا، تلخیهای زندگی را فراموش کنند و به لذت و شیرینی بپردازند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آتشِ سودایِ تو خون کرده جگرها
بر باد شده در سرِ سودایِ تو سرها
در گلشنِ امّید به شاخِ شجرِ من
گلها نشکفتند و برآمد نه ثمرها
ای در سرِ عشّاق ز شورِ تو شغبها
[...]
گر در دلم از داغ نوت ماند اثرها
غم کی خورم این نیز به بالای دگرها
هر رمز و معما که در افواه فتاده ست
هست از دهن تنگ تو آن جمله خبرها
بگشا کمر ناز و قصب پوش بتان بین
[...]
ای ز آتش می در گل روی تو اثرها
در سینه ازان آتشم افتاده شررها
سنگ لب رودی ز قتیل تو رود خون
باشد ز تموج به کنار آمده سرها
در خلعت گلگون قد رعنای تو سرو است
[...]
ای خانه زنبور ز فکر تو جگرها
آیینه حیرت ز جمال تو نظرها
مژگان نبود گرد نظرها، که بود چاک
از شوق لقای تو گریبان نظرها
از سنگدلی بود که از شرم لب تو
[...]
ای خیره چو نرگس ز جمال تو نظرها
چون غنچه پر از خون ز خیال تو جگرها
بس سنگدلانی که در این راه ز دوری
چون کوه گرفتند به هر گوشه کمرها
ایام جوانی است مرادی طلب از حق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.