ابروی خوشت که ماه عید است
انگشت نمای اهل دید است
از روی تو عید عاشقان را
صبحی به مبارکی دمیدهست
هر سال یکیست عید روزه
ما را همه روزه از تو عید است
شد عید من از رخت خجسته
زین عید خجستهتر که دیدهست؟
گفتی ز غمت به جان رسانم
عیدی ز توام همین رسیدهست
خیاط زمانه خلعت لطف
بر قامت دلکشت بریدهست
بی وعده وصل مژده عید
بر جامی خسته دل وعید است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت چهره معشوق است که به مثابه عید و جشن بزرگ برای عاشقان به شمار میآید. شاعر با بیان اینکه هر سال عید روزه یک بار است، اما دیدن معشوق برای او هر روز مانند عید است، نشان میدهد که عشق و زیبایی معشوق، شادی و سرور بیپایانی به زندگی او میبخشد. شاعر به لاکچری بودن این عید اشاره کرده و حتی ابراز میکند که شادی و خوشیاش از وجود معشوق به او رسیده است. بهطور کلی، این شعر سرشار از عشق و شوق به معشوق است که او را عید و جشنی همیشگی میداند.
هوش مصنوعی: ابروی زیبا و خوشفرم تو، مانند ماه در شب عید است و توجه همه را به خود جلب کرده است.
هوش مصنوعی: چهرهی تو مانند صبحگاهی ست که عید عاشقان را به شادی و خوشحالی آغاز کرده است.
هوش مصنوعی: هر سال یک روز عید داریم، اما برای ما هر روز که کنار تو باشیم، یک عید است.
هوش مصنوعی: عید من به خاطر حضور تو خوشحالتر از هر عیدی است که کسی تا به حال دیده است.
هوش مصنوعی: تو گفتی که از غم تو جانم به درد آمده و عیدی که از تو به من رسیده، همین حس و حال است که دارم.
هوش مصنوعی: زمانه همچون خیاطی است که لباس محبت را به زیبایی برای دلکش آماده کرده و به تنش کرده است.
هوش مصنوعی: بدون وعدهی رسیدن، بشارت عید برای کسی که دلش شکسته مانند یک جام خالی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرمابه سه داشتم به لوهور
وین نزد همه کسی عیان است
امروز سه سال شد که مویم
ماننده موی کافرانست
بر تارک و گوش و گردن من
[...]
زان چشم پر از خمار سرمست
پر خون دارم دو دیده پیوست
اندر عجبم که چشم آن ماه
ناخورده شراب چون شود مست
یا بر دل خسته چون زند تیر
[...]
آن کز می خواجگی است سرمست
بر وی نزنند عاقلان دست
بیآنکه کسی فکند او را
از پایهٔ خود فروفتد پست
مرغی که تواش همای خوانی
[...]
تا در نفسم عنایتی هست
فتراک تو کی گذارم از دست
ذاتی که چو بخت نور جان است
جانی که چو بخت خود جوان است
از لطف بهار در بهار است
وز فضل جهان در جهان است
در ناصح دین مگر یقین است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.