گنجور

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰

 

ساقی، چو نمی‌دهی شرابم

خونابه بده بجای آبم

خون شد جگرم، شراب در ده

تا کی دهی از جگر کبابم؟

دردی غمم مده، که من خود

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱

 

دل گم شد، ازو نشان نیابم

آن گم شده در جهان نیابم

زان یوسف گم شده به عالم

پیدا و نهان نشان نیابم

تا گوهر شب چراغ گم شد

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳

 

هیهات! کزین دیار رفتم

ناکرده وداع یار رفتم

چه سود قرار وصل جانان؟

اکنون که من از قرار رفتم

چون خاک در تو بوسه دادم

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸

 

جانا، نظری که ناتوانم

بخشا، که به لب رسید جانم

دریاب، که نیک دردمندم

بشتاب، که سخت ناتوانم

من خسته که روی تو نبینم

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱

 

گرچه ز جهان جوی نداریم

هم سر به جهان فرو نیاریم

زان جا که حساب همت ماست

عالم همه حبه‌ای شماریم

خود با دو جهان چکار ما را؟

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲

 

ما، کانده تو نیاز داریم

دست از تو چگونه باز داریم؟

شادان به غم تو چون نباشیم؟

کز سوز غم تو ساز داریم

با سوز تو از چه رو نسازیم؟

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶

 

ناخورده شراب می‌خروشیم

بنگر چه کنیم؟ اگر بنوشیم

از بی‌خبری خبر نداریم

پس بیهده ما چه می‌خروشیم؟

تا چند پزیم دیگ سودا؟

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷

 

ناخورده شراب می‌خروشیم

خود تا چه کنیم؟ اگر بنوشیم

آنگاه شنو خروش مستان

این لحظه هنوز ما خموشیم

کو تابش می که پخته گردیم؟

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳

 

ای دوست، بیا، که ما توراییم

بیگانه مشو، که آشناییم

رخ بازنمای، تا ببینیم

در بازگشای، تا درآییم

هر چند نه‌ایم در خور تو

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵

 

تا کی همه مدح خویش گوییم؟

تا چند مراد خویش جوییم؟

بر خیره قصیده چند خوانیم؟

بیهوده فسانه چند گوییم؟

ای دیده بیا، که خون بگرییم

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶

 

شهری است بزرگ و ما دروییم

آبی است حیات و ما سبوییم

بویی به مشام ما رسیده است

ما زنده بدان نسیم و بوییم

بازیچه مدان، تو خواجه، ما را

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰

 

ای یار، بیا و یاریی کن

رنجه شو و غم‌گساریی کن

آخر سگک در تو بودم

یادم کن و حق‌گزاریی کن

ای نیک، ز من همه بد آمد

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱

 

آن مونس غمگسار جان کو؟

و آن شاهد جان انس و جان کو؟

آن جان جهان کجاست آخر؟

و آن آرزوی همه جهان کو؟

حیران همه مانده‌ایم و واله

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲

 

ساقی، قدحی می مغان کو؟

مطرب غزل تر روان کو؟

آن مونس دل کجاست آخر؟

و آن راحت جان ناتوان کو؟

آیینهٔ سینه زنگ غم خورد

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵

 

ای راحت روح هر شکسته

بخشای به لطف بر شکسته

بر جان من شکسته رحم آر

کاشکسته‌ترم ز هر شکسته

پیوسته ز غم شکسته بودم

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰

 

ای عشق، کجا به من فتادی؟

وی درد، به من چه رو نهادی؟

ای هجر، به جان رسیدم از تو

بس زحمت و دردسر که دادی

از یار خودم جدا فکندی

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲

 

جانا، نظری به ما نکردی

با خویشتن آشنا نکردی

یکدم به مراد ما نبودی

یک کار برای ما نکردی

یک وعدهٔ خود بسر نبردی

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵

 

آمد به درت امیدواری

کو را به جز از تو نیست یاری

محنت‌زده‌ای، نیازمندی

خجلت‌زده‌ای، گناهکاری

از گفتهٔ خود سیاه‌رویی

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶

 

ای دل، بنشین چو سوکواری

کان رفت که آید از تو کاری

وی دیده ببار اشک خونین

بی کار چه مانده‌ای تو، باری؟

وی جان، بشتاب بر در دوست

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸

 

اندوهگنی چرا؟ عراقی

مانا که ز جفت خویش طاقی

غمگین مگر از فراق یاری؟

شوریده مگر ز اشتیاقی؟

خون خور، که درین سرای پر غم

[...]

عراقی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode