گنجور

 
عراقی

ای یار، بیا و یاریی کن

رنجه شو و غم‌گساریی کن

آخر سگک در تو بودم

یادم کن و حق‌گزاریی کن

ای نیک، ز من همه بد آمد

نیکی کن و بردباریی کن

بر عاشق خود مگیر خرده

ای دوست بزرگواریی کن

ای دل، چو تو را فتاد این کار

رو بر در یار زاریی کن

ای بخت، بموی بر عراقی

وی دیده، تو نیز یاریی کن

 
 
 
غزل شمارهٔ ۲۲۰ به خوانش فاطمه زندی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم