ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵
گردون ز برای هر خردمند
صد شربت جان گزا در آمیخت
گیتی ز برای هر جوانمرد
هر زهر که داشت در قدح ریخت
از بهر هنر در این زمانه
[...]
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷
این رنگ نگر که زلفش آمیخت
وین فتنه نگر که چشمش انگیخت
وین عشوهنگر که چشم او داد
دل برد و به جانم اندر آمیخت
بگریخت دلم ز تیر مژگانش
[...]
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - بردن پدر مجنون را به خانهٔ کعبه
گوهر به میان زر برآمیخت
چون ریگ بر اهل ریگ میریخت
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۹ - در احوال لیلی
دراج ز دل کبابی انگیخت
قمری نمکی ز سینه میریخت
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۰ - خواستاری ابنسلام لیلی را
نیرنگ نمود و خواهش انگیخت
خاکی شد و زر چو خاک میریخت
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۸ - دادن پدر لیلی را به ابنسلام
آن زر نه که او چو ریگ میبیخت
بر کشتن خصم ریگ میریخت
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۸ - دادن پدر لیلی را به ابنسلام
عطری ز بخار دل برانگیخت
واشگی چو گلاب تلخ میریخت
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۰ - رفتن پدر مجنون به دیدن فرزند
خون جگر از جگر برانگیخت
هم بر جگر از جگر همیریخت
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۲ - آگاهی مجنون از مرگ پدر
چندان ز مژه سرشک خون ریخت
کاندام زمین به خون برآمیخت
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۵ - رسیدن نامهٔ لیلی به مجنون
بر گل ز مژه گلاب میریخت
مهتاب بر آفتاب میبیخت
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۹ - آگاهی مجنون از وفات مادر
صبح از سر شورشی که انگیخت
قرابه شکست و می برون ریخت
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۴ - صفت رسیدن خزان و در گذشتن لیلی
از بس که سرشک لالهگون ریخت
لاله ز گیاه گورش انگیخت
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷
تا مهر رخ تو دل برانگیخت
بس چشمه ی خون ز دیدگان ریخت
گویی ز ازل خدای بی چون
با مهر تو خاک ما برانگیخت
عشق رخت ای نگار گلبوی
[...]
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۱ - افسانه شب گذرانیدن مجنون و لیلی از جمال هم دور و از وصال یکدیگر مهجور
لیلی می گفت و اشک می ریخت
وز پنجه به فرق خاک می بیخت
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۱ - رفتن مجنون به حج بعد از اجازت خواستن از لیلی
آن گه ز دو دیده خون دل ریخت
در دامن ستر کعبه آویخت
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۸ - شنیدن مجنون شوهر کردن لیلی را و اضطراب نمودن وی از آن
شخصی دیدش که خاک می بیخت
وآخر بر فرق خاک می ریخت
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۲ - رسانیدن قاصد نامه لیلی را به مجنون و خواندن وی آن نامه را
قاصد هر چند حیله انگیخت
تا بود که به وی تواند آمیخت
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۰ - خبر یافتن اعرابی از حال مجنون و به زیارت وی رفتن و چند روز با وی بودن و اشعار یاد گرفتن
شوقش به عنان جان درآویخت
طیاره بادپا برانگیخت
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۰ - خبر یافتن اعرابی از حال مجنون و به زیارت وی رفتن و چند روز با وی بودن و اشعار یاد گرفتن
چون شیر و شکر به وی درآمیخت
وز بیت و غزل بر او شکر ریخت