تلقین ز تو یافته ست ماناک

دلهای مسبّحان افلاک

گردون بیمهر و یار بی باک

نالم از یار یا ز افلاک

مشکل بود الفت من و یار

او آتش تیز و من چو خاشاک

خاشاک کجا و آتش تیز

[...]

گویند که: پیرهن زدی چاک

کت برگ سمن فتاد بر خاک؟!

یارب به مجردان افلاک

یا رب به شه سریر لولاک

از غیر تو رستگان بی باک

پیش تو شفیع آورم تاک

پس خاک شریف‌تر ز افلاک

کارامش مصطفاست در خاک

برده است سبق به دولتِ خاک

چارم کشور ز هفتم افلاک

از عالم خاک بر گذر پاک

گو خاک به فرق عالم خاک

در معرفت تو عقل و ادراک

بنهاده سر نیاز بر خاک

عشق اعظم نام ایزد پاک

زان محو و به وجد خاک و افلاک

ای قره عین شاه لولاک

فرزند رسول ایزد پاک

برید سرت ز تن، چو قاتل

عریان بدنت فکند بر خاک

از قتل تو ای عزیز زهرا!

[...]

ای از تو محیط مرکز خاک

نه منظر برکشیده افلاک

پیش گهرت ز خاک افلاک

ذات الکرسی فتاده بر خاک

ای خاک ره تو خطۀ خاک

پاکی ز تو دیده عالم پاک

آشفتهٔ موسی توست، انجم

سرگشتهٔ کوی توست افلاک

ای بر سرت افسر «لعمرک»

[...]

فرموده به شأنت ایزد پاک

لولاک لما خلقت الافلاک

فرموده به شأنت ایزد پاک

لولاک لما خلقت الافلاک

فرموده به شأنت ایزد پاک

[...]

امروز خدایگان عالم

بر فرق نهاد تاج لولاک

امروز شنید گوش خاتم

لولاک لما خلقت الافلاک

امروز ز شرق‌، اسم اعظم

[...]

حرمت ز مزار و مسجد ما

بردند معاندین دین‌، پاک

پوشیده رخ معابد ما

از غفلت ‌و جهل‌، خاک‌ و خاشاک

جز سفسطه نیست عاید ما

[...]

ماییم و دلی ز عشق صد چاک

آشوب سپهر و آفت خاک

از بار فراق‌، چفته چون تاک

وآتش زده زآب دیده بر خاک

گفتم به محققی که از خاک

چون کرد مسیح جا بر افلاک

رفت آن گل باغ حق چگونه

بیرون ز میان خار و خاشاک

گفت از پی قتل او مصمم

[...]