تا دیده ز دل، نیم قدم ره به میان است
از پرده برآ، چشم جهانی نگران است
محروم مهل دیدهٔ امّید جهان را
ای آنکه حریمت دل روشن گهران است
بی روی تو در دیده بود خار، نگاهم
بی وصف تو جان در تن من بار گران است
از چاشنی عهد تو ترسم که نماند
اندک رگ تلخی که در ابروی بتان است
از همّت مردانه ات آبستن فطری ست
گر حامل بحر است و گر مادرکان است
افسر به سر دولت بدخواه تو، تیغ است
اختر به دل تیرهٔ خصم تو، سنان است
کودک به رحم فضل تو را شاهد عدل است
مادر به شکم خصم تو را مرثیه خوان است
گشت از اثر عدل تو کار دو جهان راست
گر پیچ و خمی هست، به زلفین بتان است
دست قَدَر امروز در آن قبضهٔ تیغ است
پشت ظفر امروز بر آن پشت کمان است
برق است عنان تو و کوه است رکابت
آن بس سبک افتاد و این بس که گران است
گو تا که ازین کهنه دمن گرد برآرد
فرخنده سمند تو که چون سیل دمان است
آن آینه اندام که در جلوه گریها
خاک قدمش سرمهٔ صاحب نظران است
آن ابر خروشنده که در قطره زدنها
طوفان روش و بادتک و برق عنان است
آهو کفل و شیردل و دشت نورد است
خارا شکن و کوه تن و پیل توان است
هامون بغل و لاله رخ و صبح جبین است
سندان سم و مشکین دم و باریک میان است
تردست و شفق ساعد و طاووس خرام است
چابک قدم و خشک پی و آینه ران است
برقی ست سبک پویه اگر در تک و تاز است
ابری ست گران مایه اگر قطره زنان است
در جلوه گری داغکش شیوه لیلی ست
در گرم روی فکرت عالی خردان است
یارب که شود روشنی دیده حزین را
عهد تو که آسایش کونین در آن است
بلبل نکشد پا ز سراغ گل و گلشن
آه از سرکوی تو که بی نام و نشان است
مستانه اگر نکته سرایم عجبی نیست
کی ساغر عشق تو کم از رطل گران است؟
گلزار نگردد تهی از نالهٔ بلبل
پیوسته ثنای تو مرا ورد زبان است
پیمانهٔ مستان تو بی باده مبادا
تا غنچه درین باغ ز خونابه کشان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ابراز احساسات عمیق شاعر نسبت به محبوبش و جستجوی زیبایی و حقیقت در زندگی میپردازد. شاعر از احساسات عشق و امید، و همچنین از درد دوری و محرومیت ناشی از آن سخن میگوید. او توصیفاتی از محبوبش دارد که نشاندهنده عظمت و زیبایی اوست، و به قدرت و عدالت او اشاره میکند. در عین حال، شاعر از خطراتی که بر سر راه او و محبوبش وجود دارد نیز صحبت میکند. در نهایت، شعر به عظمت عشق و پیوندی که شاعر با محبوبش دارد، و تاثیر آن در جهان و زندگی او اشاره میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نگاه از دل جدا باشد، تنها نیم قدم تا راهیابی به حقیقت فاصله وجود دارد. از پرده بیرون بیا، زیرا چشمان جهانی به تو خیره شدهاند.
هوش مصنوعی: ای کسی که حریمت باعث روشنایی دلهای گرانبهاست، امیدم را از دیدن جهان محروم کردی.
هوش مصنوعی: در غیاب تو، چیزی جز درد و رنج در چشمانم نمیبینم و بدون تو، زندگیم مانند باری سنگین بر جانم است.
هوش مصنوعی: من نگرانم که از وعدهها و قراردادهای تو چیزی باقی نماند و دیگر هیچ نشانی از تلخی، که به دلنگرانیهایم اضافه کند، مثل رگهایی که در ابروی معشوقان وجود دارد، وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: تلاش و اراده قوی تو میتواند به نتایجی بزرگ و شگفتانگیز منجر شود، خواه این نتایج در ابعاد وسیع باشد یا کوچک و جزئی.
هوش مصنوعی: کسی که به تو حسودی میکند و برایت مشکلاتی ایجاد میکند، در واقع مانند یک افسر است که برای شکست دادن تو میکوشد. از سمت دیگر، ستارهها نیز در دل دشمنان تو به مانند نیزهای عمل میکنند که بر زخمهایشان میافزایند.
هوش مصنوعی: کودک نشانهای از رحمت و لطف توست و مادر که در درد و رنج به سر میبرد، برای تو مرثیهخوانی میکند.
هوش مصنوعی: تأثیر عدالت تو باعث شده است که همه چیز در جهان به شکل درست و صحیحی قرار گیرد. حتی اگر در دنیا ناهمواری یا پیچ و خمی وجود داشته باشد، باز هم این زیبایی و جذابیتهای خاص است که در دنیای معشوقهها نمایان است.
هوش مصنوعی: امروز قدرت در دستان شمشیر است و پیروزی پشت کمان قرار دارد.
هوش مصنوعی: تو همچون برقی هستی که به راحتی میتازد و در مقابل، کوه سنگینی است که بر دوش توست. یکی از این دو، به شدت سبک است و دیگری بسیار سنگین.
هوش مصنوعی: بگو تا اینکه این دمن قدیمی و کهنه از گرد و غبار پاک شود، اسب شاداب و خوشبخت تو که مانند سیل در حال حرکت است، به میدان بیاید.
هوش مصنوعی: آن آینهای که نمایانگر زیباییهاست، چنان با ظرافت و شکوه است که گرد و غبار قدمهای زیبای او به میزان شایستگی هنرمندان و اهل نظر میافزاید.
هوش مصنوعی: ابرهای تند و خروشان که با بارشهای خود طوفان و وزش باد و闪 برق را به همراه دارند.
هوش مصنوعی: آهو در قوارهای زیبا و با دلیرانهای شجاع و با توانایی در دشتها گردش میکند. او میتواند در برابر سختیها ایستادگی کند و از تواناییهایی مانند قدرت شیر و استقامت فیل بهرهمند است.
هوش مصنوعی: در این جمله به زیبایی طبیعت و عناصر مختلف آن اشاره شده است. "هامون" به دشت و جلگهای اشاره دارد که پر از گلها و زیباییهاست. "لاله رخ" به صورت زیبا و صبح "جبین" به پیشانی صبح اشاره دارد، یعنی صبحی روشن و دلنشین. "سندان سم" تصویر فشاری است که به زمین میآید و "مشکین دم" به عطر و رایحهای اشاره دارد که از فضا منتشر میشود. "باریک میان" به اندازه و ظرافت نواحی و لایههای مختلف طبیعت اشاره دارد. به طور کلی، این جمله به وصف زیباییهای طبیعی و هماهنگیهای آن میپردازد.
هوش مصنوعی: دستهای ظریف و روشنایی صبحگاه همچون پرواز طاووس، با نرمی و زیبایی حرکت میکنند. آنها با سرعت میرانند و در عین حال، قامتشان صاف و راست است و مانند آینهای درخشان به نظر میآیند.
هوش مصنوعی: اگر برقی به سرعت و با نشاط در حال حرکت است، نشان از سبکی آن دارد. اما اگر ابر به آرامی و با دقت قطره قطره باران میریزد، نشاندهنده ارزش و سنگینی آن است.
هوش مصنوعی: در نشان دادن زیبایی و جذابیت، روش لیلی (معشوقه معروف) را به کار میبرد و در دلمشغولیهای فکری، اندیشه بزرگ و عمیق خردمندان را جلب میکند.
هوش مصنوعی: پروردگارا، چه کسی میتواند چشمان حزین را روشن کند، در حالی که وعدهی تو آرامش دو جهان در آن نهفته است؟
هوش مصنوعی: بلبل هرگز از جستجوی گل و باغ دست نمیکشد، اما آه، چه دردناک است که در کوی تو، نشانهای از تو نیست.
هوش مصنوعی: اگر در حال مستی چیزی بگویم، تعجبی ندارد چرا که جام عشق تو هیچ کم از وزنهای سنگین ندارد.
هوش مصنوعی: باغ هیچگاه از ناله و آواز بلبل خالی نمیشود؛ زیرا همواره سخن و یاد تو بر زبان من جاری است.
هوش مصنوعی: بهتر است پیمانهٔ مستان خالی از شراب نباشد، چرا که تا زمانی که غنچهها در این باغ با خونابههای عاشقان پرورش مییابند، نباید از سر ذوق و شوق کمبود باده را تحمل کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا هست جهان دولت سلطان جهان است
وز دولت او امن زمین است و زمان است
عدلش سبب ایمنی خُرد و بزرگ است
جودش سبب زندگی پیر و جوان است
از دولت او در همه آفاق دلیل است
[...]
آنی که به تو دیده دولت نگران است
ذات تو پسندیده سلطان جهان است
هستی تو جهان را به کفایت چو عطارد
شاید که ترا مرکز معمور نشان است
کز سنبله مخصوص شرف گشت عطارد
[...]
خاصیت عشقت که برون از دو جهان است
آن است که هرچیز که گویند نه آن است
برتر ز صفات خرد و دانش و عقل است
بیرون ز ضمیر دل و اندیشهٔ جان است
بینندهٔ انوار تو بس دوخته چشم است
[...]
گر پردۀ هستیت بسوزی به ریاضت
بیرون شوی زین ورطه که این خلق در آن است
پنهان شوی از خویش و ز کونین بیکبار
بر دیدۀ تو این سر آنگه بعیان است
این عالم نفی است، در اثبات توان دید
[...]
در شهر بگویید چه فریاد و فغان است
آن سرو مگر باز به بازار روان است
قومی بدویدند به نظاره رویش
وان را که قدم سست شد از پی نگران است
در هر قدمش از همه فریاد برآمد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.