ای وصل تو اعظم امانی
سرمایه و عیش و کامرانی
گر بی تو به عمر جاودانی
یک لحظه زیم به شادمانی
یارب نخورم بر از جوانی
در بحر غمم فتاده مشکل
کشتی رسدم دمی به ساحل
بر باد شدیم ز آتش دل
شد آب دو چشمم خاک تن گل
افسوس تو حال ما ندانی
بی مهر رخ تو شام هجران
ریزم چو سپهر خون به دامان
صد چاک کنم ز غم گریبان
لیکن چو نمی رسد به سامان
مقصود چه سود خون فشانی؟
پیوسته چون غنچه می خورم خون
هر گوشه رود ز دیده جیحون
دامن شده ز اشک سرخ گلگون
بی قد تو لیک سرو موزون
ما را چه هوای گلستانی
گر زیسته ایم بی وصالت
غرق عرقیم از خجالت
اما به دو ابروی هلالت
این نیست حیات بی جمالت
مرگی است به نام زندگانی
بی صبر و شکیب داشت یک چند
خون دل ریش آرزومند
با هجر تو تا گرفت پیوند
ای من به خیال از تو خرسند
ببرید ز دوستان جانی
خالد ز دو دیده خون سارا
می بار نهان و آشکارا
زان ابر نهال مدعا را
شاداب همی نما خدا را
تا بار دهد همان که دانی
یارب به مجردان افلاک
یا رب به شه سریر لولاک
از غیر تو رستگان بی باک
پیش تو شفیع آورم تاک
بار دگرم بدو رسانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عاشقی و شدت درد و دوری از محبوب است. شاعر به وصال محبوب و لذتهایی که با آن همراست اشاره میکند و میگوید که حتی اگر زندگی جاودانهای داشته باشد، یک لحظه بدون او نمیتواند شاد باشد. او از غم و درد خود در دوری معشوق سخن میگوید و احساس میکند که زندگی بدون محبوب مانند مرگی است. شاعر میخواهد که معشوقش را به یادآورد و از خداوند میخواهد که دوباره او را به وصال برساند. در نهایت، او از مظلومیت و رنجش در این جدایی شکایت دارد و میخواهد که به عشقش برسد.
هوش مصنوعی: نشستن در کنار تو بزرگترین آرزوی من است و بهترین سرمایه و لذت من به شمار میرود.
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه از عمر جاودانیام را بدون تو سپری کنم، ترجیح میدهم با شادی نباشد.
هوش مصنوعی: خدایا، من از جوانی خود استفاده نمیکنم.
هوش مصنوعی: در میانهی غمهایم، به یک مشکل دچار شدم و امیدوارم به زودی به آرامش برسم.
هوش مصنوعی: از شدت عواطف و درد دل، ما به باد رفتیم. اشکهای من مانند آبی شده که خاک وجودم را مرطوب کرده و به گل تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: ای کاش از حال و روز ما خبری داشتی.
هوش مصنوعی: بدون عشق چهرهات، شب جدایی را به مانند آسمان خونین بر دل میریزم.
هوش مصنوعی: اگرچه میخواهم از شدت غم خودم را پاره پاره کنم، اما این کار فایدهای ندارد و به جایی نمیرسد.
هوش مصنوعی: مقصود از این خونریزی چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: من همیشه مانند غنچهای مینوشم و خون هر گوشه از رود جیحون از چشمانم میریزد.
هوش مصنوعی: دوشنبه از گریه گلهای سرخ پر شده است، اما تو همچنان همچون سرو تناور و زیبا هستی.
هوش مصنوعی: ما را چه نیازی به هوای خوش و گلستانی است؟
هوش مصنوعی: اگر به دوری تو زندگی کردهایم، از شدت شرم و عذاب در汗یم.
هوش مصنوعی: اما زندگی بدون زیبایی تو، به دو ابروی هلالی تو بستگی ندارد.
هوش مصنوعی: زندگی به نوعی مرگ را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: مدتی بیصبر و شکیبایی، با دل شکسته و خونی از آرزوهایم زندگی کردم.
هوش مصنوعی: من به خاطر جدایی تو، به خیال تو پیوندی برقرار کردهام و از این خیال خوشحالم.
هوش مصنوعی: دوستانی که جان را میبرند، از آنها فاصله بگیرید.
هوش مصنوعی: خالد از دو چشمانش به طور پنهان و آشکار اشک میریزد.
هوش مصنوعی: از آن ابر، نهال آرزو را سرسبز و شاداب میسازد، خدا را.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به همان چیزی که میشناسی بروی و عمل کنی، میتوانی به نتیجه برسی.
هوش مصنوعی: خداوند، به بینیازان و عارفان آسمانی پشت کن، و به آن که بر تخت سلطنت توست، نظر کن.
هوش مصنوعی: من افرادی را که از تو دور شدهاند و برایشان هیچ واهمهای نیست، به عنوان شفیع نزد تو میآورم.
هوش مصنوعی: لطفا بار دیگر مرا به او برسانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.