امروز خدایگان عالم
بر فرق نهاد تاج لولاک
امروز شنید گوش خاتم
لولاک لما خلقت الافلاک
امروز ز شرق، اسم اعظم
مهر ازلی بتافت بر خاک
امروز ازین خجسته مقدم
ارکان وجود شد مشید
امروز خدای با جهان کرد
لطفی که نکرده بود هرگز
نوری که مشیتش نهان کرد
امروز پدید گشت و بارز
آورد و مربی جهان کرد
یکتن را با هزار معجز
پیغمبر آخرالزمان کرد
نوری که قدیم بود و بیحد
گشتند پیمبران پدیدار
با یک دل و یک زبان و یک تن
یک جلوه و صد هزار دیدار
یک پرتو و صد هزار روزن
برداشت حجب ز روی دادار
پیغمبر ما به وجه احسن
کاو بود نتیجه آخر کار
زو گشت اساس دین مشید
ای حکمت تو مربی کون
وی از تو وجود هرچه کائن
ای تربیت زمانه راعون
وی خلقت دهر را معاون
بی روی تو کشته حق به صدلون
با شرع تو گشته دین مباین
بر ملت تو است ذلت وهون
ای ظل تو بر زمانه ممتد
حرمت ز مزار و مسجد ما
بردند معاندین دین، پاک
پوشیده رخ معابد ما
از غفلت و جهل، خاک و خاشاک
جز سفسطه نیست عاید ما
کاوهام گرفته جای ادراک
ابلیس شده است هادی ما
ما گشته به قید او مقید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.