جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۰
ای با تو ز گل فراغ ما را
گل بی تو به سینه داغ ما را
در باغ گل از تو می برد بوی
بوی تو برد به باغ ما را
دارد شب هجر شعله آه
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۷۷
خال و خط جانفزاست اینها
یا آفت جان ماست اینها
صبر و خرد از دلم چه جویی
در دور تو خود کراست اینها
چشم تو هزار فتنه انگیخت
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۶
ای روی تو اختر جهان تاب
شد تیره شبم ز هجر دریاب
من تاب نیارم از تو توبه
من تاب من الحبیب ما طاب
عمری ست که بر در توام من
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴
ای واضح و الضحی جبینت
واللیل نقاب عنبرینت
طاها ورقی ز داستانت
یاسین علمی بر آستینت
جنت اثری ز فیض مهرت
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵
ابروی خوشت که ماه عید است
انگشت نمای اهل دید است
از روی تو عید عاشقان را
صبحی به مبارکی دمیدهست
هر سال یکیست عید روزه
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴
یاقوت لب تو قوت جان است
وصل تو حیات جاودان است
زلف تو بر آفتاب تابان
از شعر سیاه سایه بان است
بستی به لباس کج کلاهان
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴
تا عشق توام زبون گرفته ست
دل قاعده جنون گرفته ست
چون لاله مرا ز داغ عشقت
آتش به همه درون گرفته ست
گل را ز بنفشه نیست آن حسن
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲
دور از رخ تو چنانم ای دوست
کز هستی خود به جانم ای دوست
صبر از همه نیکوان توانم
لیک از تو نمی توانم ای دوست
خواهم که به روز وصل پیشت
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷
دور از رخ تو چنانم ای دوست
کز هستی خود به جانم ای دوست
صبر از همه نیکوان توانم
لیک از تو نمی توانم ای دوست
خواهم که به روز وصل پیشت
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰
ای خاک ره تو عرش را تاج
یک پایه ز قدر توست معراج
تو در یتیمی و تو را جای
برتر ز همه چو درة التاج
فخر تو به فقر و تاجداران
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۶
از یار کهن نمی کنی یاد
این پیشه نو مبارکت باد
فریاد کسی نمی کنی گوش
پیش که کنیم از تو فریاد
با دولت بندگیت هستیم
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۶
ای ذات تو از صفات ما پاک
کنه تو برون ز حد ادراک
هم از تو منیر شمع انجم
هم از تو بلند قصر افلاک
آدم به تو شد مکرم ار نه
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۲
ای بی تو چو غنچه خون درونم
بنگر به سرشک لاله گونم
زارم مکش این چنین خدا را
هر چند که یافتی زبونم
زنجیرکشان خیال زلفت
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۶
ای گشته دلم هزار باره
از تیغ غمت هزار پاره
من غرقه میان خون ز گریه
خوش خنده زنان تو از کناره
نزدیک به مردنم ز شوقت
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۸
ای بی تو ز دیده خواب رفته
وز هر مژه خون ناب رفته
باز آ که ز رفتن تو ما را
از دیده در خوشاب رفته
در دور لبت معاشران را
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۵
ای مظهر حسن لایزالی
مرآت جمال ذوالجلالی
انوار تجلی قدم را
رخسار تو احسن المجالی
در شان کمال توست نازل
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۶۶
هر چند ز چشم ما نهانی
غم نیست چو در میان جانی
بی روی تو زیستن نخواهم
کان مرگ بود نه زندگانی
خواهم به ره تو خاک گردم
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۶۷
ای فتنه چشم تو جهانی
می کن نظری به ناتوانی
پیوسته به قصد ما ز ابرو
تا گوش کشیده ای کمانی
هر کس برت آورد متاعی
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » ترجیعات » شمارهٔ ۴ - این نیز طریقه مجاز است
ای روی تو ماه عالم آرای
چون ماه ز پرده روی بنمای
چون طره تو شکسته حالیم
بر حال شکستگان ببخشای
گفتی سخنی و لب گزیدی
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۷
از لعل تو عمت العطایا
وز زلفت تو دامت البلایا
بی پیروی سگان کویت
صارت خطواتنا خطایا
بی روشنی فروغ رویت
[...]