گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹

 

هر کو به راه عاشقی اندر فنا شود

تا رنج وقت او همه اندر بلا شود

آری بدین مقام نیارد کسی رسید

تا همتش بریده ز هر دو سرا شود

راهیست بلعجب که درو چون قدم زنی

[...]

۹ بیت
سنایی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۵ - قصیده

 

آمد بهار و بخت که عشرت فزا شود

از هر طرف هزار گل فتح وا شود

گلشن شود نشیمن سلطان نوبهار

چون بهر شاه تخت مرصع بنا شود

کان زر و جواهر بحر در و گهر

[...]

۹ بیت
خاقانی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۹

 

عشق که رخت صبر بسوزد بلا شود

گر آب چشم ما نبوَد تا چه‌ها شود

معشوق چون به ملک دو عالم نظر نکرد

سلطان به کوی عشق در آید گدا شود

دل بی وصال دوست نباشد، عجب مدار

[...]

۷ بیت
ناصر بخارایی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲

 

تا بخت بد زهمرهی ما جدا شود

خواهم که جاده در ره وصل اژدها شود

چشم گشایش از فلکم نیست زانکه بخت

در کار نفکند گرهی را که وا شود

با خویشتن بخاک، دلا حسرت وصال

[...]

۸ بیت
کلیم
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵۵

 

طغیان نفس بیش به وقت غنا شود

مار ضعیف بر سر گنج اژدها شود

از بوی پیرهن گذرد آستین فشان

از دست هر که دامن فرصت رها شود

چون تیر راست، گرد هدف می کند طواف

[...]

۷ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵۷

 

در گلشنی که بند قبای تو وا شود

چندین هزار پیرهن گل قبا شود

ریزند اگر به دیده من بیغمان نمک

در چشم قدردانی من توتیا شود

بخت سیه نبرد روانی ز طبع من

[...]

۹ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۰۱

 

(هرگه لبت به خنده تبسم ادا شود

هر عضو من چو برگ گل از هم جدا شود)

(پیکان یار را نتواند به خود گرفت

گر استخوان من همه آهن ربا شود)

۲ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵۶

 

چینی اگر ز سنبل زلف تو وا شود

خون از دماغ مشک روان درختا شود

۱ بیت
صائب
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴

 

کی بی توام نظاره به چشم آشنا شود؟

بنمای روی خود که مرا دیده وا شود

سوی در تو کعبه روان پی نمی‌برند

گر سنگشان به زیر قدم توتیا شود

نرگس دهد پیاله خالی به دست تو

[...]

۷ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴

 

چشمی که با غبار درت آشنا شود

دیگر چو نقش پا، کی ازین در جدا شود؟

بر لب شکسته می‌گذرد حرف توبه‌ام

چون کودکی که نو به سخن آشنا شود

آن طالعم کجاست که افتد به کار من

[...]

۱۱ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۲۴

 

اجزای من چو لاله گر از هم جدا شود

هر جزو آن به داغ دگر مبتلا شود

گویا ز عندلیب گرفته‌ست خاطرش

کو باد صبحدم که دل غنچه وا شود

بیگانه‌وار بگذرم از مردمان چشم

[...]

۳ بیت
قدسی مشهدی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۳

 

بر درگه تو حاجت خلقان روا شود

آنرا که تو برانی ازین در کجا شود

خود را چو حلقه بر در لطف تو میزنم

باشد بروی من در لطف تو وا شود

آنرا که رد کنی زدر خویش بولهب

[...]

۱۵ بیت
فیض کاشانی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۶۲ - صدف دیده

 

در خانه ای که بزم مصیبت بپا شود

دولت نصیب صاحب بزم عزا شود

هر مرد و زن که گریه کند در غم حسین

فارغ ز هول پرسش روز جزا شود

هر قطره اشک، کز صدف دیده ای چکد

[...]

۱۳ بیت
ترکی شیرازی