گرچه ز جهان جوی نداریم
هم سر به جهان فرو نیاریم
زان جا که حساب همت ماست
عالم همه حبهای شماریم
خود با دو جهان چکار ما را؟
ما شیفتهٔ یکی نگاریم
کی صید جهان شویم؟ چون ما
در بند کمند زلف یاریم
در دل همه مهر او نویسیم
بر جان همه عشق او نگاریم
این خود همه هست، بر در او
از خاک بتر هزار باریم
ما خود خجلیم از رخ یار
با آنکه ز عشق زار زاریم
از کردهٔ خود سیاهروییم
وز گفتهٔ خویش شرمساریم
رویش به کدام چشم بینیم؟
وصلش به چه روی چشم داریم؟
ما در خور او نهایم، لیکن
با این همه هم امیدواریم
ای دوست، گناه ما همین است
کز دیده و جانت دوست داریم
باری، به نظارهای برون آی
بنگر که: چگونه جان سپاریم
بر بوی نظارهٔ جمالت
دیری است که ما در انتظاریم
یک ره بنگر سوی عراقی
بنگر که: چگونه جان سپاریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و اشتیاق عمیق خود به معشوق میپردازد. او میگوید که هرچند هیچ گونه ارتباطی با جهان خارج ندارد، اما به خاطر عشق به یار، تمام عالم را در نظر خود کوچک و بیاهمیت میکند. شاعر بیان میکند که در بند زلف یار است و تمام مهر و عشق خود را به او اختصاص داده است. او از احساس خجالت و شرمساری ناشی از عشق خود صحبت میکند و میگوید که برای وصال یار، با وجود ناامیدی، همچنان امیدوار است. در پایان، از معشوق میخواهد که نگاهی به او بیندازد و ببیند چگونه به خاطر زیباییاش جان میدهد.
هوش مصنوعی: هرچند که از دنیای خویش چیزی به دست نیاوردهایم، اما از زندگی خود دست نمیکشیم و به آن ادامه میدهیم.
هوش مصنوعی: از آنجایی که تلاشی برای رسیدن به هدف و آرزوهای ما وجود دارد، دنیا را همه چیزهایی کوچک و ناچیز میدانیم.
هوش مصنوعی: ما به دنیاهای گوناگون چه کار داریم؟ ما فقط عاشق یک معشوق هستیم.
هوش مصنوعی: چه زمانی به شکار این دنیا خواهیم رفت؟ در حالی که ما خود در دام گیسوان معشوق گرفتاریم.
هوش مصنوعی: در قلب همه، محبت او را مینویسیم و بر روح همه، عشق او را نقاشی میکنیم.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که همه چیز در وجود خود فرد نهفته است. ما با وجود ضعفها و محدودیتهایمان، همیشه در تلاشیم و ارزشمند هستیم، حتی اگر به نظر بیاید که پایینتر از دیگران هستیم. در واقع، ارزش و توانایی ما فراتر از ظواهر و مشکلات است.
هوش مصنوعی: ما خود از زیبایی یار شرمندهایم، با وجود اینکه از عشق به شدت دلسوز و گریانیم.
هوش مصنوعی: ما به خاطر اعمال خود خجالتزده و ناامیدیم و از کلماتی که بر زبان آوردهایم شرمندهایم.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانیم او را ببینیم؟ چگونه میتوانیم به وصالش امیدوار باشیم؟
هوش مصنوعی: ما به ارزش و مقام او دسترسی نداریم، اما با وجود این، هنوز هم امیدواریم.
هوش مصنوعی: ای دوست، ما تنها به خاطر علاقهمان به تو، گناهکاریم که تو را از دل و دیدهمان دوست داریم.
هوش مصنوعی: پس بیا و به بیرون نگاهی بینداز تا ببینی چگونه از زندگی وداع میگوییم.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که ما در انتظار بوی خوش دیدن زیبایی تو هستیم.
هوش مصنوعی: به یک سوی عراقی نگاه کن و ببین چگونه میتوان جان را فدای آن کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه سیم نه دل نه یار داریم
پس ما به جهان چه کار داریم
غفلتزدگان پر غروریم
خجلتزدگان روزگاریم
ای دل تو ز سیم و زر چگویی
[...]
گردنش به طوق زر درآریم
با طوق زرش به تو سپاریم
ما ننگ وجود روزگاریم
عمری به نفاق میگذاریم
محنتزدگان پر غروریم
شوریدهدلان بیقراریم
در مصطبه عور پاکبازیم
[...]
گر گمشدگان روزگاریم
ره یافتگان کوی یاریم
گم گردد روزگار چون ما
گر آتش دل بر او گماریم
نی سر ماند نه عقل او را
[...]
ما دلشدگان بیقراریم
ما سوختگان خام کاریم
آتش زدگان سوز عشقیم
رسوا شدگان کوی یاریم
بودیم خراب ساقیی دوش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.