گنجور

 
ترکی شیرازی

در خانه ای که بزم مصیبت بپا شود

دولت نصیب صاحب بزم عزا شود

هر مرد و زن که گریه کند در غم حسین

فارغ ز هول پرسش روز جزا شود

هر قطره اشک، کز صدف دیده ای چکد

در روز واپسین، گهری پربها شود

هر سیم و زر که از سر اخلاص و معرفت

صرف عزای خامس آل عبا شود

بی شک و شبهه روز قیامت، سوی بهشت

آن سیم و زر به صاحب خود رهنما شود

مقتول شد به مقتل خون، سبط مصطفی

آیا به قاتلش به قیامت چها شود

در حیرتم که سبط نبی را گنه چه بود؟

کز تیغ کین، سر از تن پاکش جدا شود

ظلم و ستم ببین که سر بی تن حسین

گه در تنور و،گه به سر نیزه ها شود

این ظلم کی رواست که جسم مطهرش

پا مال از جفا ز سم اسب ها شود

دیده کدام چشم که طفل رضیع را

حلقوم پاره از دم تیر جفا شود

گوشی کجا شنیده که سقای تشنه کام

دستش کنار نهر،ز پیکر جدا شود

دیده حسین این هم غم تا شود شفیع

روزی که رستخیز قیامت بپا شود

«ترکی»سپید روی شود روز رستخیز

گر شعر او قبول شه کربلا شود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode